نماد سایت انجمن نجات

پرواز به عراق ، حماقت ابدی (۲)

پرواز به عراق ، حماقت ابدی (2)


سرانجام بستگی به سرآغاز دارد
نگارنده
از سی خرداد سال شصت تا هفده خرداد سال 65 ، مقطعی سرنوشت ساز برای رجوی و دارودسته اش بود. سرنوشت ساز از این جهت که افشاء کننده ماهیت واقعی امیال ، اهداف ، خط مشی و مناسبات تشکیلاتی گروه رجوی است. رجوی و دارو دسته اش در روز سی خرداد با آغاز عملیات مسلحانه و تروریستی ، روحیه خشونت طلبی و ستیزه جویی فرقه شان را به عیان کشیدند. سپس در همسوئی کامل با رژیم منفور صدام و پرواز رجوی به عراق در هفده خرداد سال شصت و پنج ، بر خط مشی ضد میهنی و ضد مردمی فرقه اصرار ورزیدند. آن جرقه ای که طی 25 سال گذشته آتش اشتیاق کسب قدرت به هر طریقی را در ذهن رجوی و دارو دسته اش شعله ور کرده بود هم اینک به خاموشی گرائیده است. زیرا افراد و کادرهای فرقه مجاهدین در باتلاق بیابان اشرف زمین گیر شده اند و آینده ای تیره و تار را انتظار می کشند. بنا به گفته جداشدگان فرقه مجاهدین که اخیرا به کشور بازگشته اند ، احساس حاکی از شکست در ذهن و روان افراد مستقر در قرارگاه اشرف سایه افکنده است که نتیجه اتخاذ استراتژی ترور و اتحاد همه جانبه با رژیم فاشیستی و مستبد صدام بود.
هراکلیتوس فیلسوف و اندیشمند یونانی می گوید : ما دو بار در مسیر رودخانه قرار نمی گیریم وی معتقد بود در جریان زمان یک فرصت از دست رفته برای همیشه از دست رفته است. در حقیقت رجوی و دیگر سران فرقه تن به آبی سپردند که زلالی اش را از دست داده بود و بوی تعفن مشمئز کننده ای از آن به مشام می رسید.
عملکرد سیاسی و نظامی فرقه مجاهدین در بیش از دو دهه ، نادرستی افکار و اندیشه های رهبری آن را به اثبات رساند. زیرا اگر جز این بود رجوی و دارودسته اش در ابعاد سیاسی ، نظامی و تشکیلاتی اینچنین در انزوا قرار نمی گرفتند و در بن بست تشکیلاتی کنونی گیر نمی کردند.
مبارزه برای آزادی و دموکراسی ویژگی های خاص خود را دارد. حس وطن پرستی ، عدم زیر پا گذاشتن اصول و مبانی ایدئولوژیکی و سیاسی در هر شرایطی حتی اگر مانع بدست گیری قدرت سیاسی و استمرار حیات تشکیلاتی گردد ، پرهیز از روش های فاشیستی و پراگماتیستی ، استفاده از راهکارهای دموکراتیک و مسالمت جویانه ، احترام به دیدگاههای مخالف و نظرات متفاوت ، در نظرگرفتن منافع ملی در تصمیم گیری ها و شرایط متغییر ، داشتن پایگاه توده ای فراگیر و گسترده و در هر شرایطی آلوده نشدن به ننگ همکاری با بیگانگان از ضروریات مبارزه دموکراتیک و آزادی خواهانه است.
در واکاوی و نگاه به مواضع ، عملکرد و خط مشی تشکیلاتی فرقه رجوی در طی بیست و پنج سال اخیر ، نه تنها هیچ گونه ویژگی و خصوصیات جریان آزادی خواهانه با رویکرد به منافع ملی در آن متصور نیست بلکه در سوابق و پیشینه فرقه رجوی ، جز کشتار هموطنان ایرانی ، دریوزگی و سرسپردگی نسبت به بیگانگان و دشمنان ملت ایران به نکته ای مثبت نمی توان اشاره داشت. البته سرسپردگی تمام عیار شخص رجوی به رژیم بعثی و روسای سرویس امنیتی بدنام صدام برای من به عنوان شاگرد تاریخ شگفت آور نیست و حکایت رجوی و دارودسته اش یک داستان بدون غافلگیری است. زیرا عمیقا معتقدم انگیزه صرف برای کسب قدرت اغوا کننده ، ضد دموکراتیک و به زیان منافع ملی است. ما در دنیای واقعی زندگی می کنیم. ما نیاز داریم برای رسیدن به آمال و آرزوهایمان به آینده نگاه کنیم و از گذشته پند و عبرت بگیریم. متاسفانه رهبران فرقه مجاهدین ، نه از گذشته و تاریخ مبارزات آزادی خواهانه و استقلال طلبانه درس آموختند و نه به درستی و با نگاهی نو و ژرف به آینده نگاه کردند چرا که رهبران فاشیست مجاهدین اسیر تمایلات قدرت طلبانه محض و امیال زشت درونی اش شدند. که نتیجه آن حماقت محض و ابدی بود.
سران فرقه رجوی جهت فریبکاری و طرح پشتوانه تاریخی و سیاسی برای تحرکات تروریستی و مواضع ضد میهنی شان گهگاه در سایت های متعلق به خود در رابطه با دکتر مصدق مطالبی را طرح و ایشان را پیشوای تاریخی خود ذکر می کنند. باید به شخص رجوی و دیگر سران فرقه تفهیم و گوشزد کرد ، دکتر مصدق مردی میهن پرست با افکاری جلوتر از زمان خودش و مردی کاملا بی نظیر به همراه ارزشهای اخلاقی بی نقص بود و مسئولیتی تزلزل ناپذیر نسبت به ملت ایران در خود احساس می کرد. بنا به شواهد و مستندات تاریخی دکتر مصدق هیچ گاه برای کسب قدرت خود را به بیگانگان نفروخت. او حامی سر سخت منافع ملی ایران بود. جای تاسف عمیق دارد که رجوی و دارودسته اش بی شرمانه و بسیار ابلهانه خود را با دکتر مصدق در یک جبهه تعریف کنند. بدون تردید رجوی و مصدق سرمنشاء دو جریان متضاد به لحاظ ماهوی و عملکرد سیاسی بودند. فاکت عینی و تاریخی آن نیز مشهود و مشخص است ، مبارزه همه جانبه مصدق با دولت ها استعمار گری چون انگلستان که در نهایت به کودتای انگلیسی ، امریکایی بر علیه وی و دولت دموکراتیک و مردمی ا ش انجامید. و التماس رهبری و دیگر سران فرقه مجاهدین از بیگانگان و سیاستمداران بی مصرف و عیاش ضد ایرانی برای تحریم و یا حمله به ملت بزرگ ایران و تحت الحمایه گرفتن در میان سربازان امریکایی!! نشانگر دو مسیر متضاد و دو راه متفاوت است مسیر و راهی از خیانت رجوی تا میهن پرستی مصدق.
در سال های اخیر که ملت ایران برای حفظ دستاوردهایی چون استقلال سیاسی و اقتصادی ، استفاده از علوم نوین و دانش تکنولوژی هسته ای و نیز تعمیق و پیشرفت دموکراسی به مرحله ی بالاتر ، مبارزه می کند سران فرقه رجوی به بهانه مبارزه برای آزادی یا منکر پیشرفت و توسعه همه جانبه ملت ایران می شوند و یا به کلی آن را تخطئه می کنند و بدین گونه خط مشی تروریستی و ضد مردمی فرقه و نیز مزدوری و جاسوسی برای بیگانگان را توجیه می کنند. رجوی و دارودسته اش با تبلیغات دروغین ، هیاهو ، شانتاژ و ترساندن سیاستمداران غربی ، ایران را یک خطر اتمی مطرح می کنند تا همچنان به موجودیت خود ادامه دهند و فرقه را به مثابه اهرم فشار در دست بیگانگان قرار دهند.
همه این واقعیت ها یعنی خیانت به منافع ملی ، اتحاد استراتژیک با بدنام ترین دشمنان ملت ایران ، جاسوسی و مزدوری برای بیگانگان ، سرکوب افراد و نیروهای منتقد و معترض تشکیلاتی به خصوص در محیط قرارگاه اشرف ، تحمیل رهبر اسطوره ای و مادام العمر بر ذهن و روان افراد تشکیلات ، بکارگیری شیوه ها و روش ها ی تروریستی و طرد راهکارهای دموکراتیک ، ترویج روحیه ستیزه جویانه و خشونت طلبانه در افراد تشکیلاتی ، مطلق انگاری ایدئولوژیک ، اتخاذ مکرر مواضع ضد میهنی و ضد مردمی و غلطیدن در روش های پراگماتیستی و فاشیستی ، ضرورت دگرگونی عمیقی را در روابط ، مناسبات و خط مشی تروریستی تشکیلات رجوی ثابت می کند. با توجه به اینکه بنیان و اساس بازسازی تشکیلات به رهبری رجوی در اساس غیر منطقی و غیر معقول به نظر می رسد بنابراین ایدئولوژی تمامیت خواه ، عملکرد پراگماتیستی ، ساختار تشکیلاتی مستبدانه و غیر دموکراتیک و استفاده از روش های تروریستی که افراد تشکیلات حول محور پارامتر های فوق سازماندهی شده اند موجب گردید تا افراد تحت سیطره فرقه رجوی طی پروسه سیستماتیک و دراز مدت تسلیم محض رهبر بیمار خویش گردند و هویت و اراده ی فعال آنان مخدوش گردد که هرگز برای آنان راهگشای تفکر معقول ، رفتار سیاسی منطقی و پیدایش روحیه میهن پرستی نخواهد بود.
تلاش و از هم گسیختگی تشکیلات رجوی اجتناب ناپذیر است علائم مشهود آن ریزش و جدایی بیش از هفتصد نفر از افراد و کادرهایی است که سالیان طولانی تحت سیطره ایدئولوژی دگم و ساختار تشکیلاتی غیر دموکراتیک و بسته فرقه دچار از خودبیگانگی و مسخ هویت شدند. در محیط قرارگاه اشرف امکان تفکر آزادانه و انتقاد منطقی را از آنان سلب کرده بودند و بجز وسیله و ابزار مکانیکی نقش و حالتی را برای آنان متصور نمی شدند.
بی تردید تشکیلات رجوی در آینده نزدیک از درون دچار فروپاشی کامل خواهد شد زیرا به شهادت تعداد بیشماری از جداشدگانی که به آغوش خانواده هایشان برگشته اند ، در فعل و انفعالات درونی گروه رجوی و بخصوص در روابط و مناسبات قرارگاه اشرف نیروها و گرایشهایی شکل گرفته که بزودی تشکیلات موجود را دچار تلاشی خواهد کرد.
تحولات فکری و سیاسی تاثیر گسترده ای را بر اندیشه انسانها گذاشته است. عصر تحولات دموکراتیک ، انفجار اطلاعات و از بین رفتن مرزهای محدود کننده خرد آدمی ، گفتمان مدرن را موجب گردیده است. دوران اسطوره سازی و رهبری کاریزماتیک سپری شده است. تفکر انتقادی بر اندیشه و خرد آدمی سایه افکنده است. در آن سوی مرزهای محدود کننده تعقل و خرد آدمی ، دیالوگ و تعامل فراگیر و همه جانبه در روابط بین انسانها نمود عینی یافته است. حقیقت همچون دوران ماقبل صنعتی در دست کسی و یا گروهی خاص نیست. حقیقت متکثر است و آدمی در تعامل و گفتگوی مسالمت آمیز با دیگران به بخشی از آن دست می یابد. در عصرروشنگری و تحولات دموکراتیک مطلق انگاری مفهومی نکوهیده و از سر نادانی است. طرد و انکار خشونت و ترور شاخصه فرهنگ و اندیشه سیاسی مدرن در دوران کنونی است. مفاهیم میهن پرستی ، حمایت از منافع ملی ،امنیت اجتماعی و گفتمان مسالمت آمیز و بیزاری از ترور و پدیده تروریسم در اندیشه و خرد انسان مدرن جایگاهی ویژه و انکار ناشدنی دارد.
درک این حقیقت مسلم نخستین واکنشی است که می تواند مفاهیم میهن پرستانه و دموکراتیک را دوباره به خاطره ها بازگرداند و اندیشه های تروریستی و ستیزه جویانه را به سوی راهکارهای دموکراتیک با رویکرد به منافع ملی دگرگون سازد.
اگر پرسیده شود ، دگرگونی و تحول در فرقه رجوی به چه علت ضروری تشخیص داده شده و این ضرورت به خاطر چیست ؟ پاسخ بدین سوال پیوسته چنین است ضروری برای جامعه بشری ، منافع ملی ایرانیان و اندیشه دموکراتیک. پایان
آرش رضایی
مسئول انجمن نجات شاخه آذربایجان غربی
28/3/1385
خروج از نسخه موبایل