اعتراف به شکنجه و روانی نمودن

اعتراف به شکنجه و روانی نمودن
سایت پرونده سیاه
فرقه تبهکار رجوی در سایت هایش از زبان یک عضو خود بنام نعمت اولیایی به شکنجه وروانی کردن یکی از اعضای خود بنام محمد صنعتکار ا عتراف کرد،اعتراف سازمان در پاسخگویی به روشنگری یک جدا شده در خاطراتش بود که برای سایت ما ارسال شده وما هم آنرا چند وقت پیش منعکس کرده بودیم.
(سایت افشاگر 15/بهمن/84…سایت جدا شدگان مدعي زنداني بودن محمد صنعتكار هستند… اما فقط به اين جمله اكتفا مي كنم كه نامبرده از سال 71-72به دليل ناراحتي رواني كه قبل از ورود به ارتش آزاديبخش نيز مبتلا به آن بوده است, به پرستاري نعمت اوليايي يعني خودم در امداد بستري بوده است)
در مطلب خاطره ای که منعکس شده بود بطور دقیق ومستند به پروسه پیوستن تا محاکمه عضو مورد نظر پرداخته بود و قطعا افراد ومسئولین این عضو که بهتر از هر کس می دانند که او سالم ترین عضو فرقه وزبده ترین فرد ی بود که در لشگر 49 در ارتش خصوصی صدام راننده تانک بود وتنها فردی بود که در نشست های ایدئولوژی بحث پیچیده سیاسی می کرد که باعث کلافه شدن زنان مسئول از پاسخگویی می شد ، حال پس از شکنجه وفشار روحی به روانی نمودن او ناچارا اعتراف می کنند.
سایت های فرقه در مقابل افشا شدن جنایات رجوی توسط جدا شدگان زنجیر پاره کرده واز زبان فرد سند گیری شده ای به نام نعمت اولیایی که قبلا در مقاله ای تحت عنوان (وقتی تیر به خال می خورد) در خصوص پروسه اعتراف گیری او وضرورت به صحنه آوردنش توضیح داده بودیم ، این بار به دنبال انعکاس خاطره یکی از جدا شدگان که چند هفته پیش برایمان ارسال شده بود و حکایت از پروسه محاکمه تشکیلاتی عضوی به نام محمد صنعتکار داشت فرقه ترور مشتی چرند از زبان عضو چشم وگوش بسته خود یعنی نعمت اولیایی ارائه کرد.
از آنجایی که ما طبق اصول وضوابط اعلام شده در معرفی وظایف مان در سایت قصد افشای فرد ودهن به دهن شدن با هیچ فرد مشخص و خراب کردن کسی را نداریم ، اما لازم بود چند نکته در این خصوص روشن کنیم تا منبعد وقتی سیستم های رجوی افسار پاره می کنند قبلا به فکر آن باشند که این افسار تا چه حد وکادری برایشان باز شده.
این آلت دست یعنی آقای اولیایی از سال 68 تا آنجایی ما مطلع بودیم در تشکیلات رجوی از بس خنگ و ترسو بود حتی درب قرارگاهی که بیش از یک دهه در آن زندگی می کرد را بلد نبود از جمله ضعف های فردی او که در نشست های اجباری عملیات جاری از طرف فرماندهان او وهم ردیف های تشکیلاتیش بوی تفهیم ومورد حسابرسی قرار می گرفت این بود که او هیچوقت نمی توانست اسم وفامیلی خود را درست بنویسد که از سوی مسئول خود بنام طیبه هادیلو محکوم شد دو هزار بارنوشتن اسم خود را تمرین کرده تا اشتباه نکند و مشکل دیگری که به او خرده گرفته می شداینکه او همیشه ایستاده دفع ادار میکرد ، اما اکنون او از موضع ارسطو وافلاطون خالی بندی می کند ، البته او همان است ولی از سویش مبالغه می شود.
همین فرد در چرندیات قبلی خود اعتراف کرده بود که در سال 73 در زندان اسکان بوده اما برای رفع ورجوع آن بوی خط داده بودند که بگوید در کلاس تکاوری بوده ونه در زندان اما حال می خواسته گاف خود را به پوشاند.
در ثانی کسی نگفته بود این فرد در سال 73 در جریان محاکمه محمد حضور داشته واز شرکت در نشست مقاومت کرده بلکه در خاطراتی که منعکس شد آمده بود که این دو نفر از ایران با هم آمده بودند در این جا معلوم می شود که این مترسک دسترسی به مطالب وسایت ها ندارد بلکه اطلاعات ناقصی را به او تفهیم می کنند واز وی خواسته می شود پاسخ دهد در نتیجه در مقابل گوشه ای از واقعیت ها اینقدر آنها خود را باخته و چرند بی سر وته سر هم می کنند.
ضمنا فردی که سال های سال درب یک پادگان کوچک را که خود در آن هست را بلد نیست چطور ممکن است جرات وجسارت تقابل با هژمونی و دیکتاتوری رجوی را داشته باشد.
 

خروج از نسخه موبایل