نیمه شهریور 1344 نیمه پنهانی هم داشت

سلام دوستان، در نیمه شهریور هستیم، در پنجاه و ششمین سال تاسیس گروهی تحت عنوان “سازمان مجاهدین خلق” .
هر ساله در این ایام مسعود رجوی و سایر جیره بگیرانش تلاش میکنند با گرامیداشت این سالگرد به خود ببالند و آنرا جشن بگیرند.
آنها هر ساله به اعضاء و هواداران خود اینگونه تلقین میکنند که گویا یک روز تاریخی و بیاد ماندنی و یک تحول در تاریخ مردم ایران ایجاد شده است که باید با گرامیداشت و جشن گرفتن آن را بیاد داشته و جشن و سرور بپا نمایند.
اما آنان هرگز نگفتند در آن سال پایه های یک سازمان دیکتاتوری ریخته شد که بعدها در تاریخ ملت ایران و جهان به سختی از آن یاد خواهد شد . نگفتند که بعدها مادران زیادی در حسرت دیدار فرزندان و عزیزانشان آرزو بدل خواهند ماند . فرزندانی که بسیاری مفقود الاثر شدند ، فرزندانی که بسیاری مجروح و ناقص العضو شدند ، فرزندانی که برای تمایل به دیدار خانواده و والدین شان باید از خود انتقاد کنند و با آرزوی دیدار پدر و مادرانشان سر بر بالین بگذارند !
نگفتند که در تاریخچه این سازمان کسانی خواهند آمد که با یاد خدا و نام خلق خدا باعث رنج و درد خلق خدا خواهند شد ! و النهایه نگفتند که رهبرانی از این سازمان برخواهد خواست که ابتدا بنیانگذارانش را خواهد فروخت . نگفتند که جانشین ناخلف آنان در قدم اول سر خود آنان را بر باد خواهد داد و سپس آنان را به جوخه های مرگ خواهد سپرد و سپس خود را جانشین آنان خواهد نامید !
نگفتند که در نطفه این سازمان تروریسم نهادینه شده و در آینده تروریسم خلق خدا را مورد هدف قرار خواهد داد و با نام این سازمان و یادآوری بنیانگذاران آن خلقی از ترس به گوشه ای خواهند خزید .

بعدها نیز به یاری این سازمان تروریستی و رهبرانش توسط یک دولت متخاصم بمباران و موشک باران خواهند گردید ! گفته نشد که کسی بر اریکه قدرت خواهد نشست که خودش را نماینده خدا و پیامبران او خواهد نامید (مسعود رجوی) و النهایه نیز خواهد گفت که او را با عنوان “ایمان به غیب” یاد کنند (جانشین امام زمان ).
بله ، “ایمان به غیب” عنوانی که هم اکنون افراد و اعضای این سازمان و فرقه تروریستی از رهبری خود یاد میکنند . تبدیل به یک واژه بسیار مقدسی شده است که همه باید آنرا تقدیس کرده و به هنگام بر زبان راندن نام او چشمهایشان پر از اشک شده و در گلوهایشان بغض ایجاد خفگی نماید !
نیمه شهریور 1344 ، نیمه پنهانی هم داشت که شاید بینانگذارانش هم نمیدانستند که چه اتفاقاتی در راه و در شُرُف وقوع است و تاریخچه سازمان به ظاهر خلقی آنان چگونه رقم خواهد خورد .
هر ساله بیاد این نیمه وحشتناک شهریور است که رجوی جشن و گرامیداشت بر پا میکند . هر ساله بنیانگذارانی را پاس میدارد که باعث بقدرت رسیدن او شدند . اینجا باید به رجوی حق داد که خوشحال باشد و قدردانی کند .
بعد از نیمه شهریور 1354 بینانگذاران دیگر نبودند تا که بگویند آنان کشته شدند زیرا خیانت شد. خیانت مسعود رجوی باعث کشته شدن آنان گردید . البته بعد از انقلاب ضد سلطنتی اسنادی پیدا شد که بیانگر خیانت مسعود رجوی بود که بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق را به کام مرگ کشاند .
ابتدا کمتر کسی اینرا می توانست متوجه شود که موضوع چیست و چرا اینگونه شد یعنی دستگیری و اعدام همه بنیانگذاران و اعضای مرکزیت سازمان به جز یک نفر ، همه کشته شدند به غیر از یک نفر. چرا همه کشته شدند و فقط یک نفر باقی ماند ؟ این معمایی بود که شاید چندین سال طول کشید تا همگان متوجه شوند که اصل داستان چیست . کمتر کسی متوجه عمق حقایق شد . اما یک نفر ، فقط یک نفر از آن همه ماجرا خبر درست و دقیق داشت که میدانست حقیقت چیست. آن یک نفر هم کسی نبود بجز شخص “مسعود رجوی”. زیرا مُسبب همه این اتفاق ها و اعدام ها فقط او بود .
مسعود رجوی کسی بود که خود را از اعضای مرکزیت سازمان میدانست ، از اعضای کادر ایدئولوژیک سازمان که در رده بندی تشکیلاتی از برترین ها محسوب می شدند ، زیرا عمدتا کسانی بودند که دارای اعتقادات مذهبی شدید بودند ، کسانی بودند که یا حافظ قرآن بودند یا تفسیرهایی از قرآن بعمل می آوردند که کمتر کسی این توانایی را داشت . زیر همین عناوین بود که مسعود رجوی برای خودش کم کم بساطی بر پا کرد و نهایتا هم در زندان همه را به کام مرگ فرستاد تا خود سکان دار و عهده دار رهبری سازمان موسوم به مجاهدین خلق باشد .
نیمه شهریور 1344 زوایای پنهان زیادی داشت که بعد از سالها کم کم حقایق بیرون زد . براستی تا روشن شدن این حقایق مردم ایران چه خون بهای سنگینی دادند تا تاریخ در دلش ثبت کند که خیانت فقط در زمان تاسیس این سازمان تشنه به خون نبود ، بلکه در تمام طول زمان حضور ننگین سازمان مجاهدین خلق این خون ریزی ها ادامه دار بود .
در واقع باید عرض کنم اساس و پایه حضور و وجود این سازمان ، ترور و خون ریزی و خیانت بود. از همان آغاز انقلاب ضد سلطنتی کم کم هویدا شد و در جنگ ایران و عراق به اوج خود رسید . در زمان حاضر هم که الان در آن هستیم مدال طلایی خیانت را در همکاری با دشمنان تاریخی مردم ایران گرفته و بر روی سینه های خود نشاندند . مدال طلاییِ همکاری با آمریکا و اسرائیل و سعودی که دشمنان دیرینه ایران زمین بودند و هستند .
اما در نیمه شهریور 1344 نطفه بدی نهادینه گشت ، نطفه عدم اعتماد به هر آن کسی که بخاطر خدا و خلق خدا تلاش میکنند . اسم هایی ذبح شدند مثل کلمه ” مجاهد ” . نیمه شهریور برای مردم ایران تداعی کننده یک روز تلخ تاریخی است که هر زمان با فرا رسیدن آن به خود لعنت می فرستند که چرا در آغاز تاسیس به این جماعت اعتماد کردند ؟ چرا بعد از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی باز به این افراد اعتماد کردند ؟
اکنون حاصل آن اعتمادها را بنگرید ، میوه و کاکل همه آن اعتمادها در حمایت از تحریم های ظالمانه مردم ایران میباشد که توسط امپریالیزم و صهیونیزم انجام میگیرد . اکنون پا را فراتر گذاشته اند و دیگر به حمایت از تحریم ها بسنده نمیکنند بلکه مشوق تحریم ها هستند !
نیمه شهریور هر سال یادآور خیانتی است که از آن زمان شروع و تا همین زمان ادامه دارد .
یک خبر بد و یک خبر خوب !
اول خبر خوب ، خبر خوب این است ، خلق ایران بیدار شده و میدانند که نیمه شهریور چیزی نبود بجز خیانت که خط ممتد آن از زمان پیدایش تا همین زمان باقی و هویداست .
خبر بد این است که هنوز کسانی هستند که متاسفانه به چنین خطی خود را ملزم میدانند ، ولو که تعدادشان انگشت شمار باشد ولی قابل قبول نیست و باید همین تعداد کم نیز به خود بیایند و با افشاگری خود نیمه های پنهان شهریور های گذشته را روشن کرده و به مردم ایران بخاطر ثبت در دل تاریخ نمایان کنند . این یک وظیفه ملی و میهنی است ، یک وظیفه اخلاقی و انسانی ، فارغ از اینکه دارای چه دین و مذهبی هستیم.
بخشعلی علیزاده

خروج از نسخه موبایل