عملیات مروارید سرفصلی سیاه در کارنامه فرقه رجوی

یکی از  سرفصل های سیاه در کارنامه سراسر خیانت و جنایت فرقه رجوی عملیات مروارید است! 23 سال پیش در چنین ایامی بود که مجاهدین خلق برای اثبات وفاداری خود به دیکتاتور سابق عراق صدام حسین دست به سلسله عملیاتهای گسترده نظامی در شمال و شرق و مرکز عراق زدند و با بدست گرفتن کنترل نظامی عراق بازوی نظامی صدامی شدند که ارتش خودش را در جنگ با امریکا از دست داده بود! فرقه رجوی با قتل عام مردم عراق خصوصا مردم مناطق کردنشین مانند جلولا، کفری، سلیمان بک و بعقوبه دست به جنایتی زدند که مورد  خشم و نفرت بی اندازه مردم عراق و البته مورد علاقه صدامی قرار گرفتند که همه جوره آنها را مورد حمایت خود قرار داد و تا توانست به آنها امکانات اعم از پول و توپ و تانک و جنگ افزار نظامی داد و بستری را برای آنها آماده کرد تا بتوانند از طریق مرزهای بین المللی اقدام به انجام عملیاتهای نامنظم تروریستی در داخل خاک ایران بزنند! بخوبی بیاد دارم که مسعود رجوی بعد از عملیات مروارید در نشستی که در قرارگاه اشرف داشتیم سر از پا نمیشناخت و از شدت خوشحالی و سرمست از پیروزی که بخیال خودش بدست آورده بود میگفت که پیوند ما با دوست و برادر مان صدام نا گسستنی است و……..
البته این روزها فرقه تروریستی رجوی حرفی از آن روزها نمیزند چراکه خود بخوبی فهمیده است که جنایتی که آنروزها انجام داد بشدت مورد تنفر مردم عادی عراق گرفته است!
مسعود رجوی در نشستی که سالیان بعد از مروارید برگزار کرد از این موضوع  پرده برداشت که در دوران عملیات مروارید هرچه به صاحبخانه مان یعنی صدام اصرار کردیم که اجازه بدهد وارد خاک ایران شویم این اجازه را بما نداد و در این تصور بود که ما نمیتوانیم سرنگون کنیم و اگر وارد ایران شویم و نتوانیم از پس سپاه و ارتش رژیم برآییم آنها وارد خاک عراق میشوند و تا خود بغداد میآیند و کاری که نتوانستند در دوران جنگ 8 ساله انجام بدهند را تمام میکنند!
واقعیت اینستکه فرقه تروریستی رجوی در روزهای پایانی سال 69  و روزهای ابتدایی سال 70 یعنی در دوران جنگ بوش پدر با عراق دست به جنایاتی در داخل خاک عراق زدند که هرگز ابعاد این جنایات نشان داده نشده است! چرا که قطعا بسیاری از فیلمهای آن زمان از بین رفته است! حمید یوسفی و احمد وشاق که از فرمانده هان یکانهای کاتیوشا در محور سلیمان بک – کفری بودند سر کاتیوشاهای خود را پایین داده بودند و شهر را بصورت مستقیم مورد هدف قرار میدادند و با لحنی لمپنی پشت بی سیم با هم صحبت میکردند که پنداری ارتش سرخ شوروی یا ارتش امریکا را شکست داده اند! واقعیت اینست که محلی که موشکهای آنها فرود میامد خانه های اهالی بی دفاع مردم کفری بود که با خاک یکسان میشد! آنها برای این جنایت خودشان هم این توجیه را داشتند  که شهر خالی از سکنه شده است و این ایادی رژیم هستند که در شهر مستقرند و ما در حال جنگ با رژیم هستیم! و بیاد دارم که فرمانده هان لشکر محور سوم به رانندگان تانک اجازه داده بودند که از روی اجساد کشته شدگان رد شوند و به این کار خود افتخار میکردند!
در محور جلولا که فرمانده آن زمانش مژگان پارسایی بودهم وضع به همین منوال بود. آنها دست بهرجنایتی که میتوانستند زدند و به هیچکس از مردم عادی رحم نکردند. بطوریکه بعد از اتمام جنگ و آرام شدن اوضاع در دیداری که صدام از استان دیالی داشت استاندار دیالی در برابر دوربین خبرنگاران به صدام گفت که کشور عراق و استان دیاله را مدیون خدمات برادران مجاهد هستیم  و بعد از آن بودکه توپ و تانکهای بسیاری از طرف دولت عراق به مجاهدین هدیه شد!
علت اینهمه تنفری که مردم عادی عراق از مجاهدین دارند اینست! که شاید در بعضی موارد کشتاری که آنها انجام دادند کمتر از ظلمی که صدام به آنها کرد نبود!
مراد
 

خروج از نسخه موبایل