انتخاب رجوی چیست؟

بیش از 75 درصد هزینه های مادی و تشکیلاتی مجاهدین در هشت سال گذشته صرف عراق شده است. رجوی فکر می کرد با این سرمایه گذاری، هر چه زمان بگذرد به نفع اوست. به همین دلیل هزینه های کلانی متحمل شد تا بتواند مانع از متلاشی شدن "اشرف نشینان" شود.حمایت مادی و معنوی بازماندگان بعثی و عناصر وابسته به آمریکا،اردن و عربستان در این رابطه بود. رجوی با حمایت تشکیلاتی و مادی، علاوه بر اپوزیسیون سازی برای مردم عراق بیش از 20 نشریه و گروه سیاسی-اجتماعی راه انداخت تا دولت مطلوب او سرکار بیاید.این هزینه ها اهمیت فوق العاده ای برای رجوی داشت.چرا که درشرایط ویژه وقتی فشار برای باز کردن درب پادگان اشرف بالا می رود،آنها می توانند تحت عناوین حقوق بشری از او حمایت کنند.راه اندازی برخی خبرگزاری های نیمه رسمی،تعدادی رادیو تلویزیون، گسترش و فعال کردن پایگاه هایی دراردن، عربستان، کویت، امارات، پاکستان و اسرائیل نیز در همین رابطه بود. فعالیت های اروپایی و آمریکایی نیز در خدمت چنین سیاستی بود.بعبارتی نوک پیکان تمام تلاش های مجاهدین به پادگان اشرف ختم می شد. از طرفی او انتظار داشت که با دخالت در امور مردم ایران و نفوذ به مطالبات مردمی جریان های مختلف اپوزیسیون خارج نشین را به سمت خود تجزیه کرده و رسانه های عمومی بین المللی را به خدمت در آورد.اما وارد شدن در این حیطه نه تنها موجب گرایش جدیدی به سمت آنان نشد بلکه تنفر عموم اهل اپوزیسیون را نیز برانگیخت. در داخل عراق نیز از بی ثباتی کشور و گرایشات مادی جریانات وابسته به صدام و اهل تسنن سوء استفاده کرده و دست به مانورهای سیاسی زد.اعلام لیست چند میلیون حامی عراقی،سه میلیون شیعه و چند صد هزار اهل "دیالی" در این زمره اند. حال با نگاهی به گذشته، تشکیل دولت جدید عراق، فروکش کردن برخی التهابات و اوج گرفتن فعالیت خانواده های ساکنان اشرف در یک سال گذشته، می شود دریافت شاخه هایی که رجوی از آن آویزان شده بود شکسته و در حال فرو ریختن است.سطح مطالبات خانواده ها فراتر از گذشته شده و بخش عظیمی از مردم عراق را بدنبال خود راه انداخته است.بعبارتی فضای مطالبات عمومی شده و همزمان زخم دیرین مردم عراق را بازشکافی کرده است.زخم هایی که از جمله در سال 1991 میلادی در تنه عظیمی از مردم منطقه باز شده و به انتقام گیری از مجاهدین در عراق تبدیل شده است.چیزی که تصور آن نیز وحشتناک است! در این سالیان بسیاری از دگر اندیشان از روی انساندوستی هشدارهای زیادی به رهبری مجاهدین دادند.اما او همچون گذشته شرایط جدید منطقه را درک نکرده و به نجات افراد خود نیاندیشید.این مسئله را میتوان در یک زورآزمایی کوچک مشاهده کرد.مشارکت مردم عراق با خانواده ها و تظاهرات در برابر پادگان اشرف قدم کوچکی از این نوع همآوردی هاست.چرا که اگر رجوی مدعی حمایت واقعی بیش از 9.000.000 مردم عراق از خود است باید نمونه های آن را درجلوگیری از وجود چنین تظاهرات هایی مشاهده می کردیم.اما در چند سال گذشته هیچ نمونه ای از مانورهای مورد بحث برای حمایت از مجاهدین در اشرف شکل نگرفت.و این توخالی بود بیش از پیش رهبری مجاهدین و شعارهای سیاسی-اجتماعی او را نشان می دهد.بعبارتی نشان می دهد که رجوی در عراق تنهای تنهاست و اینگونه حمایت های روی کاغذ نه تنها دردی از او دوا نکرده بلکه عاملی تعیین کننده برای شوراندن مردم زخم دیده عراق بر علیه او بوده است. در خارجه نیز وضع بهتر از این نیست. یعنی عوامل بین المللی و حتی حامیان علنی او نیز نمی توانند در برابر حرکات مردمی کاری انجام دهند.احاله دادن به جمهوری اسلامی نیز مسئله ای تکراری است.مزدور و جاسوس خطاب کردن و عامل جمهوری اسلامی تولید کردن نیز قصه های بی پایان و تکراری درد بی درمان رجوی است.چرا که بی تردید اگر جمهوری اسلامی در این رابطه نقشی داشت با وجود زمینه های دیرین دشمنی بجای فرستادن چند خانواده حتما از نیروی کارآتر و یا نظامی استفاده می کرد.بنابر این لگد مال کردن خواسته خانواده ها با رژیم مالی کردن نتیجه منفی و پرهزینه برایش داشته است. با همه اقداماتی که رجوی در 8 سال گذشته برای حفظ پادگان اشرف انجام داد،امروز ورشکستگی او بخوبی دیده می شود.اضافه شدن جنبش مردمی عراق به خانواده ها برای دادخواهی، مسئله را پیچیده و بغرنج تر کرده است.به همین دلیل اعمال رهبری مجاهدین به نازل ترین شکل سیاسی و اجتماعی ظهور کرده است.تهدید های فراوان،فحاشی و اعلام جنگ با سنگ پرانی و تیغ کشی نیز چاره ای برای این غده سرطانی نیست.رجوی با تجربه سیاست غلط خود در 8 سال گذشته دو راه بیشتر برای خود باقی نگذاشته است.انهدام عمومی یا بزانو در آمدن در برابر اراده مردمی و خواسته های واقعی ساکنان اشرف و خانواده ها.کدامیک انتخاب رجوی است؟!
امیر حسین پناهی

خروج از نسخه موبایل