رجوی و معنای استراتژیک!

رجوی در سال 65 به خاطر منافع مادی و نظامی شیرجه به ته ته دیگ صدام چسبید و جزغاله شد و دیگر مثل ته دیگ سوخته کنده نشد.
این مردک که هر چه استراتژی خلق کرد چشم اندازهایش تا سر دماغش بیشتر روشنایی نداشت. بدیهی بود که همیشه از عاقبت کار ترسان باشد.
او موقع حرکت به سمت صدام تمامی ایرانی های اروپا نشین را سوزاند و تنها استراتژی موجود را رفتن به عراق معرفی کرد و عدم انتخاب آن خیانت محسوب می شد.
اما در سال 69 و 70 در سرفصل اشغال کویت توسط صدام وحمله امریکا به عراق و بل بشو آن موقع رجوی با تمام قوا در عراق کشتار کرد و در جمع بندی عملیات نظامی در عراق در جمع نیروهایش اعلام کرد: ما می توانستیم از این موقعیت استفاده کرده و قضیه را دور بزنیم و به اروپا برگردیم. اما من نه چون  معنی استراتژیک پیدا می کرد چون سایر گروه ها و دسته جات طلبکار مجاهدین می شدند و توی سرمان می زدند و می بایستی تاوان پس می دادیم.
رجوی در هر حال می دانست چه غلطی کرده و با استراتژی صدام و بعثی شدن چه جنایاتی مرتکب شده لذا تاب تحمل عواقب آنرا نداشت و خوب می دانست آنروی سکه چه سناریویی برایش مهیا است.
به هرحال روز موعود رسید به قول خودش دیر و زود داشت اما سوخت و سوز نداشت. دیدیم که چگونه معنی استراتژیک پیدا کرد و او که روزی ادعای آلترناتیو می کرد اکنون در کسوت اسرایی مفلوک از گیت های بازرسی به لحاظ لباس زیر هم به آنها گیر داده می شود. مبادا معنی استراتژیک پیدا نکنند.
رجوی ها آلبانی را انتخاب کردند البته با التماس و نجاست خواری امپریالیزم. چون رجوی خوب می دانست در سایر کشورهای اروپایی تاوان سنگینی در انتظارش بود. به همین دلیل آلبانی را انتخاب کرد. صد البته که سوخت و سوز ندارد اما دیر و زود دارد.
 

خروج از نسخه موبایل