نجات در هفته ای که گذشت – شماره 16

مروری بر مطالب 13 آذر تا 18 آذر ماه 1400 درج شده در سایت نجات

*شنبه 13 آذر

در روز شنبه جمعاً 10 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:

دوران فریبکاری فرقه رجوی در آلبانی به سر آمده است

رجوی همیشه برای تهی کردن انگیزه افراد برای جدا شدن از مناسباتش عنوان می کرد که در بیرون اصلاً زندگی وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد حیوانی است و شما که از هیچ چیزی اطلاعی ندارید دچار مشکل خواهید شد. یک بار افراد را تهدید به زندان و شکنجه می کرد و بار دیگر افراد جدا شده در اروپا را تهدید به قتل می کرد اما در این میان افرادی بودند که هرگز حاضر نشدند تن به حرف های تهدیدآمیز رجوی بدهند و به همین خاطر راه رهایی و خروج از فرقه رجوی را به جان خریدند و بعد از بیرون آمدن از مناسبات متوجه شدند که زندگی هنوز ادامه دارد و کسی به خاطر گرسنگی نمرده است.

… نفرات جدا شده با تاسیس انجمنی به نام آسیلا زنگ خطر برای فرقه رجوی در آلبانی را به صدا درآوردند و همه نفرات مسأله دار می دانند که وقتی از مناسبات جدا شوند دوستانشان در انجمن آسیلا به کمک شان خواهند آمد و دیگر محتاج پولی که از جاسوسی و خبرچینی نصیب شان می شود نخواهند بود .

اما مهم تر این که این انجمن می تواند جاده صاف کن خانواده ها برای دیدار با عزیزان خود در آلبانی باشد. خانواده ها به مانند طناب دار برای رجوی ها و تشکیلات پوسیده اش می باشند. چیزی که بسیار مشخص است دیگر دوران فریبکاری و شیادی و حقه بازی رجوی ها در آلبانی به سر آمده است و مریم قجر نمی تواند با دادن عینک به کودکان به فریبکاری ادامه دهد .
انجمن آسیلا در آلبانی نوید بخش رهایی برای اعضای مسأله دار فرقه رجوی است و این کار انگیزه زیادی به آنان خواهد داد البته همانگونه که آقای حسن حیرانی عنوان داشتند کارهای بیشتری در برنامه دارند که اگر به خوبی پیش برود فکر می کنم که فرقه رجوی باید جل و پلاس خود را جمع کند.

در برابر توطئه قرار دادن “نجات یافته در مقابل نجات یافته” هوشیار باشیم

اطلاعات به دست آمده از داخل اردوگاه سازمان مجاهدین خلق در آلبانی حاکی از آن است که ثبت رسمی انجمن حمایت از ایرانیان مقیم آلبانی (آسیلا)، سران فرقه رجوی را به شدت نگران کرده به طوری که به تکاپو افتاده اند تا با ترفند کهنه و نخ نمای همیشگی یعنی قرار دادن نجات یافته در مقابل نجات یافته و ایجاد جنگ فرسایشی تبلیغی و روانی، این انجمن را از رسیدن به اهداف خود باز دارند.
“جنگ سیاسی” در فرهنگ مجاهدین خلق مقابله با نجات یافتگان و ممانعت از بازگشت آنان به زندگی عادی معنی می دهد و در این رابطه قرار دادن “نجات یافته در مقابل نجات یافته” اصلی ترین ترفند بوده و هست. پرهیز از افتادن در این دام خصوصاً در شرایط فعلی که سازمان مجاهدین خلق از هر جهت در تنگنا قرار گرفته و به حاشیه رانده شده بسیار مهم است….
انجمن حمایت از ایرانیان مقیم آلبانی (آسیلا) نه تنها متعلق به اعضای مؤسس این انجمن بلکه متعلق به تمامی نجات یافتگان و همچنین تمامی ایرانیان، از جمله اعضای فعلی سازمان مجاهدین خلق، است. این انجمن اعلام نموده است که برای تقابل با سازمان مجاهدین خلق تأسیس نشده بلکه برای رسیدگی به امور صنفی و اقامتی تمامی ایرانیان در آلبانی پایه گذاری گردیده است لذا همه ایرانیان ساکن در آلبانی، با هر اعتقاد سیاسی و نظری که دارند، باید آن را متعلق به خود دانسته و از امکانات آن بهره مند شوند.

خاطرات بخشعلی علیزاده، علل انتقال اسرای ایرانی به کمپ های مجاهدین خلق

آقای علیزاده در قسمت دوم، صحبت های خود را با رسیدن خبر ورود مسعود رجوی به بغداد و ملاقات رسمی با صدام حسین شروع کرد. ایشان در مورد وضعیت اسرا بعد از ورود نیروهای صلیب سرخ مطالبی بیان کرد و سپس به ترفندهای سازمان برای جذب نیرو از میان دانشجویان و نیروهای کار خارج کشور و همچنین جذب نیرو از میان اسرا بعد از شکست در عملیات فروغ جاویدان پرداخت. سپس به نحوه جذب و انتقال خود و دیگر اسرا به کمپ اشرف و شرایط اسرا در کمپ های سازمان پرداخت. او این بخش را همزمان با حمله صدام حسین به کویت و تغییر در شرایط عراق به پایان برد.

*یکشنبه 14 آذر

8 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات می باشد. مروری مختصر بر تعدادی از آن ها به قرار زیر است:

اعضای مجاهدین خلق در آلبانی به اتهام قاچاق مواد مخدر و قاچاق انسان دستگیر شدند

اعضای مجاهدین خلق، گروه اپوزیسیون ایرانی تبعیدی که از سال 2013 به آلبانی پناهنده شده اند، براساس یک سند رسمی که به نظر اگزیت نیوز رسیده است، به دلیل قاچاق مواد مخدر، قاچاق انسان و پولشویی دستگیر شده اند.
این سند نامه ای خطاب به یک دیپلماتیک خارجی می باشد که دارای امضا و مهر رئیس اداره پلیس جنایی در نیروی پلیس ایالتی است که جزئیات یک برگه سوء سابقه جدی از جرایم را در خصوص برخی افراد ارائه می دهد که بنابر گزارش شامل اعضای مجاهدین خلق هم می شود.

این سند حاکی است که دو عضو سازمان مجاهدین خلق، به همراه همدستان آلبانیایی و یونانی خود، به دلیل دست داشتن مستقیم در قاچاق انسان دستگیر شده اند. در 11 ژوئیه 2021 (20 تیر 1400)، پلیس آلبانی یک خودروی حامل شهروندان سوری، عراقی و کرد را متوقف کرد. تحقیقات بعدی منجر به دستگیری اعضای اصلی باند شد.
براساس این سند، مشخص گردید که بین سال‌ های 2019 تا 2021، همین باند قاچاق اقدام کرده است تا حدود 400 عضو مجاهدین خلق را از آلبانی به فرانسه منتقل نماید.

اما این همه ماجرا نیست. در 18 ژوئیه 2021 (27 تیر 1400)، یک محموله مواد مخدر توسط پلیس کشف و ضبط شد و دو مقام ارشد سازمان مجاهدین خلق – نرگس ابریشمچی و حسن نایب آقا – دستگیر شدند. در این سند رسمی گزارش شده است که آن ها به نقش محوری خود در سازماندهی و حمل محموله مواد مخدر به ایتالیا اعتراف کرده اند….

نصب دوربین در داخل سرویس های بهداشتی برای کنترل هر چه بیشتر اعضا

… تعدادی از اعضای گرفتار در فرقه برای ارتباط با دنیای خارج از اسارتگاه رجوی، مخفیانه با پیدا کردن تلفن همراه، خارج از دید سران فرقه رجوی در داخل توالت ها، مبادرت به برقراری ارتباط می کردند. از این رو به دستور مریم قجر در یک اقدام عجیب و ضد انسانی برای کنترل هر چه بیشتر اعضای نگون بخت، داخل توالت ها دوربین های مدار بسته نصب گردیده است. عملی زشت و غیراخلاقی که در هیچ کجای دنیا تجربه نشده است. حتی در زندان های مخوف دنیا! برای رعایت حریم انسانی در معروف ترین زندان های دنیا نیز چنین کنترل هایی وجود ندارد.
اما فرقه بد نام رجوی روی تمامی جنایتکاران را سفید کرده و رتبه اول جهانی را در نصب دوربین های مراقبتی در داخل سرویس های بهداشتی به نام خود ثبت کرد. طبعاً این گونه تشبثات ضد اخلاقی عوامل فرقه از نتایج ترس رجوی از نابودی ست. فاصله چندانی تا نتیجه نهایی که نابودی کامل فرقه رجویست، باقی نمانده است.

مسئولیت سنگین انجمن حمایت از ایرانیان مقیم آلبانی

پذیرش این نام برای انجمن و ثبت رسمی آن در کشور آلبانی، یقیناً تعهدات سنگینی را بر دوش اعضای فعال این تشکل پیشتاز، که حافظ منافع تمامی ایرانیان مقیم آلبانی می باشد، قرار می دهد. چرا که به این ترتیب باید مسئولیت برقراری و ایجاد امکانات زندگی و اشتغال و استقرار هر ایرانی که اکنون در آلبانی دارای کارت شناسایی بیومتریک می باشد را در ارتباط با دولت آلبانی و مقامات ذی ربط برعهده بگیرد.
ایرانیان مقیم آلبانی از جمله کسانی که پیشقدم تشکیل این انجمن و پذیرش مسئولیت های آن شده اند و نیز کسانی که از سازمان مجاهدین خلق جدا شده اما هنوز بنابر ملاحظاتی به این تشکل نپیوسته اند، و همچنین کسانی که باز بنا به هر دلیلی همچنان در داخل سازمان مجاهدین خلق به سر می برند، دارای منافع صنفی مشترکی هستند که این انجمن بدون در نظر گرفتن نقطه نظرات سیاسی و اعتقادی آنان، به دنبال حل و فصل مشکلات و تأمین منافعشان می باشد.

*دوشنبه 15 آذر

در این روز کلاً 9 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:

نامه سرگشاده امین گل مریمی به مسعود و مریم رجوی

سلام به همگی و با تشکر از حمایت و همدرد بودن شما دوستانی که از من حمایت کردید. لازم هست کمی در برابر جواب های سازمان توضیحی بدهم. هدف من از مصاحبه دشمنی با کسی نبوده است. بلکه دشمنی با بی عدالتی و دروغ بود و هست. چرا ماها که چندین سال جوانی مان از دست رفته و در خطرهای زیاد گذشته، نباید صدای خودمان را بگوش دیگران برسانیم؟! این حق ماها در این جایی است که واقعاً به دموکراسی و حقوق انسان احترام می گذارند. هدف من صادقانه این بود و همچنین هست که واقعیت زندگی همه مون را به دنیا و به مردم ایران برسانم.
… چرا سازمان نباید اشتباهات خودشان را بپذیرند؟ یک معذرت از طرف سازمان کافی بود ولیکن جز فحش به خانم لوئیزا هومریش و بسیجی خواندن او و این که او مأمور وزارت اطلاعات و مزدور رژیم ایران است، تاکتیک های مسخره و قدیمی سازمان مجاهدین است که به جای پاسخگویی آسمان را به ریسمان می بافد و این مصاحبه را تلاش رژیم ایران برای جلوگیری از سرنگونی در “این شرایط حساس” توصیف می کند! آخر کدام آدم احمق می تواند این فکر را بکند که رژیم که همه مردم فریادشان از دستش بلند شده و دارند در کوچه و خیابون به او فحش می دهند و مرگش را می خواهند بخواهد با مقاله من سرنگون نشود. خیلی خنده دار است. آخر این قدر از این حرف ها به این و آن زده اید که حتی هوادارهای خودتان هم باور نمی کنند….

دولت رسماً مسئول حفاظت از ایرانیان در آلبانی می باشد

… در روزهای اخیر، علاوه بر تداوم فراراز سازمان، حتی به صورت گروه‌های خانوادگی، نقض جدی حقوق بشر اعضای سابق فرقه رجوی صورت گرفته است. چنین نقض حقوق بشری در عین حال جزو جرائم جنایی محسوب می شود که طبق مواد قانون جزای جمهوری آلبانی، مجازات زندان را در پی دارد. فاجعه خانواده دانافر در اواخر ماه نوامبر (آبان ماه)، زمانی رخ داد که خانواده دانافر تصمیم به ترک فرقه رجوی گرفتند. پدر خانواده و دو پسرش نوید دانافر و شاهپور دانافر از مسئول خود در فرقه رجوی خواستند تا به آنها اجازه دهند که اردوگاه مانز را ترک کرده و مانند بسیاری دیگر از اعضای سابق فرقه در شهر تیرانا زندگی کنند. فرماندهان اردوگاه به دستور مستقیم مریم رجوی، رهبر فرقه، به خانواده مورد نظر اجازه خروج از اردوگاه مانز و اقامت در تیرانا را ندادند.

نوید دانافر

یکی از پسران، یعنی شاهپور دانافر، با بریدن رگ های مچ دست خود اقدام به خودکشی کرد. شاهپور در بیمارستان QSUT مرکز بیمارستان دانشگاهی مادر ترزا بستری شد. ارگان های دولتی آلبانی سکوت کثیفی را در قبال این پرونده اقدام به خودکشی اختیار کرده اند….
تحقیقات مختصری که انجام دادم برایم فاش شد که یکی از فرماندهان فرقه رجوی با نام مستعار جواد خراسان (نام اصلی او اسماعیل مرتضایی است) فشار روانی شدیدی بر آقای فرشاد وارد کرده است. امیدوارم پلیس آلبانی از آقای فرشاد مراقبت کند و از هر گونه اتفاق غیرعادی مانند قتل، خودکشی یا حتی قتلی که به شکل دیگری جلوه نماید جلوگیری کند.

مسئولیت جواد خراسان در مناسبات فرقه رجوی در آلبانی چیست؟

یکی از کسانی که تقریباً تمام افراد جدا شده از سازمان او را می شناسند، جواد خراسان نام دارد که البته نام اصلی اش “اسماعیل مرتضایی” است و اهل اصفهان می باشد و مسئول برخورد با افرادی ست که قصد جدا شدن از تشکیلات مجاهدین خلق را دارند.
… در مواجهه با کسانی که تلاش می کنند تا از فرقه خارج شوند، او مسئول مستقیم برخورد با فرد درخواست خروج می باشد. او با اجرای نشست های طولانی و خسته کننده و چند ساعته تلاش می کند تا شاید بتواند فرد را از خواسته اش منصرف نماید. تمرکز و تلاش اصلی او این است که بفهمد فرد درخواست کننده پشت چه مشکلی گیر است و نیاز او چیست که باعث شده است تا از تشکیلات رجوی قصد خروج داشته باشد.
مثلاً من نیاز داشتم ارتباط تلفنی با خانواده ام بگیرم، ولی نه ارتباطی که بند تشکیلات باشم، می خواستم خودم تلفن داشته باشم و هر زمان که خواستم با خانواده ام بدون حضور مسئولین تماس بگیرم، لذا وقتی او با من صحبت می کرد گفتم من موبایل می خواهم. با کلی دوز و کلک و زبان بازی و منت گذاشتن یک موبایل دست دوم معمولی سامسونگ به من دادند که یک سیم کارت هم رویش بود. ولی شارژش آنقدر نبود که بشود تماس خارج از کشوری برقرار کرد یا میزان حجم اینترنتی که در آن وجود داشت در حد یک ساعت کار بود. بعد باید صبر می کردم که یک ماه بگذرد و تشکیلات مجدداً بررسی کند که شارژ جدید بخرد یا نخرد.

*سه شنبه 16 آذر

در این روز 10 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:

برده داری به اسم انتقال کودکان به اروپا

در اطلاعیه شورای مفت خوران فرقه رجوی در تاریخ 15 آوریل 2021 به مطلبی در مورد اعزام کودکان به خارج از عراق اشاره شده است.
در سال 1990 احتمال حمله آمریکا به عراق بود و سران فرقه رجوی تصمیم گرفتند که کودکان را از عراق خارج کنند. این کار شاید در نگاه اول کار خوبی به نظر می رسید اما این همه داستان نبود! رجوی ها با این کار کودکان را از پدر و مادران شان جدا نمودند و دردناک ترین قسمت این انتقال این بود که حتی به پدر و مادران شان نگفتند که کودکان شان به کدام کشور و به چه کسانی سپرده می شوند .
وقتی مادری در مناسبات پیگیر حال فرزندش می شد عنوان می کردند: که به شما ربطی ندارد. مگر شما قصد جدا شدن دارید که از وضعیت فرزندتان سؤال می کنید؟ آنان در جای امنی قرار دارند و اراجیفی از این مدل تا هم کودکان را در بردگی مورد استفاده قرار بدهند و هم پدر و مادران را در مناسبات نگه دارند….

مریم رجوی از شعار تا عمل

مدتی است در صفحه اول سایت اصلی فرقه رجوی مطلبی به چشم می خورد که ترجیح دادم تا به افشای این موضوع بپردازم تا خدای نکرده کسی دچار اشتباه نشود. مطلب مورد نظر مربوط به سخنان سرکرده زنده و کنونی فرقه رجوی یعنی مریم رجوی می باشد که طبق معمول هر ساله اقدام به انتشار مزخرفاتی در خصوص محکومیت اعدام می کند که “اعدام خیلی بد است و اعدام نباید باشد و …” و همه ما که با این فرقه و مناسباتش آشنایی داریم می دانیم صرفاً شعارهای پوچ و بی محتوا هستند.
مریم رجوی که ظاهرا زمام امور سازمان بی صاحب مانده مجاهدین خلق را بر عهده دارد و در عین حال رئیس جمهور مادام العمر و خود انتصابی ایران هم میباشد همه را مانند اطرافیان مغزشویی شده خود، کند ذهن تصور می کند.
مریم رجوی شعار نه به اعدام می دهد اما به روی نامبارک خودش نمی آورد که شوهر بزدلش هر از گاهی سر از قبر بیرون آورده و حکم قتل و ترور مخالفان و منتقدان را صادر می کند. مسعود رجوی حکمی را در سال های قبل صادر کرده بود که هرگز کسی در تکذیب آن اقدامی نکرد. حکمی که بر اساس آن هر جدا شده ای حکمش اعدام است و باید در صورت مواجه شدن با یک پاسدار یا یک فرد جدا شده از فرقه رجوی، اول باید آن فرد جدا شده را کشت. حتی در تاکید این موضوع چنین میگوید که اگر یک گلوله داشتید به آن فرد جدا شده بزنید و نه به پاسدار….

انجمن حمایت از ایرانیان مقیم آلبانی؛ چشم اندازها و تهدیدها

… باید گفت آسیلا نقطه امید نه تنها جداشدگان ساکن در آلبانی بلکه اعضای حاضر در اردوگاه مجاهدین نیز است.
اگر تا دیروز سران مجاهدین می توانستند به هر بهانه و تحت هر عنوانی مسیر هرگونه پشتیبانی حقوقی از اعضای جداشده را در خارج از حصارهای این فرقه سد کنند، اکنون اما وجود آسیلا یک مانع جدی در این مسیر به حساب می آید.
لذا محتمل است که سران فرقه دیوانه وار به هر کار غیرقانونی دست زده تا شاید مسیر این پیشرفت را بگیرد. طبعاً درگیر کردن آسیلا در مسائل حاشیه ای یکی از اهداف فرقه رجوی به شمار می رود.
انداختن جداشده به جان جداشده، پرداخت رشوه به قشرهای فاسد در سیستم حکومتی و پلیس آلبانی با هدف ایجاد مشکلات حقوقی و امنیتی برای اعضای آسیلا، جوسازی های رسانه ای با صدور اطلاعیه ها، مصاحبه های دروغین با اعضای جداشده حقوق بگیر فرقه، و یا اعضای حاضر در درون فرقه، و نهایتاً ایجاد بسترهای اجتماعی و سیاسی که ناخواسته اعضای آسیلا را در مقابل قانون و مردم قرار دهد، می تواند بخشی از اقدامات محتمل پیش روی سران مجاهدین علیه تشکیلات آسیلا باشد.
بنابراین باید هوشمندی و گرفتار نشدن در دام های فریب و تحریک کننده فرقه رجوی و پیش بردن اهداف آسیلا در چارچوب های قانونی کشور آلبانی اصلی ترین و محوری ترین کار آسیلا محسوب می شود.
به رسمیت شناخته شدن هویت فردی تک تک ایرانیان با محوریت صدور کارت های بیومتریک برای چه آنانی که در قالب جداشدگان بیرون از حصارهای فرقه به سر می برند و چه آنانی که هنوز در حصارهای این فرقه در اسارتند، آن زلزله عظیمی است که کاخ سران فرقه رجوی در آلبانی را ه لرزه درآورده است….

سرگذشت حنیف عزیزی از کودکان قربانی فرقه رجوی

حنیف عزیزی حدود 40 سال دارد. او افسر پلیس در کشور سوئد است و به خاطر کتابی که در مورد زندگی خودش منتشر کرده مورد توجه رسانه های سوئد قرار گرفت. پدر و مادر او از اعضای سازمان مجاهدین خلق بودند. او همچون صدها کودک دیگر در قرارگاه اشرف در عراق با پدر و مادرش زندگی می کرد تا این که این کودکان در سال 1991 و پس از حمله نیروهای ایالات متحده آمریکا به عراق، از سوی سازمان مجاهدین از خانواده هایشان جدا و به کشورهای اروپائی فرستاده شدند. حنیف نیز در 9 سالگی به همراه برادر کوچکترش به سوئد فرستاده شد. آن ها در دو سال اول نزد یک خانواده از هواداران سازمان مجاهدین بودند، اما به دلیل خشونت خانگی و نبود محبت، اداره کودکان و نوجوانان آن ها را از این خانواده گرفته و سرپرستی آن ها را به یک خانواده سوئدی می دهد….

جنایت در حق فرزندان اعضای فرقه یک نمونه کوچک از جنایات رجوی هاست

… هر گوشه از این فرقه یک کتاب قطور از نقض حقوق بشر است که تیتر وار به برخی از آن ها اشاره می کنم.
– نقض وسیع حقوق اعضا و سوءاستفاده برده وار از آن ها و محدود کردن آنان به محیط فرقه و ممنوع نمودن ارتباط با دنیای بیرون از فرقه
– اجباری نمودن طلاق در بین اعضای متاهل در فرقه و ممنوع کردن ازدواج و حرام اعلام نمودن آن برای کلیه اعضا و اعلام این اصل ضد انسانی و ضد دینی از سوی رجوی که «خانواده کانون فساد است».
– خودکشی تعداد زیادی از اعضای فرقه در عراق که نتیجه فشارهای طاقت فرسا از سوی مسئولین فرقه بر روی آنان بود.
– برده نمودن زنان عضو فرقه و بهره برداری جنسی از آنان توسط رجوی با برگزاری جلسات رقص رهایی و ….
– تفتیش عقاید و کنترل اعضا با راه اندازی نشست های گوناگون همچون «دیگ» ، «حوض» ، «عملیات جاری» و … که در آن ها فرد سوژه مورد فحاشی قرار گرفته و بعضاً نیز به کتک زدن فرد می انجامید.
– مجبور نمودن اعضا به این که در جلسات موسوم به «غسل هفتگی» شرکت نموده و به صورت تحقیرآمیز در جلوی جمع از مسائل جنسی خود بگویند.
– راه اندازی زندان های گوناگون با اسامی مختلف همچون «مهمان سرا» ، «اسکان» و … به خصوص در سال های 1364 و 1373 در قرارگاه های فرقه و زندانی و شکنجه کردن اعضای ناراضی که در چند مورد منجبر به مرگ آن ها شد.
– ممنوع نمودن درخواست جدایی و خروج از فرقه که به «خروج ممنوع» معروف است….
….

*چهارشنبه 17 آذر

در این روز مجموعاً 8 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:

گزارش مجله دانمارکی درباره حنیف عزیزی از کودکان قربانی فرقه رجوی

… خبرنگار مجله دانمارکی در ادامه می ‌نویسد: به این ترتیب زندگی حنیف چرخشی سرنوشت‌ ساز یافت. او درس خواند و از دانشکده پلیس مدرک گرفت. حنیف عزیز امروز در شهر Rinkeby شاغل است و اغلب با افرادی که در جامعه به حاشیه رانده شده‌ اند یا امکان رادیکالیزه شدن دارند کار کرده و با آن ها تماس دارد. حنیف می‌ گوید: «موعظه برای این گونه افراد تاثیر ندارد. من در مورد خودم این را تجربه کرده‌ ام. روش دیگری برای این جوان‌ ها باید پیدا کرد تا تحت تأثیر شستشوی مغزی قرار نگیرند. صحبت کردن به تنهایی فایده ندارد بلکه باید آن ها را درک کرد و فهمید.»

مجله دانمارکی در پایان گزارش خود به رابطه حنیف با مادرش اشاره کرده و می‌ نویسد: حنیف دیگر با مادرش تماس ندارد. تلخی این که او فرزندی ترک ‌شده از سوی مادر است، تاثیر احساسی شدیدی در وی به جا گذاشته است. او می ‌گوید: «این ضربه چنان اثر عمیقی در من گذاشت که دیگر بخشی از وجودم شده؛ می‌دانم فرزندی هستم که مادرم مرا ترک کرده! البته مدت‌ هاست که آنچه را در گذشته اتفاق افتاده پشت سر گذاشته ‌ام تا بتوانم ادامه بدهم. اما این در عین حال زخمی‌ عمیق است که به نوعی دیگر به من آرامش داده تا بتوانم جایگاه خودم را پیدا کنم؛ جایگاهی که در اینجاست؛ در سوئد!»

گلچینی از شاهکارهای مجاهدین خلق در سالی که گذشت

در آستانه آغاز سال نو میلادی، مروری بر جنبه های گوناگون موجودیتی به نام مجاهدین خلق در یک سال گذشته ضروری به نظر می ‌رسد. آنچه درباره مجاهدین خلق، در حوزه فعالیت انجمن نجات بیش از همه مورد توجه است نخست موضوع خانواده های افرادی است که دربند تشکیلاتی مجاهدین خلق هستند و در پی آن وضعیت اعضای گرفتار در تشکیلات و اعضای جدا شده مطرح است.
دغدغه‌ ها و نگرانی ‌های خانواده‌ ها در پی سال‌ های طولانی ممنوعیت ارتباط با عزیزانشان در تشکیلات رجوی موجب می‌ شود که همه رخدادها و مسائل با محوریت مجاهدین خلق مورد توجه باشد. هرچند که رسانه‌ های تبلیغاتی این فرقه همه رخدادها را در راستای پیروزی آنچه «مقاومت» و «کانون شورشی» می‌ نامند، تفسیر می‌ کنند اما شواهد و قراین حاکی از این است که «سازمان مسعود» در یک سال گذشته علی رغم همه تلاش هایش نه تنها دستاوردی نداشته است بلکه ضرباتی مداوم را متحمل شده است.

*پنجشنبه 18 آذر

11 مطلب حاصل آخرین روز کاری هفته در سایت نجات است. مروری کوتاه بر برخی از آن ها به قرار زیر است:

ضربات مهلک اعضای جداشده بر پیکر فرتوت فرقه رجوی

سران فرقه رجوی که پذیرای هیچ گونه انتقادی نیستند، این روزها شاهد افشاگری های گسترده توسط اعضای جداشده از مناسبات جهنمی شان هستند. چندی پیش بود که امین گل مریمی که دوران کودکیش را در مناسبات فرقه سپری کرده، در مصاحبه ای با هفته نامه آلمانی دی تسایت به گوشه هایی از مناسبات حاکم بر سازمان و ستمی که به کودکان رفته، پرداخت. طبق آنچه انتظار داشتیم شورای مفتخوران فرقه دست به کار شدند و علیه این افشاگری ها هجمه به راه انداختند. البته که نتوانستند در مورد فاکت هایی که گل مریمی ارائه کرده بود حرفی بزنند و به جای او به نویسنده مقاله تاختند.
البته که این افشاگری ها یکی و دو تا و ده تا نیستن که این ها با مارک زدن و هجوم و حمله و دروغ بافی بتوانند کاری از پیش ببرند. بعد از گل مریمی نوبت به حنیف عزیزی رسید که در مصاحبه ای با روزنامه دانمارکی پرده از جنایات فرقه علیه کودکان سازمان بردارد. حنیف و امین از معدود کودکانی هستند که توانستند از مهلکه مناسبات کثیف فرقه جان سالم به در ببرند و زندگی عادی را برای خود فراهم کنند.
جداشده های ساکن آلبانی هم که با افشاگری ها و همچنین تأسیس انجمن آسیلا ضربات مهلک پیاپی بر پیکر فرتوت فرقه وارد کرده و می کنند.

حقوق کارگر از نگاه مجاهدین خلق

مجاهدین در حالی ادعای محبوبیت در میان جامعه کارگری ایران را مطرح می‌کنند که از مقوله کار و کارگر به نفع منافع خود استفاده و بهتر است بگوییم سوءاستفاده کرده و با عنوان کاریابی در کشورهای غربی، افراد جوان و توانا را جهت عضوگیری در تشکیلات خود فریب و در نهایت جذب می کردند.
مجاهدین کارها را به دو دسته سیاه و سفید تعریف و تقسیم کردند و هرکسی که بدون چون و چرا و شبانه روز مشغول به کارهایی همچون خالی کردن سپتیک باشد را شاخص قرار داده اند.
بیماری هایی که از سنین جوانی در بین مجاهدین به شکل گسترده ای رواج داشت نشان از بی ارزشی کرامت انسان در تفکر مسعود و مریم بود. وقتی این زوج حتی نگران سلامتی اعضای تشکیلات نبودند و از آنان به بدترین شکل ممکن بیگاری و بردگی می کشیدند و تنها از عنوان کارگر برای پیشبرد مقاصد خود استفاده می کنند.

فاضل فرهادی از نحوه پیوستنش به مجاهدین خلق می گوید

قبل از پیوستنم به مجاهدین هیچ شناختی از آن ها نداشتم. زمانی که جنگ شروع شد من تصمیم گرفتم به خدمت سربازی بروم. وقتی به خدمت سربازی اعزام شدم بعد از دوره آموزشی به جبهه اعزام شدم. چند ماهی در جبهه بودم که عراق در خط جبهه ما عملیات کرد و من به اسارت درآمدم و من و مابقی اسیران را به اردوگاه عراق منتقل کردند. در اردوگاه عراق به هر لحاظ شرایط خیلی سخت بود. وعده های غذایی کم و از همه مهم تر بهداشت در اُردوگاه عراقی ها خیلی پایین بود.

روزها و ماه ها را در اردوگاه عراق سپری می کردیم . یک روز در اردوگاه از طریق بلندگو اعلام کردند بیرون به خط شوید با شما کار دارند. ما هم در محوطه اردوگاه به خط شدیم. طولی نکشید که دیدم چند نفر با لباس های شیک و کروات زده به همراه دو زن وارد شدند. یکی از آن ها که بعد از ورود به سازمان فهمیدم مهدی ابریشمچی بود، شروع کرد به سخنرانی و گفت ما از سازمان مجاهدین آمدیم. برادر مسعود ما را فرستاده و سلام به همه شما رسانده. ما دلمان به حال شما می سوزد، شما هموطن های ما هستید، می دانیم که در این اردوگاه خیلی به شما سخت می گذرد و ما از این بابت متأسفیم و ما می خواهیم شما را نجات بدهیم و با خودمان به مقر خودمان ببریم. بعد از مهدی ابریشمچی، عباس داوری سخنرانی را ادامه داد و همان مزخرفات را تحویل ما داد…

خروج از نسخه موبایل