طلوع و غروب یک زندگی – قسمت چهل و چهارم

تغییر نام قرارگاه اشرف به شهر اشرف و ایجاد مرکز خرید برای نیروهای آمریکایی!

در قسمت قبل تا آنجا گفه شد که فضای قرارگاه اشرف بعد سقوط صدام کاملا تغییر کرده بود. حضور آمریکایی ها و فضای باز ایجاد شده در مجموع شرایط جدیدی را بر تشکیلات تحمیل می کرد . سازمان هم تلاش می کرد که وانمود کند که چنین شرایطی را پذیرفته و تلاش می کرد خودش را با آن تطبیق دهد.

تغییر نام “شهر اشرف” بجای قرارگاه اشرف هم پدیده جدید بعد از سقوط صدام حسین ولی نعمت مجاهدین بود. این کشف بزرگ مریم رجوی بود تا در فضای جدید هرچه می توانست از بار خشونت گرایی و نظامی گری مجاهدین کم کند.

بدین ترتیب طبق دستور مریم از این به بعد قرارگاه اشرف شهر اشرف نامیده می شد و مجاهدین نیز شهروندان آن به شمار می رفتند.

مسلماً مجاهدین هدف خاصی را از این کار دنبال می کردند که بقیه از آن بی خبر بودند. رجوی می دانست که در آینده نزدیک مجبور به ترک خاک عراق خواهد بود لذا سعی می کرد قرارگاه اشرف را به عنوان یک شهر به آمریکایی ها و دولت جدید عراق قالب کند تا شاید بلحاظ حقوقی مانع از خروج مجاهدین از خاک عراق شود.

بعد از پیام مریم رجوی چه نشست هایی که به خاطر همین تغییر نام پادگان نظامی اشرف که بارها از آن برای عملیات تروریستی علیه کشورمان ایران استفاده شده بود گذاشته نشد. فرماندهان تمامی ارتش ها نشست هایی در تغییر این نام برای اعضا گذاشتند و آنها را مجبور می کردند تا همه در مقابل این تغییر نام از خود واکنش نشان دهند. پرواضح بود که میبایستی واکنش ها مثبت می بود. هر چند که دیگر فضا آن فضای دوران صدام نبود و نفرات جرأت بیشتری پیدا کرده بودند که در مقابل اجبارات تشکیلاتی و فرقه ای سازمان ایستادگی کنند.

اما وعده و وعید های فریبنده سازمان و حصارهای تشکیلاتی هنوز خیلی ها را می توانست با خود همراه کرده و آنها را در بند تشکیلات نگه دارد.

از جمله کارهای دیگری که در راستای کار کردن خط موازی با نیروهای آمریکایی انجام گرفته گرفت،راه اندازی فروشگاههای جدید برای خرید نیروهایی آمریکایی از آنها بود.

بنابراین سازمان خیلی سریع دست بکار شد و در قسمت ورودی درب اصلی قرارگاه اقدام به راه اندازی این فروشگاهها نمود. تا در راستای ایجاد رفاه برای نیروهای آمریکایی چیز جدیدی را رو کرده باشد.

این دکه ها که در محوطه ای به اندازه نصف یک زمین فوتبال راه اندازی شده بود به طرز جالبی محوطه سازی شده و کلیه امکانات رفاهی در آن تعبیه شده بود. این مرکز تجاری کوچک به ریال و دلار و دینار جنس می فروخت.

در محوطه این مرکز تجاری تعدادی نیمکت های شیک برای رفاه حال سربازان آمریکایی گذاشته شده بود.

در هر چند متر یک سطل آشغال نیز وجود داشت. محوطه خاکی آن تماما شن ریزی و آب پاشی شده بود. فروشگاهها را دکه های کوچکی تشکیل می دادند که هرکدام جهت فروش یک نوع مواد غذایی و جنس اختصاص داده شده بود. برای اولین بار شما می توانستید در این دکه ها انواع سیگارها ، شکلات های خارجی، ذرت مکزیکی و . . . را ببینید و معلوم نبود سازمان آنها را از کجا تهیه کرده بود. تلاش شده بود تا حدودی فضای خارجی هم به این بازارچه و یا به عبارتی مرکز تجاری کوچک داده شود.

سازمان همیشه هرکاری که می کرد در فکر جنبه های تشکیلاتی قضیه را هم بود. در همین رابطه نیز به خاطر اینکه وجود این بازارچه که خاص نیروهای آمریکایی بود زیاد برای نیروهای سازمان مسئله تشکیلاتی ایجاد نکند، در یکی از روزهای هفته و در ساعتی مشخص یگانها را نیز به نوبت برای خرید از این مرکز می آوردند. در ضمن برای هر نفر هم مقداری بن خرید می دادند تا بتواند خرید کند.

البته در این پروژه هم موضوع، باز رفاه اعضای سازمان نبود و دقیقا از این جهت که این کارهایی که درراستای رفاه و خدمت گذاری برای نیروهای آمریکایی صورت می گیرد باعث مسئله دار شدن نیروها نشود مجبور بودند به اعضای سازمان هم در این رابطه رسیدگی کنند.

بدین ترتیب سازمان سعی می کرد خود را با شرایط جدید بوجود آمده تطبیق داده و متناسب با نیازهای این مرحله گام بردارد و به حق باید اعتراف کرد که سازمان استاد انطباق پذیری فعال با شرایط بوجود آمده بود. در شرایط جدید نیز سازمان تلاش می کرد برای مشغول کردن نیروها آموزش هایی را در سطح یگانها راه اندازی کرده و برای نیروها “مرحله جدیدی از مبارزه” را جا بیندازد.

در این مرحله و با توجه به حضور آمریکائی ها در قرارگاه اشرف و ارتباطات تنگاتنگ بین مسئولین سازمان و آنها که گویی سالهای سال است که همدیگر را می شناسند باعث می شد که سازمان یاد گیری زبان انگلیسی را برای تعدادی از مسئولین در قرارگاه اشرف در دستور کار خود قرار دهد. بنابراین تعداد حدود ۲ کلاس زبان انگلیسی در”مدرسه رسته ها” (محل برگزاری کلاسهای مختلف آموزشی سازمان) که توسط ستاد آموزش اداره می شد، برگزار کند. مربی این کلاسها از بغداد آورده می شدند و این آموزش ها با شدت تمام دنبال می شد.

سایر آموزش ها نیز برای کل نیروهای سازمان در هر ارتشی برگزار می گردید بنحویکه سازمان تلاش داشت تمام وقت نیروها با آموزش مشغول نگه دارد.

ادامه دارد

خروج از نسخه موبایل