از تولد تا مرگ سازمان مجاهدین – قسمت پایانی

رجوی که سازمانش ضربات سختی دریافت کرده بود و بسیاری از نیروهایش قربانی قدرت طلبی و اهداف جاه طلبانه او شده بودند درنهایت راه خیانت و همکاری با صدام دشمن متجاوز به خاک میهن را درپیش گرفت و درسال 58 به عراق رفت تا ارتش کوچکی دردل ارتش صدام و بعنوان نیروی پیاده نظام او در خاک عراق و درجنگ با مردم کشورش ایجاد کند. مسعود رجوی که برخلاف تحلیل پوشالی وعده سرنگونی 6 ماهه، ضربه کمرشکنی از مردم بدنبال اقدام تروریستی اش دریافت کرده بود؛ این بار برخلاف تمامی اصول و پرنسیب های وطن پرستی و عرق ملی وضرورت حمایت در قبال تجاوز، در سراب استفاده از شکاف جنگ تجاوزکارانه اشتباه مرگباراستراتژیکی دیگری را مرتکب شد.
وی باز دراحمقانه ترین شکل تصور کرد می تواند زیر چتر صدام و بهره جستن از حمایت های مالی و نظامی و لجستیکی او باردیگر شانس خود را بیازماید. تمامی گروه های سیاسی وحتی مخالف جمهوری اسلامی این اقدام او را نوعی خیانت و خودکشی سیاسی تلقی کردند و از ائتلاف وی خارج شدند. رجوی که بلحاظ ماهوی ثابت کرده که وقتی پای کسب قدرت وتوهم ریاست درمیان باشد به هیچ اصول و پرنسیبی معتقد نیست بردرستی خط رفتن به عراق و اتحاد عمل نظامی با صدام اصرار کرد و با این ذهنیت علیل که صلح طناب دار رژیم ایران است و بین ایران وعراق مذاکره وصلحی صورت نخواهد گرفت ودرتعادل قوای نظامی این ایران است که بازنده جنگ است تمامی تخم مرغ هایش را درسبد صدام وجنگ تجاوز کارانه او گذاشت تا اینکه با پذیرش قطعنامه 598 خودرا دربن بست مرگباری گرقتار دید.
درچنین شرایطی برای رهایی از این بن بست و بر خلاف تمامی قواعد و اصول نظامی طرح عملیات موسوم به فروغ جاویدان که درحقیقت دروغ جاویدان رجوی به نیروهایش بود را دردستور کار قرار داد. وعده فتح 24 ساعته تهران خیلی مضحک تر از وعده 6 ماهه سرنگونی بنظر می رسید. رجوی بیش از 1200 نفر از نیروهایش را دربیابانهای مرزی و تنگه چهار زبر قربانی این تصور احمقانه اش نمود وبیش از 2400 نفر دیگر را هم مجروح و معلول و ویلچرنشین کرد و رسواتر و بی آبروتر از هرزمان مجددا به نقطه اول درپادگان اشرف بازگشت.
بحث های مضحک انقلاب ایدئولوژیک، تنگه و توحید و بند تنبان های الف، ب، د، ر… و اجبار کردن زوج ها به طلاق ومتلاشی کردن کانون خانواده و آواره نمودن کودکان معصوم وبی گناه بخشی از تقلاهای مذبوحانه رجوی برای فرار از زیر بار مسئولیت جنایت وخیانت هایی بود که وی سعی داشت انها را دراذهان نیروها توجیه نماید. پروسه خیانت های رجوی ادامه پیدا کرد. درجنگ اول کویت وخروج ذلت بار سربازان صدام از خاک کویت که بدلیل شدت ضربات ومیزان خسارت عملا رمقی برای انها باقی نگذاشته بود واوضاع وخیم اقتصادی وفقر وگرسنگی مردم را به خیابانها کشاند انتفاضه شعبانیه مردمی شکل گرفت، رژیم صدام درشمال وجنوب درمحاصره تظاهرات واعتراضات مردمی بود. بغداد درمعرض سقوط قرار داشت که رجوی دریک معامله ننگین و ما به ازای به جیب زدن درامد مالی نفت درمقابل غذای سازمان ملل که می بایست شکم های گرسنه مردم عراق را تاحدودی سیرمی کرد سرکوب قیام مردمی درشمال وجنوب رابرعهده گرفت. رجوی بابخاک وخون کشیدن شهرها وخانه های مسکونی باشلیک تانک های اهدایی صدام بزرگ ترین خدمت را به دیکتاتور عراق نمود واورا از سرنگونی نجات داد و درحقیقت مزد سرکوب وکشتارمردم عراق را از دستان خون الود صدام گرفت.
ولی شرایط بگونه ای پیش رفت که امریکا ومتحدانش دیگرمنافعی درحاکمیت صدام برعراق نمی دیدند.طرح حمله نظامی وسرنگونی صدام دردستور کار بوش پسر قرار گرفت. رجوی برخلاف شاخ ونشان کشیدن های توخالی اولیه مبنی بر حمایت از صدام درمقابل تجاوز نظامی امریکاو علیرغم بمبارانهای سهمگین قرارگاهایش وکشته شدن تعدادی از اعضای فرقه اش درنهایت پرچم ذلت بالا برد وباپذیرش خلع سلاح وانحلال ارتش کاغذی اش خط موازی باامریکا را درپیش گرفت ودرصف مبارزین امپریالیستی و برضد خلق ها قرار گرفت. رجوی باز دچار توهم احمقانه دیگری شد؛ این بار به نیروهای سرخورده اش وعده داد بزودی تضادامریکا با دولت ایران شکل تخاصم بخود خواهد گرفت واین بار تحت پوش حمایت نظامی امریکا مسله سرنگونی را محقق خواهد کرد. بااین تصور ابلهانه اصرار برماندن درخاک عراق گرفت وتعداد زیادی از اعضا را درتحریک وجنگ ودرگیری باارتش عراق به کشتن داد.وبرخی دیگر درجریان حمله های تروریستی گروه های انتقام جویان خود را از دست دادند.
حضور گسترده خانواده های اسیران وتلاش های بی وقفه وخستگی ناپذیر انها درمقابل اسارتگاه اشرف که منجربه فرار وجدایی تعداد زیادی از اعضا شد خواب را بررجوی حرام نمود بطوریکه اورا وادار نمود که جام زهر خروج از خاک عراق را بنوشد وبرخلاف تمامی شعروشعارهای اشرف، حفظ شرف وکوه اگر بجنبد اشرف زجا نجنبد، دمش را برکولش گذاشته و زیرچتر حمایت  مقامات امریکایی به البانی عقب نشینی مفتضحانه نماید.فضای جدید البانی و ورود اعضا بعداز سالیان از زندان اشرف به دنیای ازاد عملا باعث شد تعدادزیادی از این فرقه جداشوند وتعداد زیاد دیگری هم درمقراشرف سه و زیر گوش رجوی ساز مخالف کوک کنند.
افشاگری های جامعه جداشدگان البانی درطی ماههای اخیرامان از رهبران فرقه بریده است بطوریکه مریم رجوی بناچار مهدی ابریشم چی را برای مهاراوضاع به البانی فرستاد اگرچه نتوانست بخاطر وخامت اوضاع وشدت مسئله داری نیروها گره ای از بارمشکلات مریم رجوی باز کند.درچنین شرایطی  جامعه جداشدگان درالبانی تشکیل و وارد عرصه فعالیت افشاگرایانه برعلیه فرقه شد. افکارعمومی البانی ورسانه های گروهی واحزاب سیاسی ونمایندگان مجلس که تاقبل از این نسبت به ماهیت وعملکرد ضدحقوق بشری این فرقه که برجامعه ومردم البانی خودرا تحمیل کرده شناختی نداشتند بتدریج از طریق اعضای جداشده به شناخت مکفی دست یافتند.دربعد مناسبات داخلی مریم رجوی تحت فشار اعضا وتناقضات انها دررابطه با زمانبدی سرنگونی ومحقق نشدن تحلیل هایش باردیگر به ترفند مزورانه دیگری متوسل شد وبا مشخص کردن بهمن 97 بعنوان تاریخ سرنگونی تلاش کرد برای خود زمان بخرد.
واقعیت این است که باتوجه به اینکه بخاطر عمق تنفر و انزجارمردمی از این فرقه حتی از اعتراضات صنفی مردم در طی دیماه گذشته وپس از ان هیچ ابی برای مریم رجوی وهمپالگی هایش گرم نشد وشعار مزخرف ومسخره فعالیت هسته های شورشی که هیچ انعکاسی روی شعارهای مردمی نتوانست ایجاد کند وحتی کودن ترین اشخاص وابسته به این فرقه را مسئله دار کرده است مریم رجوی برای اینکه بطور موقت خودرا از این بحران خلاصی بخشد روی اعمال تحریم های بیشتر وحمله نظامی امریکا امیدبسته است.امید واهی که حتی رهبران کاخ سفید وشخص جان بولتن از حامیان فرقه هم ان را غیرمحتمل دانسته وعلنا اعلام کرده اند که برنامه ای برای تغییرنظام ایران ندارند.اینک سازمانی که در15 شهریور 44 تحت عنوان مجاهدین خلق باهدف نفی استثمار وحمایت از توده های مستضعف ومبارزه سازش ناپذیر وپایدار با امپریالیزم امریکا شکل گرفته بود غرق دربحرانهای مختلف وفروپاشی محتوم وبمثابه دستمال مصرف شده  دراستانه سرنگونی درزباله دان تاریخ است.اری سازمان رجوی درتاریخ اجتماعی وسیاسی مردم ایران هیچ جایگاهی ندارد و فارغ از شکل گیری هرتحولی درنزد مردم ایران منفور ومطرود است.
علی اکرامی

خروج از نسخه موبایل