مردم، پس از سی خرداد 60

مردم، پس از سی خرداد 60


ایران دیدبان
24 سال پیش، سی خرداد سال 1360، قرار بود سازمان مجاهدین با به خیابان آوردن تمام نیروهایش و با قلع و قمع نیروهای انتظامی، به فتح مجلس و جماران نائل شود!
قرار بود ایران را لبنان کنند و حمام خون به راه بیندازند و یک شبه بر سریر قدرت بنشینند!
اما نشد!
دلیلش هم واضح بود. این گروه که در مقایسه با سایر گروه چه های دیگر بزرگ مینمود، در قد و قواره ای نبود که حتی با دست زدن به روشهای فاشیستی و خشونت بار بتواند اوضاع سیاسی – اجتماعی منبعث از انقلاب مردم را به نفع خود تغییر دهد.
لذا از فردای 30 خرداد، رهبری کوته بین و خودمحور مجاهدین، با یک عقب نشینی خفت بار، پذیرفت که این حرکت غیراصولی، فرصت طلبانه و خائنانه، حمایت مردمی را به همراه نداشته است!
نمیبایست هم میداشت! مگر مردم بازیچه لفاظیهای یک مشت آدم بی خرد و تندرو و بیسواد بودند که با هر ترقه بازی به خیابانها ریخته و زیر علم و کتل فاشیستها شعار بدهند.
مردم، شخصیتهای سیاسی را به خوبی وزن کرده و سره را از ناسره تشخیص داده بودند و همین مردم بودند که نشان دادند مجاهدین حتی 6 ماه هم پس از قائله سی خرداد، توان ادامه زندگی در ایران را ندارند و باید خفت بار فرار کنند. در حالی که یک چریک انقلابی باید در میان مردم و اجتماعش مانند ماهی در آب باشد!
رهبران متحجر و واپس گرای مجاهدین با ایدئولوژی مرتجعانه و خودساخته، یک راه و نسخه را برای کلیه امور سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی تجویز میکردند که عبارت بود از شلیک گلوله!
و به همین دلیل هم بود که اعضای مرکزیت آن روز مجاهدین، در جمعبندی سی خرداد هرگز به این نتیجه نرسیدند که تا چه اندازه حرکت ضدانقلابی و ضدخلقی انجام دادند. بلکه به راه انداختن تظاهرات مسلحانه و به راه انداختن سیل خون را، راهی برای قرار دادن مردم پشت سر خود و به اصطلاح پاره کردن طلسم اختناق (شعاری ارتجاعی که مربوط به تاکتیک مجاهدین در سال 1350 بود و اصولاً ربطی به شرایط پس از انقلاب نداشت) جز فرستادن تعدادی گانگستر مسلح به خیابانها در 5 مهر نیافتند و با به خاک و خون کشیدن تعداد زیادی از مردم، فضا را از آنچه که بود تیره تر ساختند.
اما این حرکت نابخردانه هم نیز نتیجه ای در بر نداشت و پس از چندی صدای ندامت نیروهای مسلح مجاهدین، تیمهای ترور و شکنجه بلند شد و بارها و بارها بر اشتباه بودن خط و حرکت تأکید کردند.
خاطره آن روزها از یاد نمیرود که اصلیترین مهره های مجاهدین در ایران، از محمدرضا سعادتی و مهدی بخارایی و حمید شیرازی و مهران اصدقی گرفته تا اعضای تیمهای ترور و کشتار، بر خطا بودن حرکت، صحه گذاشته و آن را خائنانه نامیدند.
اما رهبری مجاهدین این بار، خارج نشین شده و با لفاظی و رذالت بیشتری، با نام مردم بازی کرده و خیانتهایش را با نقاب مردم خواهی رقم میزد!
به نام مردم، بر سر میز مذاکره با دشمن مردم ایران نشست و به نام مردم دست در دست صدام، به قتل و کشتار فرزندان مردم پرداخت و البته تاوان این بازی رذیلانه با نام مردم ایران را سنیگن پرداخت!
آنجا که بنا بود مردم ِ موهوم و خیالی ِ رجوی، پس از فله ای آنان به مرزهای ایران، به استقبال آنها بیایند و گل به گردن آنها آویزان کنند، مردمی آمدند، آن هم با حضوری گسترده، و به استقبال آنها شتافتند، اما با گلوله یی که سینه خائنان و دشمن مردم ایران را نشانه رفته بود!
در انتخابات 76، بازهم مردم، به زعم رجوی، در انتخابات شرکت نمیکردند، و برای تثبیت این ادعا، دار و دسته شبرو و راهزن خمپاره انداز را به ایران روانه کرد تا شاید از این رهگذر، همان که گفته بوده است محقق شود، و مردم به وسیله خمپاره به راهی که آنان میخواهند بروند!
اما مردم، آن سال هم انتخاب کردند و خمپاره اندازیها، به کشته شدن تعدادی از مردم ختم شد.
مریم عضدانلو امسال هم میگوید: مردم انتخابات را تحریم کردند. به نفع مریم عضدانلو در خیابان شعار دادند. کلیت حاکمیت را نفی کردند و از راه حل سوم او حمایت کردند؟!
بسیار خب. نتیجه چه خواهد شد!
با این همه حمایت یکپارچه مردمی، چند ماه دیگر باید منتظر تشریف فرمایی ایشان به تهران باشیم؟
چرا با این همه حضور مردم به نفع مریم عضدانلو که انتخابات را تحریم کردند و به قول ایشان سران اروپا پیام آن را نگرفتند، باز هم چشم امید به بیانیه فلان نماینده اروپایی در دور افتاده ترین نقاط یک کشور خارجی است؟
تکلیف اعضاء و هوادارانتان با بیش از 30 میلیون مزدور رژیم که در پای صندوقهای رأی حاضر شدند چیست؟
از سی خرداد 1360 تا سی خرداد 1384، مردمی که هماره مجاهدین مدعی برخورداری از حمایت آنها و نه حمایت، که ادعای راهبری و هدایت سازمان یافته آنها را دارند، کجا بوده اند و چه کرده اند که مجاهدین این چنین ذلیلانه و در حضیض برای گرفتن کوچکترین امتیازات، حتی حاضرند به شیطان نیز سواری دهند؟
خروج از نسخه موبایل