نماد سایت انجمن نجات

نجات در هفته ای که گذشت – قسمت ۲۲۶

هفته نامه 226

هفته نامه 226

*شنبه 29 آذر

در روز شنبه جمعاً 11 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:

نشست اعضای انجمن نجات مازندران – قسمت اول

… موضوع نشست نفرات نجات یافته از تشکیلات رجوی، نقض حقوق بشر در تشکیلات سازمان مجاهدین بود چون این روزها مریم رجوی سعی می کند با علم کردن بحث حقوق بشر ، سرکوبی که در درون سازمان و تشکیلاتشان وجود داشت را بپوشاند.
… عبدالله افغان عنوان داشت: در نشستی که برای رضا ستوده گذاشته بودند شاهد بودم چگونه کتکش می زدند چون رضا ستوده درخواست جدا شدن از سازمان داشت به همین خاطر بلایی بر سرش آوردند که از درخواست خود پشیمان شد.
ما وقتی وارد کمپ تیف شدم بخاطر تبلیغاتی که سازمان در مورد ایران نموده بود ذهنیت بدی داشتم ولی با دیدن اخباری که از تلویزیون کمپ پخش می شد این ذهنیت از بین رفت و تصمیم گرفتم به ایران بیایم و اکنون از تصمیمی که گرفتم بسیار خوشحال هستم افراد اکنون با توجه به اینکه سالیان تحت مغزشویی مستمر تشکیلات رجوی قرار دارند قدرت تصمیم گیری از آنان گرفته شده است. ایکاش دولت آلبانی اجازه می داد خانواده ها می توانستند با عزیزان خود ملاقات کنند دیگر تشکیلاتی برای رجوی باقی نمی ماند.
… دریاباری در مورد جنایت انجام گرفته در عملیات مروارید گفت: ما در منطقه سلیمان بک بودیم. علی ذبیحی بعد از حمله سازمان به کفری عنوان داشت ما برای آزادی مردم ایران آمدیم نه اینکه کردهای عراقی را بکشیم. همین حرف کافی بود بعد چنان بلایی بر سرش آوردند که دیگر حرفی برای گفتن نداشت. جنایتی که رجوی در شهر سلیمان بک عراق انجام داد قابل توصیف نیست برایشان کشتار مردم بی دفاع کرد مشروع بود هیچ مرزی از انجام جنایت باقی نگذاشتند. مریم رجوی عنوان داشت از گلوله استفاده نکنید و کردها را زیر شنی تانک ها و نفربرها له کنید. آیا این کار وی جنایت جنگی نیست؟

نشست انجمن نجات آلبانی به مناسبت روز جهانی مهاجرت

به مناسبت روز جهانی مهاجرت، انجمن نجات آلبانی برنامه‌ای را در محل این انجمن برگزار کرد. در این برنامه، جمعی از نمایندگان و فعالان نهادهای مرتبط با امور مهاجرین و مهاجرت در کشور آلبانی حضور داشتند.

در ابتدای این نشست، رئیس انجمن نجات آلبانی ضمن اشاره به محدودیت‌ها و شرایط حاکم بر فضای داخلی فرقه رجوی، توضیحاتی در خصوص فعالیت‌های انجمن نجات و افشاگری‌های صورت‌گرفته در این زمینه ارائه دادند.
در ادامه، خانم اِلا مسئول امور حقوقی انجمن به نکاتی در این مورد اشاره کردند و بعد از آن آقای حمید آتابای و آقای حسن شهباز، از اعضای انجمن نجات آلبانی که قبلاً عضو تشکیلات رجوی بودند، با ایراد سخنانی به بیان تجربیات و مشاهدات شخصی خود پرداختند. ایشان تأکید کردند افرادی که در چارچوب تشکیلات رجوی مهاجرت کرده‌اند، بر اساس اصول حقوق بشری و قوانین بین‌المللی، از حقوق مسلم انسانی برخوردارند؛ حقوقی که نه‌تنها رعایت نشده، بلکه حتی ابتدایی‌ترین خواسته‌ها و نیازهای فردی آنان نیز به‌صورت سیستماتیک سرکوب شده است.
حدود یک ساعت گفت‌ و گو و تبادل نظر سازنده میان اعضای انجمن و نمایندگان نهادهای حاضر در زمینه مسائل مهاجرت و حقوق بشر انجام شد. مطالب مطرح‌شده در این نشست، توسط آقای آلدو سولولاری، رئیس انجمن نجات آلبانی، برای میهمانان ترجمه و تشریح گردید.

حاضر حاضر حاضر

این کلمه فقط یک تعهد نبود

آقای دشتستانی: مدتی پیش برای انجام کاری از من سوال کردند که محمود حاضری کمک کنی تا کار را انجام دهیم نا خود آگاه گفتم حاضر حاضر حاضر! یادی کردم از نشستهای درون تشکیلات که مطمئن هستم هنوز هم با غلظت بیشتر ادامه دارد. در آخر هر نشستی هم باید تعهد میدادیم و هم کلمه حاضر را برای تضمین بودن در صف مبارزه فریاد میزدیم و بقیه جمعیت هم دست میزدند و تشویق میکردند.
بگذریم که اکثر حاضر گفتنها و تعهدات بودن در مبارزه برای رها شدن از انتقادات و نشستهای بعدی بود اما به هرحال خود را ملزم به انجام آن میدانستیم تا به ما گیر ندهند.
اما این کلمه فقط یک تعهد نبود؛ امضای نابودی درون و روح و روان یک فرد بود. نابودی عمر و زندگی یک فرد بود و به تاراج بردن و دزدیدن شخصیت و انهدام انسانیت بود. اینکه تا آخر بر سر آرمان خود با مسعود و مریم و آرمان مجاهدین میمان! اما فقط چشمه ای بودیم برای زندگی بخشیدن به کسانی که ناجوانمردانه گذشته و آینده و جوانیمان را سوزاندند و خودشان را با گرفتن خون و نفس دیگران گرم کردند.
خوشا بحال ما که جداشدیم. هر چند دیر جدا شدیم و دیر به ماهیت آنان که مقابلشان حاضر حاضر گفتیم پی بردیم اما باز هم موفق هستیم و خودمان را از نو ساختیم. پس همواره میگویم و فریاد میزنم که: آهای رجویها و هر آنکس که برای شما سینه چاک میدهد؛ حاضر حاضر حاضر به زندگی و خانواده، به عاطفه، به آزادیهای فردی، حاضر به دوستی و معرفت و عشق و زندگی، حاضر به پسرم روزبه و همسرم، به خانواده ام و آغوش گرم مادرم، حاضر به امید و آرزو برای زندگی.
و نه … نه … نه، نه به فرقه گرایی و دجالیت و دروغ و دغل شما که عمری را از ما گرفتید در بیابانهای اشرف در عراق. لعنت و آه مادران و پدران و خواهران و فرزندان منتظر بدرقه راه شما در هر کجای دنیا که هستید.

*یکشنبه 30 آذر

6 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات می باشد. مروری مختصر بر تعدادی از آن ها به قرار زیر است:

شواهد گاردین از نقض حقوق زنان در مجاهدین

تعهدات مریم رجوی درباره حقوق زنان از ادعا تا واقعیت

… گزارش‌های جداشدگان و سازمان‌های حقوق بشری، مانند دیده‌بان حقوق بشر و موسسه رند و گزارش های تحقیقی روزنامه نگاران، دیدگاه متناقضی را ارائه می‌دهند. این گزارشات جزئیاتی از سوءاستفاده‌های سیستماتیک حقوق زنان در کمپ‌های مجاهدین خلق را شرح می‌دهند:
طلاق و تجرد: به عنوان بخشی از یک “انقلاب ایدئولوژیک” که توسط مسعود رجوی در اواخر دهه ۱۹۸۰ آغاز شد، بنا به گزارش‌ها، اعضا مجبور شدند همسران خود را طلاق دهند تا وفاداری‌های “حائل” را از بین ببرند و وفاداری مطلق به رهبر را تضمین کنند. تجرد برای اعضای عادی اجباری شد.

ازدواج‌های اجباری/سوءاستفاده جنسی: جداشدگان زن ادعا کرده‌اند که به عنوان نشانه‌ای از تعهد، مجبور به رابطه جنسی با مسعود رجوی در مراسمی به نام “رقص‌های رهایی” شده‌اند.
جدایی و کنترل جنسیتی: اعضا، حتی در محل زندگی خود، به شدت بر اساس جنسیت از هم جدا شده‌اند و مردان و زنان پایین‌تر از سطح رهبری عموماً از تماس بدون اجازه منع می‌شوند. همچنین گزارش شده است که این سازمان قوانین سختگیرانه‌ای در مورد پوشش زنان اعمال می‌کند که حجاب را الزامی می‌کند.
محرومیت از خانواده و فرزندان: طبق گزارش‌ها، اعضا حق حضانت فرزندان خود یا حتی تماس با آنها را ندارند؛ کودکان اغلب به خارج از کشور فرستاده می‌شدند.
هیسترکتومی اجباری: برخی از زنان جدا شده شهادت می‌دهند که مجبور به انجام هیسترکتومی شده‌اند که از سوی سران مجاهدین خلق، مریم و مسعود رجوی به عنوان نشانه‌ای از وفاداری توجیه می‌شود.
فقدان آزادی: طبق گزارش‌ها، اعضای زن در انتخاب محل سکونت، شغل یا تحصیل آزاد نیستند و برای کار خود پولی دریافت نمی‌کنند. آنها همچنین در انتخاب نوع پوشش حق انتخاب ندارند، حجاب و حتی رنگ و طرح لباس برای زنان مجاهدین خلق اجباری است….

نشست اعضای انجمن نجات مازندران – قسمت دوم

… آقای فرحی گفت: در عملیات آفتاب وقتی یکی از نفرات زخمی شد خودم وی را روی دوشم گذاشتم و با خودم به عقب درگیری بردم. در نشست شب یگان چنان برخورد تندی با من کردند و عنوان داشتند چرا آن زخمی را به عقب بردی؟ این جمله برای خودم تعجب داشت! او همرزم من بود و باید به او کمک می کردم ولی متاسفانه این گونه برخوردها من را مجاب کرد که دیگر ماندن در تشکیلاتی که حتی به اعضای خودش رحم نمی کند جای من نیست و از سازمان جدا شدم.
… آقای مجید قرائتی عنوان داشت من در سال 66 وارد مناسبات سازمان شدم یادم می آید اوایل تابستان بود ما را برای آموزش به پایگاهی نزدیک شهر قرنه که در جنوب عراق قرار داشت بردند بعد از مدتی یک شب متوجه شدم فردی که اهل تهران بود مورد ضرب و شتم قرار گرفت وقتی علت را سئوال کردم عنوان کردند با خانمی حرف می زد. چنان بلایی بر سرش آوردند که فرد مزبور دیوانه شد و فکر می کنم جانش را از دست داد. آری وقتی مریم قجر دم از حقوق بشر می زند بهتر است به نقض حقوق بشری که در سازمانش انجام گرفته نیز اشاره کند.
… آقای شبانی گفت: نکاتی که دوستان درباره نقض حقوق بشر در مناسبات سازمان اشاره کردند همگی درست است و می توان ساعتها در موردش حرف زد اما چیزی که نمود بیرونی دارد مریم قجر با کارت حقوق بشر سعی می کند خودش را مدافع حقوق بشر جا بزند و لابی های غربی خود را گول بزند ولی این مسئله برای مردم ایران رو شده است. چون علاوه بر نقض حقوق بشر به اقدامات تروریستی علیه شهروندان ایران هم دست زده است همانگونه که خبر دارید در انجام سیاست ضد ایرانی خود همسو با صهیونیست های اسرائیلی شده تا بتواند خودش را سرپا نگهدارد ولی دور نیست روزی که همه حقایق ضد بشری شان برای همه رو شود که چه جنایت کارانی هستند.

*دوشنبه 1 دی

در این روز کلاً 7 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:

برقراری هرگونه رابطه عاطفی ممنوع، حتی با کودکان!

… یک دفعه چشمم به یاشار 3 ساله افتاد که فرزند خانمی بود به نام غزاله، پدر این طفل معصوم در عملیات موسوم به فروغ جاویدان قربانی زیاده خواهی رجوی شد و کشته شده بود. او به شدت رابطه عاطفی و انسانی با من برقرار می کرد و به نوعی وابستگی زیادی بین ما به وجود آمده بود.
در آن لحظه، تمرین و اجرای سرود را فراموش کردم و مشغول صحبت و بازی با آن طفل بودم که یک دفعه مادرش غزاله نیز به ما پیوست. همه چیز به خوبی پیش می رفت و آن طفل در دنیای پر از هیاهوی کمپ رجوی در دنیای بچگانه خود گم شده بود
… نیکو خائفی؛ فرمانده لشکر نیز به همراه محسن امینی در اتاق حضور داشت. حتی اجازه ندادند بنشینم و بحث را با این مقدمه شروع کردند که برقراری هرگونه رابطه عاطفی و احساسی با کودکان و خانواده ها در مناسبات مجاهدین به طور مطلق ممنوع است و تذکر جدی به من دادند تا سرم تو لاک خودم باشد و در صورت تکرار برخورد خواهد شد….

پیام به خانواده‌های چشم‌انتظار استان سمنان

بازگشایی مجدد انجمن نجات مرکز سمنان

… این مرکز با توکل به خداوند متعال و با احترام عمیق به رنج و صبر خانواده‌های شریف استان سمنان، بازگشایی می‌شود.
هدف اصلی این پایگاه، دادخواهی انسانی، آگاهی‌بخشی مسئولانه و حمایت از حقوق بنیادین خانواده‌هایی است که فرزندان آنان سال‌هاست در اسارت تشکیلات بسته ‌محور موسوم به سازمان مجاهدین خلق، در کشور آلبانی، از حق بدیهی ارتباط آزاد با خانواده محروم شده‌اند.
این انجمن:
• نه یک پایگاه سیاسی جناحی است.
• نه ابزار تبلیغاتی
• و نه وابسته به هیچ جریان قدرت‌طلب داخلی یا خارجی
بلکه تریبونی است مستقل، مردمی و خانواده‌ محور برای بازتاب صدای پدران و مادران چشم‌انتظار، ثبت مستندات نقض حقوق بشر، و دفاع از کرامت انسانی….

*سه شنبه 2 دی

در این روز 9 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:

یادداشت هایی از درون مناسبات مجاهدین

۱۲ سال حضورم در تشکیلات – قسمت دوم

آقای داریوش قنواتی: … از آنجایی که من با تشکیلات زاویه پیدا کردم مرا بایکوت کردند به طوری که اگر یکی از تن واحدها با من نشست و برخاست یا دیالوگ میکرد همان شب در نشست عملیات جاری وی را سوژه میکردند و این جوری از من و دیگران زهره چشم می‌گرفتند. وقاحت و بی چشم و رویی سران مجاهدین به جایی رسید که یک نوار از مریم برای ما پخش کردند که به نام بحث های مفت خوری نام گذاری شد. مریم رجوی در آن نوار بیان داشت که همه‌ی شما مجاهدین مفت خور هستید. در نشست های عملیات جاری وقتی سوژه میشدم میگفتند تو مفت خوری و باید حق رهبری برادر مسعود را از حلقومت بیرون بکشیم. سعید نقاش می‌گفت تن تو در رژیم خمینی بر اثر مفت خوری فربه شده و ما تو را چربی گیری کرده و باید کل گوشت بدنت آب شود و بریزد. هر دم میگفتند تو مفت خوری و ملی زده ای. عمر چریک شش ماهه و تو چرا زنده ای. برای چی داری جسم و جانت را حفظ میکنی؟ برای کدام عفریته خودت را نگه داشته ای. تو هم مثل مفت خورهای گیر کرده پشت تنگه و توحید که به برادر خیانت کردند خائن هستی. مریم رجوی می‌گفت ما توی سازمان مفت خور نمیخواهیم حتی اگر از نظر جسمی ناقص و بیمار هستید و توان حمل اسلحه ندارید چهار تا نارنج (نارنجک) که میتوانید از مرز رد کنید به داخل کشور ببرید.
… در تشکیلات مجاهدین بیماری را اصالت نمی دانستند و آن را به نام تحقیر کننده تمارض تغییر داده و آنقدر این موضوع را حساس کرده بودند که همه از ترس سوژه شدن، بیماری خود را مخفی می کردند. ذکر این نکته ضروری است که در تشکیلات مجاهدین آنقدر از افراد کارهای سنگین می کشیدند که بر اثر آن بعضا افراد دچار بیماری می شدند و یا مثلا وقتی شب های سرد مجبور به رفتن به نگهبانی و یا گشت در اطراف قرارگاه می شدند طبیعی بود که از فرط خستگی و سردی هوا فرد دچار بیماری سرماخوردگی و درد و تب شود. اما افراد جرات بیان آن را نداشتند و می بایست صبح موقع شروع کار حاضر می شدند….

افشاگری جدا شده ها تأثیرگذار بوده

سازمان مسعود هر روز رسواتر از قبل

آقای گلی اسکاردی: … از دید حکومت ایران ، سازمان مجاهدین خسارت زیادی به امنیت داخلی کشور وارد کرده است. و واقعیت این است که هر چه بیشتر ضربه زد از مردم بیشتر دور گردید. حالا بعد از 4 دهه ابدا در داخل ایران جایگاهی ندارد و به عنوان بدنام ترین جریان شناخته شده است. در یک کلام نفوذ مردمی این سازمان بعد از 4 دهه به شدت کاهش یافت و حتی در بین گروه های مخالف حکومت هم جایگاه مثبتی ندارد.
در یک جمعبندی باید بگویم سازمان نتوانست هیچ هدف سیاسی مهمی را محقق کند و افکار عمومی ایران هم این سازمان را به عنوان خیانتکار و همدست با دشمن در زمان جنگ می شناسد و بعد از سقوط صدام با از بین رفتن تنها پشتیبانش، پایگاه آنها مانند کمپ اشرف و بعد لیبرتی بسته شد و آنها را مجبور کردند که به آلبانی جابجا شوند. وضعیت کنونی آنها رسانه ای و تبلیغاتی است و این که خود سازمان از کانونهای شورشی در داخل کشور یاد می کند همه باد هوا و ترقه بازی بیش نیست. اما برای بازار گرمی ترقه بازی را در بوق و کرنا می کند تا باقیمانده اعضای سازمان را که در اشرف 3 آلبانی مستقر هستند را دلگرم کند و به آنها امید کاذب بدهد. باید خاطر نشان کنم در بین اپوزیسیون خارجه، سازمان مجاهدین هیچ جایگاهی ندارد و با انتقادات شدید روبرو است. حتی رژیم صهیونیست اسرائیل هم این سازمان را به عنوان جایگزین جدی نمی گیرد امروز این سازمان حتی در تبلیغات هم شکست خورده و به یمن افشاگری های جدا شده ها هر روز رسواتر می شود.

*چهارشنبه 3 دی

در این روز مجموعاً 9 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:

مرا فریب دادید

چند کلامی با مسعود رجوی

آقای فؤاد بصری: … من در زمان جنگ سرباز بودم و در جبهه بدست نیروهای شما اسیر شدم. مرا به اردوگاه خودتان منتقل کردید در اُردوگاه توسط افرادی بنام سید سادات دربندی (عادل) و مجید عالمیان شستشوی مغزی شدم. با کلی وعده وعید مرا وارد تشکیلاتتان کردند و وقتی وارد تشکیلات شما شدم با تشکیلاتی بی روح و سکت مواجه شدم. خسته شده بودم و با سران موضوع را مطرح کردم. به آنها گفتم وعده هایی که در اردوگاه به من دادید به آنها عمل کنید با سرکوب و تحقیر مواجه شدم. تمام وعده هایی که سرانت در اردوگاه به من داده بودند کذب بود. در واقع مرا فریب دادید. سرانت به من گفتند پادگان اشرف قانون دارد ( ورود آزاد است خروج ممنوع است). چندین بار درخواست کردم از پادگان اشرف خودم را نجات دهم که جواب هر درخواست از طرف سرانت برخوردهای فیزیکی و زندان کردن در کانکس ( بنگال ) بود.
… برگردیم به عقب یادتان می آید در نشست طعمه در مقر مخوف باقرزاده چه بلایی بر سر ما آوردی؟ چهار ماه تمام زیر ضرب تو و شورای سرکوبت بودیم. در یکی از جلسات در نشست طعمه گفتی: من از همان اول بزرگترین اشتباه را کردم. اسیران پیوسته را داخل مناسبات مجاهدین راه دادم . عجب وقاحتی داری شما! بعد از چندین سال بیگاری از ما اسیران تازه یادت افتاده که اشتباه کردی. ما را در مناسبات مجاهدین راه دادی . تعداد زیادی از همین اسیران را برای عملیات های تروریستی به ایران فرستادی و آنها را به کشتن دادی….

حریم خصوصی و خانواده

در تشکیلات مجاهدین خلق نقض حقوق بشر تئوریزه شده است – قسمت دوم

… رجوی ها هیچ حقی برای حریم خصوصی دیگران قائل نیستند و در تشکیلات مجاهدین خلق حریم خصوصی به هیچ عنوان به رسمیت شناخته نمی شود و برای هیچ عضوی وجود ندارد. اعضا باید در هر لحظه و هر جایی به صورت جمعی زندگی کنند و تنها استثناء حمام و توالت است.
رجوی ها در این زمینه تا جایی پیش رفته اند که حتی مانع از فکر کردن اعضا نیز می شوند. مریم رجوی در سال 1375 بعد از برگشت از فرانسه به عراق، در جلسه عمومی در یکی از قرارگاه های مجاهدین خلق به نام باقرزاده که در نزدیکی شهر فلوجه عراق قرار داشت گفت “در نشست های انقلاب [انقلاب ایدئولوژیک – طلاق] که با برادران شما در فرانسه داشتم، آنها تجربه جدیدی کسب کرده بودند و می گفتند وقتی زیاد کار می کردند و خسته می شدند، دیگر هنگام خواب فرصتی برای فکر کردن به مسائل ضد انقلابی و مسائل جیم [در مناسبات مجاهدین خلق به مسائل جنسی به صورت مخفف جیم گفته می شود] نبود.
… خانواده ای در مجاهدین خلق وجود ندارد. رجوی از سال 1368 ازدواج را حرام و خانواده را «کانون فساد» اعلام کرده است. اعضایی که قبل از حرام اعلام کردن ازدواج توسط رجوی متاهل بودند، مجبور به طلاق همسران خود شدند و همه اعضای مجاهدین خلق در تجرد اجباری قرار دارند.
مدتی بعد از طلاق ها، فرزندان از والدین جدا شدند و برای آن که مبادا وجود آنها موجب ایجاد عاطفه مجدد بین پدران و مادران شان گردد، کودکان را به خارج از عراق بردند تا این امکان از نظر فیزیکی غیر ممکن شود.
اعضایی که با هم رابطه خویشاوندی دارند، مثلاً از اقوام درجه یک هم هستند در قسمت های مختلف سازماندهی می شوند تا از هم دور باشند و حداکثر می توانند سالی چند بار در نشست های عمومی همدیگر را ببینند….

 

 

خروج از نسخه موبایل