نجات در هفته ای که گذشت – شماره 39

مروری بر مطالب 31 اردیبهشت الی 5 خرداد ماه 1401 درج شده در سایت نجات

*شنبه 31 اردیبهشت

در روز شنبه جمعاً 6 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:

تلاش های آخر سازمان بی دستاورد مجاهدین خلق

… به سیر تحولات و سرعت خیانت توسط مجاهدین اشاره خواهیم کرد:
– پریدن مجاهدین و رجوی به دامان صدام و ارتش بعثی عراق که دقیقاً با بمب و هواپیما و موشک و توپخانه مردم ایران را در شهرهای خود با خاک و خون می کشید خیانتی آشکار بود که موجب خشم و تنفر فراموشی ناپذیر توسط مردم ایران گردید .
– چاپلوسی و دم تکان دادن برای آمریکا و سیاستمداران کهنه کار که آن از “مروین دایمیلی” مشاور امنیت ملی سابق امریکا شروع شد که توسط علیرضا جعفرزاده و سید المحدثین به عراق دعوت شد و به قول مهوش سپهری (نسرین) برادر یعنی مسعود گفته بابت قدم به قدم آمدن دایمیلی به عراق و بازدید از ارتش ازادیبخش دلار ریخته ایم! از کجا؟ دلارها را از کجا آوردید؟…

ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت بیست و هشتم

شرکت در تحصن بزرگ سال 89

… ما بیش از هر چیز، کسانی از اهالی اشرف را می دیدیم که به بهداری می رفتند که از طرف خانواده ها مورد پرس و جو قرار می گرفتند و البته که پاسخی در کار نبود و آن ها شبیه نوعروسانی بودند که در گذشته های دور و به رسم سنت دیرینه، مادرشان سنگ درجیب اش گذاشته و به او گفته بود که در خانه شوهر هرگز حرف نزن و مانند این سنگ که همواره باید با خود داشته باشی، ساکت بمان! وقتی مریض بدحالی از ساکنین اشرف از بیمارستان شهر به داخل منتقل میشد، اعضای خانواده ها با سرعت به ماشین حامل او رفته و هر یک می خواستند ببینند که آیا مریض فرزند اوست و یا اطلاعی از فرزند اسیر او دارد یا نه؟
این وضع، میزان بیچارگی ما اعضای خانواده ها را که مانند غریقی به هر وسیله ی نامطمئن دست می زدیم، به خوبی به نمایش می گذاشت. دکه نگهبانی سابق اشرف در اختیار ما بود با میکروفن و بلندگوهایی که بتوانیم صدایمان را به گوش عزیزانی که قادر به دیدارشان نبودیم، برسانیم و ما لحظه ای از استفاده از این میکروفن را که حکم کفش کهنه در بیابان وسیع و پراز خار مغیلان را برای ما داشت، ازدست نمی دادیم اما دشمن ( رجوی و پادوان اصلی اش ) با ده ها و صدها بلند گوی موج شکن با این صداهای تضرع آمیز ما مقابله می کرد. بعدها از جداشده ای آشنا شنیدم که چون لیست متقاضیان ملاقات در دست فرماندهان رجوی بود، کار نگهبانی و اجرای و وظایف روزانه را طوری ترتیب داده بودند که این عزیزان ما، در محوطه ای بسیار دورتر از بلند گوی ما باشند و حرف ما را نشنیده و هویت ما را ندانند….

معرفی کتاب فرقه های تروریستی و مخرب نوشته دکتر مسعود بنی صدر

… در این کتاب تلاش شده است تا با مثال قرار دادن کامل ترین نمونه عینی این پدیده یعنی سازمان مجاهدین خلق که ملت ایران تجربه ای خونین و پر هزینه را با آن از سر گذرانده است، این تهدید را عینی نموده و راهکارهای مربوطه را نشان دهد.
دکتر مسعود بنی صدر در بسیاری از دانشگاه ها در کشورهای مختلف جهان در این خصوص جلسات کنفرانس برای اساتید و دانشجویان برگزار کرده و کتاب او در برخی از دانشگاه ها در میان کتب درسی دانشجویان جامعه شناسی و روانشناسی قرار داده شده است.
در معرفی این کتاب آمده است:
برای درک فرقه های تروریستی و مخرب و عملکرد رهبران آن ها و نحوه جذب و حفظ و کنترل نیروها، باید دانست که آنان چگونه ذهن قربانیان خود را مانیپوله (دستکاری) می کنند و چگونه آن ها را از یک فرد عادی و سالم به یک بمب انسانی تبدیل می سازند….

ملاقات الهه ترور با شیطان

… اما آنچه اهمیت دارد، نیاز مبرم مریم رجوی به اینگونه تبلیغات پرهزینه و پر هیاهوست!. وی در یکسال گذشته که بسیاری از مردم ایران (از جمله هموطنان خارج کشور) برخلاف خواسته مجاهدین و سایر جریانات برانداز به پای صندوق رأی رفتند و به تحریم و تهدیدهای اوباشان و تروریست ها اهمیتی ندادند، با شکست های سنگینی مواجه شد. او نه تنها موفق نشد پروژه «تابستان داغ» را پیاده کند که حتی در آشوب آبان گذشته نیز نفرت بیشتر از سوی مردم ایران نصیب خود کرد. تنها کاری که عوامل وی در ایران پیش بردند، آشوبگری و تخریب و نفوذ در اعتراض های مردم جهت منحرف کردن خواسته های برحق آنان بود. در کنار آن، با همکاری موساد و نهادهای امنیتی غرب، چند دسیسه علیه دیپلماسی ایران در اروپا پیش بردند و تعدادی دادگاه نمایشی برگزار کردند که البته همچنان این بازی ادامه دارد. هدف این نمایش ها نیز چیزی جز ایجاد خلل در مذاکرات و تحمیل کردن مباحث حقوق بشری به برجام نیست.
با شروع جنگ در اوکراین، مریم رجوی نیز که موقعیت خود را در خطر می دید، به زمین بازی زِلِنسکی ورود کرد تا نقش دایه مهربان تر از مادر برای مردم اوکراین ایفا کند و از آب گل آلود ماهی بگیرد. به همین خاطر در دو ماه گذشته می بینیم که بیشترین اشک و ناله را برای آنان سر داده تا دولت های غربی را بفریبد و با خود همراه سازد. اکنون نیز که زمینه هایی برای آشوب در ایران مهیا شده و تمام سرویس های امنیتی و شبکه های ماهواره ای ضدایرانی برای آن بسیج شده اند، فرصت خوبی است تا مریم از آن به نفع خود بهره برداری کند.
وی مدت هاست تلاش می کند خود را رهبر جریان آشوب معرفی نماید و به سیاست بازان غربی بگوید قادر است ایران را متحول کند تا به این خاطر او را مورد حمایت قرار دهند. از آنسو، نیاز مبرم دارد تا به اعضای خسته و درمانده اش نشان دهد که سازمان مجاهدین همچنان مرکز توجه جهانی و مقامات آمریکایی است….

فرار از زندان رجوی – قسمت چهارم

… در درون سازمان رجوی ارتباط با خانواده را ممنوع کرده بود و حق نداشتیم با خانواده ارتباط برقرار کنیم. رجوی بدجوری از خانواده می ترسید به همین دلیل به خانواده ها توهین می کرد. در تماس اول برای اولین بار با خواهر و برادرانم صحبت کردم. پدرم وقتی صدایم را شنید سر از پا نشناخت و تصمیم گرفت با برادرانم جهت ملاقات با من به بغداد بیاید. خلاصه پدر و برادرانم بعد از یک ماه به ملاقاتم آمدند و بعد از 23 سال ما همدیگر را در آغوش گرفتیم .
بعد از ملاقات با خانواده ام در هتل، من با دیگر دوستانم یک مصاحبه مطبوعاتی هم جهت افشای چهره رجوی داشتیم. جالب است عنوان کنم در همان موقع اخبار سیمای دروغین رجوی گفته بود من بعد از فرار به ایران آمدم و توسط اطلاعات توجیه شدم سپس به عراق برگشتم و مصاحبه مطبوعاتی را برای ما تشکیل دادند. ضربه بسیار کارآمد بوده که اینچنین فرقه رجوی به دروغ و فریبکاری متوسل شد….

*یکشنبه 1 خرداد

14 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات می باشد. مروری مختصر بر تعدادی از آن ها به قرار زیر است:

حمایت های بی مایه از فرقه رجوی

… از یاد نبرده ایم که رسانه های معتبر جهان، از جمله بلومبرگ در تاریخ 8 ژانویه 2020 اعلام کردند که: “وزیرخارجه آمریکا امروز سه ‌شنبه به همه دیپلمات های آمریکا دستور داد تا بدون اجازه با ۶ گروه مخالف جمهوری اسلامی از جمله مجاهدین خلق و جنبش آزادی اهواز و کومله دیدار نکنند تا دیپلماسی با حکومت ایران به خطر نیفتد. او گفته است که تماس مستقیم با آن ها خلاف هدف ما برای رسیدن به یک توافق جامع با رژیم ایران می باشد.”
قضیه شبیه ماجرای جان بولتون است که سابقا مدتی سمت مشاور امنیت ملی کاخ سفید را در ابتدای دولت ترامپ بر عهده داشت. او قبل از رسیدن به این سمت، یعنی زمانی که کاره ای نبود، با مریم رجوی زیاد رفت و آمد داشت و در تمام جلسات آنان شرکت و سخنرانی می کرد. تصور بر این بود که با رفتن جان بولتون به کاخ سفید، کاسبی مجاهدین خلق هم سکه شده و مریم رجوی هم به واشنگتن دعوت می شود. اما داستان کاملاً برعکس شد و جان بولتون گویی دیگر مجاهدین خلق را نمی شناخت. او هیچ کدام از حرف هایی که قبلاً در حمایت از مجاهدین خلق زده بود را عملی نکرد و چنان به مریم رجوی پشت نمود که باور کردنی نبود….

پیروزی مادر سالخورده و صبور یوسف لاسکانی در میدان تقابل با رجوی

خانم حنیفه بلوچ لاشاری، مادر سالخورده یوسف لاسکانی که با آرزوی دیدار پسرش بارها و بارها برای ملاقات با او به پشت درب مقرهای فرقه رجوی در عراق رفت و هر بار ناکام بازگشت، اکنون با در آغوش گرفتن فرزندش پیروز میدان تقابل با رجوی و فرقه رو به اضمحلال او است….

حمایت از زندانبان در زندان، به پشیزی نمی ارزد

… مناسبات سازمان در هر جایی که باشد، یک زندان فکری و جسمی است. اعضای سازمان همه برده های فکری رجوی هستند و حق صحبت مستقل ندارند. برای آزادی می توان دو شاخص مهم در نظر گرفت: یکی فقدان مانع که این شاخص در تعریف لغوی آزادی نیز نهفته ‌است (در زبان‌ های فارسی، انگلیسی و عربی) و دیگری امکان بروز و انجام خواست مورد نظر. برای فهم بهتر این مطلب می ‌توان به پرنده‌ ای در قفس اشاره کرد که پرنده را فاقد آزادی می ‌دانیم چون دارای مانع است اما اگر پرنده از قفس آزاد باشد اما مجال پرواز نداشته باشد (مثلاً پرهایش بریده باشد یا به خاطر ضعف امکان پرواز نداشته باشد) باز هم آزاد تلقی نمی ‌شود. توجه به دو شاخص فوق برای تعریف آزادی ضروری است. در فرقه رجوی هر دوی این شاخص ها وجود ندارد، یعنی هم در قفس هستی و هم پرهایت بریده شده است….

کاربران فضای مجازی با کامنت های خود از خجالت فرقه رجوی در آمدند

… برخلاف تصور احمقانه سران فرقه حضور پمپئو حامی تروریسم در میان مردم ایران بازتاب مثبتی نداشت و حتی رسانه های مطرح بین المللی هم واکنشی نسبت به حضور پمپئو در جمع تروریست های پیشانی سیاه فرقه نشان نداده و خبرش را پخش نکردند.
سرکردگان فرقه اگر می خواهند به نتیجه ولخرجی های بی نتیجه خود پی ببرند بهتر است به کامنت هایی که کاربران فضای مجازی در زیر خبر حضور پمپئو در اشرف 3 گذاشتند نگاهی بیاندازند. کامنت هایی از فحش به فرقه تا یادآوری کارنامه خیانت بار فرقه، حتی آن هایی که میانه خوبی با دولت ایران هم ندارند با کامنت های خود از خجالت فرقه درآمدند….

مرگ مشکوک الیاسی در کمپ اشرف

… الیاسی که از بچه های مکانیزه بود (وی کرد زبان و متعلق به استان کرمانشاه، اسلام آباد، سر پل ذهاب و از نیروهای اسیر پیوسته و دارای هیکل متوسط و زرد مو بود.) روی زمین افتاده و صورتش کاملاً سیاه شده بود و نشان می داد به طرز مشکوکی مرده است و یا بهتر بگویم کشته شده است.
به نظر می رسید او را در سرویس حمام خفه کرده اند. و بعد بدون آن که کسی خبردار شود یواشکی و در خفا او را در قبرستان خود قرارگاه دفن کردند. من شاهد این صحنه دردناک و هولناک در آنجا بودم.سازمان هرگز در این باره چیزی نگفت و به ما هم القا می شد که همه چیز را نادیده بگیریم.

مصاحبه با عبدالحمید رئوفیان نجات یافته از سازمان مجاهدین خلق

… مطالبی را در مورد چگونگی اسارتش، مناسبات درون کمپ های سازمان مجاهدین خلق، عملیات فروغ جاویدان، سرنوشت مسعود رجوی و دروغ ها و خیانت های سران فرقه رجوی مطالبی عنوان می کند….

سقف حماقت مریم و مسعود رجوی

فؤاد بصری از جداشدگان فرقه رجوی در رابطه با حضور مایک پمپئو در پادگان اشرف 3 می گوید: مریم رجوی با هزینه هنگفت این سیاستمداران خارجی را دعوت می کند تا خودی به آمریکایی ها نشان دهد اما مجاهدین خلق هیچ ارزشی برای آمریکایی ها ندارند. درست مانند حضورشان در عراق که با همه چاپلوسی هایی که انجام دادند نهایتاً نیروهای آمریکایی آن ها را تحویل دولت عراق دادند.
بصری همچنین خطاب به مسعود رجوی می گوید: اعتراضات صنفی مردم ایران به خودشان مربوط می شود و مردم ایران کوچک ترین اهمیتی به حرف های شما نمی دهند و شما را دشمنان و خائنین به وطن می دانند.

لحظه تماسی که به لحاظ عاطفی من را به خانواده ام پیوند زد – قسمت دوم

… با خود فکر می کردم که تا چند لحظه دیگر مخاطبینم چه کسانی هستند؟ با کدامیک از عزیزان در لحظه اول صحبت خواهم کرد؟ آیا مادرم؟! تمایل درونی ام می خواست اولین مخاطبم مادرم باشد تا بابت آن سال هایی که در اوج بیماری تنهایش گذاشته بودم از او حلالیت بطلبم.
… گوشی را به زحمت در دست گرفتم. صدایی هیجان آلود توأم با استرس در گوشم پیچید. سلام علی تویی؟ کاکای عزیزم… کجا بودی تو این سالیان؟ بغضش ترکید و صدایش برای لحظاتی قطع شد. هق هق گریه امانش نمی داد. در یک لحظه بغض سالیان من هم ترکید. اشک پهنای صورتم را فرا گرفته بود. خانم مترجم که این وضعیت را دید از دیگر بچه ها خواست که چادر را خلوت کنند. برای چند دقیقه فقط اشک و گریه بین ما حاکم بود. لحظاتی بعد به خودم آمدم. آن طرف خط کوچک ترین خواهرم بود که در اصطلاح فرهنگ رایج جامعه ته تغاری خانواده ما بود. وقتی خانواده را ترک می کردم 10 سال داشت. هنوز همان چهره با همان سن و سال در نظرم تداعی می شد.

*دوشنبه 2 خرداد

در این روز کلاً 9 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:

کریم پدرام قربانی دیگری از پروژه شلیک ناخواسته در تشکیلات مجاهدین خلق

… کریم یکی از سربازانی بود که در جنگ اسیر شد و در نهایت برای رهایی از مشکلاتی که در اسارت با آن روبرو بود و البته فریب عناصر فرقه به کمپ مجاهدین خلق رفت.او بعد از مدتی متوجه شد که چگونه خود را از چاله به چاه انداخته است و درصدد جبران آن برآمد و خواستار جدایی از فرقه رجوی شد. اما طبق معمول مسئولین فرمان خروج ممنوع رجوی را به وی ابلاغ کردند.
اصطلاحی که برای این گونه اعضا در فرقه استفاده می شد حلقه ضعیف بود. کریم در لیست حلقه ضعیف ها قرار گرفته بود و در نتیجه نه تنها موفق به خروج از فرقه نشد بلکه از آن روز که خواسته … مدتی بعد از اقدامات ضد انسانی که مسئولین فرقه علیه کریم اعمال کردند، یک روز صبح خبر آوردند که: “کریم شب گذشته بر اثر شلیک ناخواسته کشته شد.”
همه می دانستند که وقتی مسئولین موضوع شلیک ناخواسته را مطرح می کنند در واقع یک دروغ و فریب است و در حقیقت یا آن فرد را کشتند یا آن که وی را آنقدر تحت فشار قرار دادند تا دست به خودکشی بزند. از سوی مسئولین گفته شد کریم هنگامی که گشت بود، سلاح خود را مسلح کرد و بعد خوابش برد و در حالی که سر سلاح را زیر گلویش قرار داده بود، دستش روی ماشه رفت و گلوگه شلیک شد.ود را علنی کرد، مورد برخورد، تحقیر و فشار تشکیلاتی قرار گرفت….

تماسی که به لحاظ عاطفی من را به خانواده ام پیوند زد – قسمت سوم

… وای خدای من زمان چه با سرعت گذشته بود برایم تصورش خیلی مشکل بود خواهر ته تغاری من و چهار فرزند؟! سال ها عقب ماندگی را در خود احساس کردم. تمام توانم را به کار گرفتم تا از مادرم سؤال کنم. آهسته و لرزان پرسیدم مادرم چطوره؟ با لحنی سرد که احساس کردم غم بزرگی در او موج می زد جواب داد خوب است. پرسیدم پس چرا برای تماس به همراهت نیامده که پاسخ داد خانه دایی رفته بود.
در همین لحظه تماس ما قطع شد. پاسخش من را قانع نکرد! مگر می شود بعد از سالیان نیاید؟ مادری که هر وقت با نیم ساعت تأخیر به خانه می رفتم عبایش را به سر کرده و به دنبالم می گشت. بدون حضور من در خانه لب به غذا نمی زد. مادری که روزی نبود که سرم را در آغوش نگرفته و نوازشم نکند. حتماً باید اتفاق بدی افتاده باشد. غرق در این افکار بودم که گفته شد وقت تماس تمام شده است. به سمت چادر محل استقرار برگشتم در حالی که تمام ذهنم درگیر مادرم بود. حالت به هم ریخته ای داشتم! حاصل تماس من حالتی توأمان خوشحالی و نگرانی و دلهره و آمیخته ای از بهشت و جهنم بود. این تماس ها در هفته های بعد تکرار شد. تقریباً توانسته بودم با بسیاری از اعضای فامیل و خانواده تماس داشته باشم و در جریان وضعیت آن ها بعد از سال ها قرار بگیرم ولی همچنان سؤال و ابهام بزرگ من وضعیت مادرم بود. به داخل چادر که رسیدم خودم را روی تخت ولو کردم. بچه های چادر به تجربه فهمیده بودند که نباید سؤالی بپرسند و ترجیح دادند من را به حال خودم بگذارند.

واکنش وحشت زده فرقه رجوی از ابراز احساسات مادر ناهید و مهناز برجی

… سران این فرقه ضد انسانی تاب و تحمل ابراز احساسات پدر و مادر پیر و چشم انتظار ناهید و مهناز برجی که از اسیران فرقه رجوی هستند و سال هاست تحت تأثیر مغزشویی این فرقه هستند را نیاورد و به اجبار این دو عضو گرفتار را برای تکرار مکررات سران باند تبهکار رجوی پای کار آورد.
البته جای خوشحالی است که تصاویر جدید این دو خواهر موجب خشنودی خانواده آن ها شد و با درک عمیق از ماهیت ارتجاعی رجوی محرز است که هیچ کدام از موارد عنوان شده در مقاله این دو خواهر اظهارات قلبی آن ها نبوده و صرفاً مفاد دیکته شده سران باند رجوی است که در مقاله این دو خواهر درج شده است.

رونمایی از کتاب تلخی رهایی در نمایشگاه کتاب تهران

… روز شنبه 31 اردیبهشت ماه سال جاری از ساعت ۱۲ تا ۱۳ در فرهنگسرای عمومی نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در حضور ناشران و مسئولین نمایشگاه انجام گرديد.
در این مراسم آقایان علی بیگلری و جواد کامور بخشایش به سؤالات شرکت کنندگان پیرامون موضوع کتاب و همچنین ماهیت و عملکرد سازمان مجاهدین خلق (فرقه تروریستی و مخرب رجوی) پاسخ دادند.

حمله مریم رجوی به گزارشگر ویژه سازمان ملل

… . شورای بی خاصیت فرقه رجوی این بار سفر گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد به نام خانم آلنا دوهان به ایران را مورد حمله قرار دادند. در ابتدا باید دید که خانم دوهان در سفرش به ایران چه چیزی را بیان کرد که این گونه سران فرقه به آه و ناله پرداختند؟!
وی در کنفرانس مطبوعاتی گفت: “غرب باید تحریم ها را بردارد و از کشورهای مختلف خواست که دارایی های این کشور را از بلوکه کردن خارج کنند. چون این تحریم ها به بخش های مختلف اقتصاد فشار زیادی وارد کرده و بر روی گروه های آسیب پذیر و سرپرستان خانواده تاثیر دارد و عدم صادرات کالا باعث تورم است و امنیت غذایی مردم به خطر می افتد و …”
این قسمت مهم صحبت های خانم دوهان در تهران بود و حالا چه شده که سران فرقه به سوزش افتاده و در اولین قدم برای این که چهره وی را خراب کنند عنوان می کنند که روابط او با ناقضان حقوق بشر شناخته شده است و گفتار وی را نفرت آور می دانند و … باید گفت کلماتی که فرقه رجوی در مورد خانم دوهان استفاده می کند شایسته خود مریم رجوی است چون ایشان گزارشگر یک نهاد جهانی است و توسط آنان به ایران آمده و اتفاقا روی واقعیت های موجود انگشت گذاشته است. ولی چرا مریم رجوی این گونه می سوزد و بر علیه این خانم اقدام به موضعگیری می کند؟!
تفاوت مریم رجوی در این است که وی همچنان بر طبل تحریم های بیشتر علیه ایران می کوبد و از جناح های جنگ طلب و تروریست پرور می خواهد که فشار بیشتری بر مردم ایران وارد کنند. وی آن چنان در منجلاب خیانت و همکاری با غرب و اسرائیل فرو رفته که حاضر نیست کسی واقعیت های موجود در رابطه با تحریم ها بر مردم ایران را بشنود و هر کسی که این گونه موضعگیری کند باید مزدور و جیره خوار حکومتی نامیده شود همان کاری که از ابتدای تاسیس فرقه انجام می داد و اکنون هم سعی دارند با همان شیوه مسخره و کثیف افراد را بترسانند و تحت فشار قرار دهند….

کنترل فکر يا ذهن – قسمت اول

… سازمان مجاهدین خلق نیز همچون سایر فرقه ‏ها از این که فرقه خوانده شوند و یا این که انقلاب ایدئولوژیک آن ها را شستشوی مغزی اعضا بخوانیم به شدت برافروخته شده و تندترين عکس‌العمل ‏ها را از خود نشان می‏ دهند. برای نمونه مریم رجوی در مراسم ازدواج با مسعود رجوی در بخشی از صحبت های خود در پاسخ به کسانی که سازمان را فرقه می‏ خواندند گفت: “می‏ گویند مجاهدین خلق فرقه شده‏ اند. اگر فرقه هستند در میدان مبارزه چه کار می‌ کنند؟”
به این ترتیب گویی فرقه نمی ‏تواند مبارزه کند یا نباید مبارزه کند، کاش همان زمان کسی به این خانم یادآور می ‏شد که پیروان فرقه حسن صباح در تاریخ کشور خودمان بیشترین مبارزات را علیه حکومت وقت، اعراب و مغول‌ ها انجام دادند. اما اگر تمام صفات فرقه بودن را به او و همسرش گفته و آن ها را با دارا بودن این ویژگی ‏ها، افراد یک خانواده بخوانیم، آن ها نه تنها منکر چنین خصوصیاتی نمی ‏شوند، بلکه به آن افتخار هم می‌ کنند و آن را نشانه وحدت اعضا با رهبری گروه و داشتن یک احساس خود گروهی می‏ دانند….

*سه شنبه 3 خرداد

در این روز 6 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:

کنترل فکر يا ذهن – قسمت دوم

… اعضا در درون فرقه‏ ها فکر می ‌کنند که حضور آن ها در فرقه «انتخاب شخصی» خودشان بوده و آن ها با اختیار کامل و آزادی رأی این راه را انتخاب کرده‏ اند. آن ها خود را ساده، احمق یا چشم و گوش بسته ندانسته و پذیرفته اند که شستشوی مغزی تحت عناوین مختلف مثل انقلاب ایدئولوژیک یا اصلاح فکری بهایی است که گروه و رهبری آن می ‏پردازد تا از آن ها انسان ‏های عالی‏ تر و موفق ‏تر چه برای زندگی شخصی (در مورد فرقه‏ های کمک روانی) و چه در کمک به دیگران (مثل فرقه‏ های مارکسیستی و مذهبی) بسازد. در نتیجه آن ها با شنیدن چنین اتهاماتی از جانب مخالفین نه تنها به خودآگاهی نمی ‏رسند، بلکه بدتر کینه ‌شان نسبت به دنیای بیرون بیشتر شده و با سرعت و شدت بیشتری در دنیای فرقه غرق می‏ گردند.
… رهبران فرقه ‏های مخرب اغلب سعی می ‌کنند که شستشوی مغزی خود را با آموزش ‏های پیامبران و یا معلمین اخلاق مقایسه کنند. اما تفاوت اصلی در اینجاست که پیامبران و معلمین اخلاق تعلیم‌ دهنده هستند و تصحیح ‌کننده. آن ها نافی تمام اخلاقیات، فرهنگ، احساسات و روابط عاطفی فرد با ملا پیرامونش نیستند، بلکه سعی می ‌کنند مفاهیم جدید را به او آموخته و کمک کنند تا افکار، اخلاقیات، و فرهنگ نادرست خود را شناخته و آن ها را از شخصیت خود بزدایند. به عبارت دیگر آن ها نافی شخصیت و هویت فردی شخص نیستند بلکه ارتقا دهنده و تصحیح‌ کننده آن هستند. در حالی که هدف اصلی رهبران فرقه‏ ها تصحیح یا تعلیم نیست، بلکه نابودی شخصیت فردی افراد است (چه خوب و انسانی باشد و چه بد و حیوانی). این که آن ها تا چه حد در تحقق هدف نهایی خود موفق هستند، بسته به شرایط بیرون، توانایی خود آن ها و ضعف شخصیتی پيروان دارد، اما به هر صورت، هدف آن ها این است که شخصیت و هویت نفرات خود را نابود و محو کرده و به جای آن ها شخصیت دیگری بنا نهند که می ‏توان آن را یک هویت فرقه‏ ای یا شخصیت جمعی فرقه‏ ای نامید. در نتیجه آموزش‏ های آن ها نیز هدف تعلیم و تصحیح نداشته بلکه خواهان محو و نابودی هویت و شخصیت فرد به همراه نابودی مجموعه احساسات و عواطف فردی او و حتی احساس مسئولیت او نسبت به جامعه ‏ای است که در آن زندگی می‌ کند. درست به همین دلیل است که یک فرد مذهبی به معنی واقعی (نه در تظاهر و به دغل) فردی درستکارتر، مهربان ‏تر، پدر و یا مادری دلسوزتر، فرزندی محبوب ‏تر، شهروندی مسئول ‏تر می‌ شود، در حالی که یک فرد فرقه ‏ای، شخصیتی منافقانه و اغواگرانه پیدا می ‌کند، احساسات و عواطف خود نسبت به خانواده، من‌ جمله فرزندان و اولیای خود را از دست می‏ دهد، نه تنها فردی مفید برای جامعه نیست بلکه بالعکس در تخریب جامعه ‏ای که در آن زیست می ‌کند، نقش برجسته‏ ای هم دارد. فرقه‏ ها فرد را از شخص به ناشخص تبدیل می ‌کنند و یا آن طور که مجاهدین می‏ گفتند، سعی می ‌کنند او را به موریانه ‏ای یا دست و پایی بیرونی برای رهبری مبدل کنند. به عبارت دیگر آموزش ‏های پیامبران و معلمین اخلاق در جهت ارتقای فرد و ساختن جامعه ‏ای عالی ‏تر است و منافع جامعه، انسانیت و خود فرد را مدّ نظر دارد، در حالی که شستشوی مغزی فرقه ‏ای تنها در جهت حفظ و ارتقای منافع فرقه و رهبری آن است.

روزی که مرا برای تماس تلفنی با خانواده ام به بغداد بردند

در گزارشم قید کردم شما که مرا به خارج از عراق نمی فرستید لااقل اجازه تماس تلفنی با خانواده ام را بدهید.
بعد از یک هفته مرا صدا زدند و گفتند ما در پادگان اشرف تلفنی نداریم که با خانواده ات بتوانی تماسی بگیری. سرپل ما در بغداد هم امکان چنین تماسی را ندارد. خط های تلفنی عراق با ایران کلاً قطع است. سران شیاد رجوی دروغ می گفتند بعد از مدتی وقتی دیدند به هم ریخته هستم و به حرف کسی گوش نمی کنم مرا صدا زدند و گفتند آمادگی داشته باش. یکی دو روز آینده تو را به بغداد می فرستیم. خودت برو از نزدیک ببین که خط تلفن عراق با ایران قطع است. فکر نکن ما به تو دروغ می گوییم.
… مرا بردند اتاق اُپراتور و کنار زنی که مسئول تماس ها بود نشستم. چندین بار شماره را گرفت که وصل نمی شد و می گفت خط قطع است. تا بعد از ظهر در مقر بودم و مجدداً چند بار شماره را گرفت و می گفت خط قطع است و با ناامیدی به پادگان اشرف برگشتم.
… بعدها در کمپ تیف یکی از افرادی که مرا برای تماس به بغداد برده بود، دیدم و برایم تعریف کرد و در ادامه گفت یادت می آید تو را برده بودیم بغداد با خانواده ات تماس بگیری و گفتند خط قطع است دروغ می گفتند خط وصل بود نمی خواستند تو با خانواده ات تماس بگیری!…

به دار آویخته شدن محمد گموش، جنایت دیگری از سازمان مجاهدین خلق

… محمد گموش متولد 1347 اهل و زاده استان زنجان بود. در دوران تجاوز ارتش بعث عراق، برای دفاع از میهن به عنوان سرباز وظیفه در لشکر 64 ارومیه در منطقه عملیاتی کله قندی حاج عمران پیرانشهر در حال انجام وظیفه بود. سال 1366 در پی تهاجم مشترک نیروهای عراقی و عوامل رجوی در شب عملیات در منطقه پیرانشهر به اسارت فرقه مجاهدین در آمد.
محمد گموش در حالی به اسارت درآمد که دوره خدمتش به اتمام رسیده بود و حتی کارت پایان خدمت خود را دریافت کرده بود و آرزوها و برنامه های زیادی برای آینده خود داشت.
… مخالفت گموش با سران فرقه مجاهدین در دوران اسارت زبانزد خاص و عام بود و در نهایت در زمستان سال 1366 هم قطاران وی متوجه شدند محمد صبح زود به طرز کاملاً مشکوکی به دار آویخته شده است. عوامل جنایتکار رجوی به هیچ کس اجازه هیچ گونه سؤالی نداند و با ورود 20 الی 30 نفری، سایر زندانیان را با خشونت کنار زده و جسد محمد گموش را پشت یک خودرو جیپ قرار داده و سراسیمه از محل خارج و در نهایت در پشت زندان دبس بدون سر و صدا دفن کردند….

ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت بیست و نهم

شرکت در تحصن بزرگ سال 89

… ما که در حوالی ظهر و در یک روز به شدت گرم روزهای اولیه مرداد 1389 به متحصنین که بعضی از آن ها ماه ها بود در آنجا بودند، پیوستیم. ساختمانی وجود نداشت که درآن اتراق کنیم و بنابراین در کانکس هایی که هیچ عایق کاری بر روی آن ها انجام نشده و تنها با کولرها مجهز شده بود، اقامت گزیدیم.
دریغ از وجود چند اصله درختی که مانع تابش مستقیم اشعه خورشید بر روی آن ها شده تا بتوان سایه بانی داشت و از بادی که می توانست به کمک ما بیاید، استفاده کرد. در هر صورت ما بقیه روز را به تقسیم محل خواب و… مشغول شده و شب گرم و دم کرده را با شستن پی در پی پاها و نوشیدن آب فراوان پشت سر گذاشتیم. با وجود این که آب از تانکری بالای یکی از کانکس ها به داخل (حمام و روشویی بسیار تنگ) می آمد، بر اثر تابش اشعه بسیار گرم خورشید حالتی نزدیک به آب داغ بود، آبی که می شد با آن چایی درست کرد. با این حال باز هم می توانست به خنک شدن بدن ما کمک کند و این مسأله ایست که گفته می شود به خاصیت ارگانیکی بدن ارتباط دارد….

دیوار سازمان مجاهدین خلق از ابتدا بنیانش کج نهاده شد

… نفرات زیادی به اظهار نظر در مورد حنیف نژاد پرداختند که یکی از آنان بهمن بازرگانی است وی از نزدیک با حنیف نژاد در ارتباط بود و کاملاً وی را می شناخت. او عنوان می کند که مجاهدین و در رأس آن ها حنیف نژاد مثل شریعتی و یا بازرگان نه مذهبی سنتی بودند و نه مذهبی مدرن. برای آنان نقش سازمان در تغییر و تحولات انقلابی اهمیت اساسی داشت و جهان بینی و ایدئولوژی بیرون سازمان ارزش چندانی نداشت و مثال فرقه حسن صباح را می زند. چون در درون مناسبات حسن صباح بیرون از تشکیلات فرقه اسماعیلیه چیزی وجود نداشت هر چه که بود در درون فرقه بود و مطلبی خارج از تشکیلات وجود نداشت. بعد از حرف های بهمن بازرگانی می توان این گونه نتیجه گرفت که حنیف نژاد معمار یک دیوار کج بوده است.
اگر در مورد حرف های بهمن بازرگانی دقت کنیم اکنون هم می توان به خوبی به شرایط تشکیلات بعد از اعدام بنیان گذاران پی برد. چون بعد از به قدرت رسیدن رجوی به عنوان سر سازمان همین شیوه را ادامه داده است دیگر بیرون از تشکیلات برایش مهم نبوده و هرگز حاضر نشد به انتقادات بیرون از خودش گوش کند و یا هرگز حاضر نشد شکستی را قبول نماید یعنی این که حاضر نشد آن دیوار کجی که حنیف نژاد بنیان نهاده بود را تعمیر کند و هم چنان بر این دیوار کج اصرار دارد….

*چهارشنبه 4 خرداد

با وجود تعطیلی به دلیل آلودگی هوا، مجموعاً 3 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:

ارتش آزادی بخش از ادعا تا واقعیت

… با همه این اوصاف در پیام منتسب به رجوی، برای فریبکاری آرم به اصطلاح ارتش آزادیبخش را قرار می دهند! اگر از رجوی ها سؤال شود وقتی ادعای داشتن ارتش دارید، پس پادگان، سلاح، لباس و نیرویش کجاست؟ جواب می دهند که اینها را ولش، ما رهبری بی همانندی داریم که هیچ کس ندارد!
البته از منظر فرقه ای، این را دروغ نمی گویند. چون هیچ یک از رهبران فرقه ها، مثل رجوی ها، تمام قوانین و اصول یک فرقه را در تشکیلات خود پیاده نکرده اند. اما از منظر نظامی مطلقاً صفر هستند و در هیچ محاسبه ای گنجانده نخواهند شد.

نسل جدید خانواده ها تمام قوا به پیکار با فرقه رجوی آمده اند

… در سال های گذشته تماس های عمده خانواده ها با انجمن نجات مبنی بر یافتن راه حلی برای ایجاد تماس با عزیزانشان بود اما دست کم در یک سال گذشته قالب همه تماس ها، فغان خانواده ها از فراق و درخواست و حتی انتقاد از چرایی عدم امکان رفتنشان به آلبانی است. فرقه رجوی در عراق شاهد لبریز شدن کاسه صبر خانواده ها بود و دید که چطور درب اشرف را کنار زدند و تا نزدیکی یکی از میادین اصلی اسارتگاه اشرف در عراق پیشروی کردند.
حالا هم همان خانواده ها و عمدتاً با به عرصه آمدن چند برابری تعداد اعضای خانواده از جمله فرزندان، برادران و خواهران اسیران که سال های پیش کم سن و سال بودند و حالا دیگر همه بزرگ شده و قاطعانه خواهان بازپس گیری پدر، مادر، برادر، خواهر، عمو، دایی، خاله و عمه هاشان از چنگال فرقه تبهکار رجوی هستند….

*پنجشنبه 5 خرداد

با وجود ادامه تعطیلی آلودگی هوا، دو مطلب بر روی سایت نجات قرار گرفت.

 

خروج از نسخه موبایل