انحراف اخلاقی؛ بخشی از هویت مجاهدین

«ما فرزندان سازمان با ورود به انقلاب مریمی به عهد خود با آن‌ها (مسعود و مریم رجوی) وفا می‌کنیم.» این تکه کلامی است که اعضای سازمان تروریستی مجاهدین در زمان اعلام انقلاب ایدئولوژیک در دهه60 با شور و حرارت مطرح می‌کردند. مسعود رجوی که بعد از شکست حقارت‌بار در عملیات مرصاد مشروعیت خود را در بین اعضای سازمان ازدست ‌داده بود به دنبال راهکاری برای جبران این مسئله برآمد ازاین‌رو با مطرح کردن انقلاب مریمی و این مسئله که شکست مجاهدین به دلیل تعلق داشتن آن‌ها به خانواده‌هایشان بوده است، سعی کرد مسئولیت شکست را بر عهده اعضای سازمان بیندازد.
رجوی تمام اعضای متأهل سازمان را مجبور کرد تا در چند جلسه به‌صورت علنی از همسر خود انتقاد کرده صفت و اخلاق بد او را با جمع در میان بگذارند و سپس اعتراف کنند که تعلق داشتن به همین همسران باعث شد تا تمام وجود خود را در خدمت سازمان قرار ندهند. بعدازآن همه افراد موظف بودند که همسران خود را طلاق دهند تا از این به بعد روح و جسماً مطلق به سازمان باشند.
البته پیش‌ازاین رجوی در سال 64، معاون خود ابریشم چی را وادار می‌کند تا همسر خود مریم رجوی را طلاق داده تا به عقد او درآید. هرچند این اقدام رجوی آن زمان با انتقاد برخی از اعضا روبرو شد، اما او نیز با مطرح کردن مسائلی مانند اینکه این ازدواج را باید در چارچوب سازمانی دید و نه یک ازدواج معمولی، سعی کرد تا اقدام خود را توجیه کند. رجوی در آن زمان می‌گفت این ازدواج نشان‌دهنده رسیدن مریم رجوی به جایگاهی است که کاملاً به‌صورت روحی و جسمی در سازمان حل‌شده و وجود خود را تسلیم سازمان کرده است. رجوی تأکید می‌کرد اعتراضات ناشی از عدم درک صحیح اعضا از سازمان است!
هرچند این عمل خلاف اصول دینی که زنی را از همسرش جدا کردن و بدون گذراندن دوران شرعی با او ازدواج کردن در نظر همه مردم امر قبیحی است اما هر فردی که تاریخچه گذشته سازمان را خوانده می‌داند که این‌گونه انحرافات ریشه در ذات و هویت سازمان مجاهدین دارد ازاین‌رو نباید از ارتکاب چنین اقداماتی توسط آن‌ها متعجب شد. درواقع بی‌توجهی به نهاد خانواده و مسائل اخلاقی ریشه در بنیان و شالوده مجاهدین داشته که اعتقاد دارد، همه اعضا موظف هستند بی‌چون‌وچرا جسم و روح خود را در اختیار سازمان قرار دهند و اگر فردی چنین کاری نکند، مارک «ارتجاعی بودن» به او زده می‌شود.
همین تفکر است که باعث می‌شود در دهه 40 و 50 اعضای سازمان ازدواج و نهاد خانواده را به دید عاملی که آن‌ها را از مبارزه دور می‌کند، یاد کنند. آن زمان سازمان از اعضا می‌خواسته که از هر کاری که مانع تسلیم شدن کامل آن‌ها به سازمان می‌شود، پرهیز کنند و دراین‌بین یکی از مسائلی که بر روی آن تأکید می‌شده، ازدواج بوده است.
بااین‌حال همین سازمان در اواخر دهه40 زمانی که می‌بیند ازدواج می‌تواند پوشش خوبی برای ایجاد خانه تیمی اعضایش باشد، ازدواج‌های سازمانی را به راه می‌اندازد. جالب اینجاست که در این‌گونه ازدواج‌ها افراد نقشی در انتخاب همسر خود نداشتند و این رهبران سازمان بودند که به افراد اعلام می‌کردند که باید چه فردی را به همسری انتخاب کنند. بهمن بازرگانی در خاطرات خود اشاره می‌کند که زمانی که ازدواج سازمانی مطرح شد،پیشنهاد شد تا حنیف نژاد با پوران بازرگان ازدواج کند. بازرگانی تعریف می‌کند که چگونه در جمع بحث شده که پوران با چه کسی باید ازدواج کند و درنهایت بر روی حنیف نژاد توافق شده است. او روایت می‌کند که در این ازدواج نه معیار علاقه و نه میل به زندگی مشترک بلکه ضرورت پوشش سازمانی باعث شد تا این دو نفر باهم ازدواج کنند. درواقع ازدواج حنیف نژاد و پوران بازرگانی فقط در چارچوب خدمت به سازمان ارزشمند بوده است.
براین اساس مروری بر پیشینه رفتاری سازمان در خصوص نوع رفتار با نهاد خانواده و اقدامات صورت گرفت تحت عنوان انقلاب ایدئولوژیک نشان می‌دهد که ریشه این رفتارها به هویت خود مجاهدین برمی‌گردد. هویتی که در آن اعضا فقط به شرطی ارزشمند دانسته می‌شوند که خود را روح و جسماً در اختیار سازمان قرار دهند. در چنین تعریفی دیگر آن‌ها حتی در ازدواج و ماندگاری با همسران خود حقی ندارند چراکه حتی فکر کردن به این مسئله تخلف محسوب می‌شود.
دکتر سیدمحسن موسوی‌زاده

خروج از نسخه موبایل