*شنبه 3 خرداد
در روز شنبه جمعاً 8 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:
تجمع اعتراضی مادران دورس آلبانی در حمایت از مادران اعضای مجاهدین خلق
… این تظاهرات که درست روبروی شهرداری و در مرکز شهر انجام شد، یکساعت ادامه داشت. مادران آلبانیایی با توزیع بروشورهایی در بین مردم به روشنگری در مورد اقدامات ضد بشری مجاهدین خلق و منجمله اجازه ندادن آنها به مادران برای ملاقات عزیزان خود و حتی تحویل نگرفتن نامه ها و مخالفت با صلیب سرخ در این زمینه پرداختند.
… این تظاهرات اعتراضی که یکساعت به طول انجامید توسط تلویزیون استارپلاس منتشر شد و مجری در توضیح برنامه گفت:
مادران آلبانیایی به نیابت از مادران ایرانی که فرزندانشان در آلبانی گرفتار هستند دست به اعتراض زدند. یک اعتراض حقوق بشری. این مادران البته افتخار آلبانی هستند. ما درد آنها را درک میکنیم. آنها از دولت آلبانی مطالبه دارند که برای دیدار مادران با اعضای گرفتار در مانز که فرزندان آنها هستند اجازه کسب شود. آیا دولت آلبانی این توان را دارد؟
حجاب و آزادی زن در تشکیلات مجاهدین
… سازمان مجاهدین نیز که بیش از هر جریان دیگر داعیه اسلام و انقلابی گری را داشت با حجاب کامل وارد جامعه شدند و زنان عضو و هوادار سازمان با لباس کاملا پوشیده و حجاب کامل ظاهر میشدند و این سنت را تا خروج از ایران ، و بعد از آن استقرار در کشور عراق رعایت نمودند .
با تاسیس ارتش به اصطلاح آزادیبخش موضوع حجاب به معنای اعتقادی بسیار کم رنگ شد و بیشتر بعنوان یونیفرم ارتش و در واقع ابزار و سیستم دفاعی و حفاظتی در برابر مردان همین ارتش مورد استفاده قرار میگرفت.
در گوشه ای از خاک عراق بنام پادگان اشرف زنان و مردانی بصورت فشرده و در محدوده ای از این پادگان محصور با همدیگر فعالیت نظامی مشترک داشتند که حاشیه های بسیار زیادی را به دنبال داشت.
… مریم رجوی در شرایط خاص سیاسی زنان ایرانی را به کشف حجاب دعوت میکند و از دختران ایرانی میخواهد تا با برداشتن روسری اعتراض خود را بیان نمایند اما کسی نیست بگوید خانم رجوی آیا زنانی که در تشکیلات مجاهدین به بند و اسارت کشیده شده اند اجازه و اختیار دارند تنها یک دکمه از سر آستین خود باز کنند؟…
پشت پرده “کانونهای شورشی”؛ پروژه فریب، آشوب و خیانت به نام مردم ایران
در سالهای اخیر، همزمان با افزایش فشارهای خارجی بر جمهوری اسلامی ایران، سازمان تروریستی مجاهدین خلق که کارنامهای سیاه از خیانت، جنایت و مزدوری دارد، پروژهای با عنوان “کانونهای شورشی” را در فضای مجازی کلید زده است؛ پروژهای که نه ریشه در مردم دارد، نه رنگی از مبارزه مشروع، بلکه محصول اتاقهای جنگ روانی و آشوبآفرینی با پشتیبانی مالی و رسانهای سرویسهای بیگانه است.
“کانونهای شورشی” در واقع بخشی از یک شبکه سازمانیافته مجازی است که مأموریت دارد با بهرهگیری از فضای رسانهای، ویدیوهای ساختگی، اقدامات نمایشی و گاه خرابکارانه، وضعیتی غیرواقعی از داخل ایران ترسیم کند. در این متد، افراد عمدتاً سادهلوح یا فریبخورده که گاه با وعدههای مالی جذب میشوند، مأمور انجام اقداماتی همچون آتشزدن اموال عمومی، دیوارنویسی یا تخریب تابلوها میگردند.
… فرقه تروریستی مجاهدین خلق، برای واقعی جلوه دادن اقدامات خیالی خود در قالب «کانونهای شورشی»، از تکنولوژیهای روز حوزه تولید محتوای دیجیتال استفاده میکند. تصاویر و کلیپهای منتشرشده از آتشسوزی یا تخریب اماکن، در بسیاری از موارد ساختگی و حاصل تدوینهای حرفهای با نرمافزارهایی نظیر Adobe Photoshop برای طراحی صحنه و ویرایش عکس، Adobe After Effects برای خلق جلوههای ویژه بصری، و Final Cut Pro یا Premiere Pro برای تدوین و صداگذاری ویدیویی هستند. این اقدامات دقیقاً با هدف فریب افکار عمومی، القای اغتشاش در داخل ایران، و جلب توجه محافل ضدایرانی خارجنشین صورت میگیرد.
*یکشنبه 4 خرداد
ده مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات می باشد. مروری مختصر بر تعدادی از آن ها به قرار زیر است:
برخی از پایه ای ترین حقوق انسانی که در مجاهدین خلق ممنوع است – قسمت سوم
رجوی برای رسیدن به اوهامی که در سر دارد از اعضای مجاهدین خلق به عنوان ابزار سوء استفاده می کند و با آنان مثل برده رفتار می نماید. رجوی اعضا را در یک محیط بسته و محدود قرار داده و آنها را از پایه ای ترین حقوق انسانی شان محروم نموده است.
… رجوی حق ارتباط آزادانه اعضا با دنیای خارج از تشکیلات فرقه ای مجاهدین را از آنها گرفتند و آنان را برای چند دهه در یک محیط بسته و محدود گرفتار نموده اند.
… رجوی ها به اعضای فرقه اجازه نمی دهند که آزادانه به یک پزشک متخصص در بیرون از مقر فرقه مراجعه کنند. آنها حتی شرایطی ایجاد کردند تا اعضا نتوانند بیماری خود را بیان کنند به این دلیل که رجوی می گوید بیماری بهانه ای است برای اینکه اعضا با خودشان خلوت کنند.
… عموماً مسئولین جای پزشک برای فرد بیمار تعیین تکلیف می کردند که آیا بیمار است یا نه؟ آیا باید برای ویزیت به پزشک مراجعه کند یا نه ؟ آیا برای بیماری به استراحت نیاز دارد یا نه ؟ و مواری از این دست که عملاً مسئولین تشکیلات مجاهدین خلق بجای پزشک تصمیم می گرفتند و اعضا مجبور بودند آنها را اجرا کنند.
علاوه بر این موارد بیماری های روانی اصلاً به رسمیت شناخته نمی شد و پزشکی برای این نوع بیماری ها وجود نداشت. این نوع بیماری ها ارجاع داده می شد به اینکه فرد مشکل تشکیلاتی و ایدئولوژیک دارد یا آن که مخالف انقلاب ایدئولوژیک (انقلاب طلاق) است. در نتیجه بجای درمان یا کمک به فرد بیمار، او را بیشتر از حالت عادی تحت فشار و برخورد قرار می دادند و موجب تشدید بیماری می شدند.
دروغهای بیپایه مسعود و مریم رجوی به اعضای فرقه
رؤیاهایی بدون عقلانیت
فرقه رجوی، از بدو شکلگیری تا به امروز، حیات خود را نه بر پایه حقیقت، بلکه بر ستونهایی از دروغ، فریب و توهم بنا نهاده است. در رأس این ساختار فریبنده، مسعود و مریم رجوی با القای تصورات خیالی و وعدههای توخالی، هزاران نفر را سالها در اسارت ذهنی و فیزیکی نگه داشتهاند. دروغهایی که نهتنها رنگ واقعیت نداشتند، بلکه از بدیهیترین اصول عقلانیت و منطق نیز بیبهره بودند.
… فرقه رجوی، بیش از چهار دهه است که با دروغ و فریب، اعضای خود را در چرخهای بیپایان از انتظار، سراب و ناامیدی نگاه داشته است. دروغهایی که گاه با پوشش ایدئولوژیک، گاه با وعدههای سیاسی و گاه با تحریف حقایق اجتماعی مطرح شدهاند، اما در نهایت، هیچکدام از آنها تاب مقاومت در برابر واقعیت را نداشتند. اکنون، با افشای گسترده این دروغها از سوی اعضای جداشده، روشن شده که پشت ادعاهای فرقه رجوی، نه عقلانیت است و نه آیندهنگری، بلکه تنها تمایل به حفظ قدرت و کنترل است.
مخاطب این نوشتار، اعضای گرفتار در فرقه رجوی هستند
… آیا امروز، پس از ۲۰، ۳۰ یا حتی ۴۰ سال زندگی در فرقه رجوی، با انبوهی از محرومیتها، ممنوعیتها، و دوریها، واقعاً احساس میکنید که خدمت به رجوی از بودن در کنار خانواده، ولو با مشکلات اقتصادی و معیشتی، سودمندتر بوده است؟
… در هیچ جای جهان، انسان بودن به معنای قطع ارتباط با خانواده نیست. اما در فرقه رجوی، “خانواده” دشمن اعلام شد؛ تماسها ممنوع شد، دیدارها جرم تلقی شد، و حتی گریه برای عزیزان، نشانه ضعف ایدئولوژیک شمرده شد.
آیا واقعاً نمیارزید در کنار پدر، مادر، فرزند یا خواهر و برادر بودید؟ حتی اگر وضع معیشتی سخت بود، آیا گرمای آغوش خانواده با وعدههای سرخرمن رجوی قابل مقایسه است؟
… به وجدان خود رجوع کنید، نه به ترسها و تلقینهایی که سالها در ذهنتان کاشتهاند:
آیا اگر این چهار دهه را در کنار خانواده، در بطن جامعه، حتی با سختیهای اقتصادی، اما با آزادی فکر، اختیار زندگی و گرمای عاطفه میگذرانید، باز هم چنین رنجی را تحمل میکردید؟
… درهای خانواده همچنان باز است. ما خوب میدانیم که شما قربانی فریب و فشار هستید. بازگشت شما، نه شکست، بلکه آغاز یک رهایی انسانی خواهد بود…
*دوشنبه 5 خرداد
در این روز کلاً 9 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:
فراخوانی برای کودکان فراموش شده پشت دروازههای بسته اردوگاه مجاهدین خلق
۲۵ مه – روز جهانی کودکان گمشده
… در اردوگاه مجاهدین خلق، ارتباط با خانواده یک “خطر ایدئولوژیک” محسوب میشود. والدین نمیتوانند نامه، تبریک، عکس بفرستند. برخی از آنها به دروازههای اردوگاه آمدهاند، روزها ماندهاند تا درخواست ملاقات با پسرانشان را داشته باشند – اما درخواستشان رد شده است. آنها هنوز زنده هستند، اما گم شدهاند. از نظر فیزیکی حضور دارند، اما از زندگی کسانی که آنها را به این دنیا آوردهاند، غایب هستند.
… کودکان دارایی نیستند. آنها ابزاری برای اهداف سیاسی نیستند. آنها زندگیهایی هستند که به دنبال عشق میگردند.
امروز، فراتر از آمار و فراتر از کلمات، بیایید صدای کسانی باشیم که نمیتوانند صحبت کنند. برای کودکان گمشدهای که در میان ما زندگی میکنند، اما جرات ندارند خانه را به یاد بیاورند.
شکست فریب در اشرف؛ پیروزی خانواده بر ماشین شست و شوی مغزی رجوی
در یکی از فصلهای تاریک تاریخ سازمان تروریستی مجاهدین خلق به رهبری مسعود رجوی، ماجرایی رخ داد که نشان داد پیوند خانواده از هر ابزار شست و شوی مغزی قویتر است. خانوادههایی که برای دیدار عزیزان خود به درِ قرارگاه اشرف آمدند، با نقشهای روبهرو شدند که هدفش نه پاسخ به این نیاز عاطفی، بلکه بهرهبرداری تبلیغاتی و جذب نسل جدید به بدنه فرقه بود. اما این نقشهها برخلاف انتظار سرکردگان، به تزلزل ساختار فرقه منجر شد.
… سازمان تروریستی مجاهدین خلق با توسل به ابزارهای فریب و مهندسی عاطفی، بار دیگر تلاش کرد واقعیت را پنهان کند؛ اما حضور خانوادهها در برابر دروازههای قرارگاه اشرف، نهتنها نقشههای فرقه را نقش بر آب کرد، بلکه زمینهساز بیداری و جدایی گسترده اعضا شد. ماجرای اشرف بار دیگر ثابت کرد که قدرت پیوند خانوادگی، از هر ایدئولوژی ساختگی و انزوای تحمیلی، ماندگارتر و قدرتمندتر است.
شگرد رسوای سران مجاهدین خلق برای حفظ نیروها
در درون تشکیلات سازمان مجاهدین خلق، طیف های مختلف نیرویی وجود دارد، که بخش اعظم آنها مایل به ماندن در سازمان و شرایط بسته اشرف 3 نیستند، اما رهبران سازمان موفق به نگهداشتن این اکثریت هم تا کنون شدند، شرایط غیردمکراتیک تشکیلات بر هیچ کسی پوشیده نیست، در سازمان هیچ انتخابات آزادی با رای مخفی برگزار نشده است، همه چیز در خفا تصمیم گیری شده و در جمع بصورت علنی یک رای گیری فرمالیستی انجام شده و همان نفر تعیین شده، منتصب شده و مسئولیت می گیرد.
… قطره ای آزادی بیان، در این مناسبات زور و اجبار کافی است که دودمان رجوی ها را بر باد دهد، برای همین هم تور حفظ نیرو در سازمان، هر روز بیشتر از روز گذشته ریزبافت تر و ذره بینی تر می شود. اذهان نیروها همواره مملو از تناقضات ذهنی و تقابلات درونی است، هرگز هم مجال بیان آنها داده نمی شود. همه، شخصیت های دوگانه و چند گانه دارند، در درون خود یک شخصیت دارند، در بیرون هم شخصیتی دیگر، که سرتاپا متفاوت، مغایر و غیرهمگون است…
4خرداد سالروز مقاومت قهرمانه مردم دزفول در برابر جنایت موشک باران صدام و رجوی
چهار خرداد سالروز مقاومت قهرمانانه مردم دزفول در برابر اقدام جنایتکارانه موشک باران صدام و رجوی و به شهادت رساندن صدها نفر از شهروندان دزفول که زنان، کودکان و ساکنین پیر وجوان را بدنبال داشت همه ساله بعنوان برگ ننگینی از جنایت مشترک مجاهدین خلق و صدام در تقویم ثبت شده است. شهر دزفول بخاطر نقش انکار ناپذیر مردمش در دفاع از تمامیت ارضی کشور در مقابل تجاوز ارتش صدام که با توهم فتح یک هفته ای خوزستان و الحاق آن به خاک عراق صورت گرفته بود مورد کینه و تنفر صدام بود چرا که مردم این شهر با ایستادگی ومقاومت شان مانع از تحقق رویاهای گستاخانه صدام و اربابانش به خاک زر خیز خوزستان شده بودند.
… صدام که در مقابل مقاومت مردم دزفول و پایداری آنها در مقابل حملات موشکی نا امید شده بود برای درهم شکستن روحیه مردم دزفول از متحدش رجوی کمک گرفت تا بزعم و خیال باطل خودش آنها را مجبور به دست کشیدن از پایداری و مقاومت و ترک شهر نماید تا آنها بتوانند به اهداف پلید خود که تصرف بخشی از خاک خوزستان است برسند. رجوی که در تمامی سالهای تجاوز صدام به ایران در کنار وی و در جبهه ای مشترک دوش بدوش ارتش متجاوز صدام برعلیه خاک و سربازان مدافع وطن جنگیده بود این بار دست به فریب و دسیسه جدیدی زد.
وی اعضای این سازمان را که از اهالی دزفول بودند خواست تا در پوش دلسوزی و اظهار همدردی با ساکنین شهر دزفول که مورد حملات موشکی قرار می گیرند با خانواده هایشان تماس بگیرند و بطوریکه خانوادها متوجه نیت آنها نشوند محل اصابت موشک را سوال کنند…
*سه شنبه 6 خرداد
در این روز 10 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:
کالبدشکافی مناسبات سرکوبگرانه در قرارگاههای سازمان مجاهدین خلق
… رجوی رفتارهایی که نمیپسندید را “ضد ارزش” مینامید و آنها را به تپه نظامی دشمن تشبیه میکرد. او میگفت: “ضدارزشها مثل تپه دشمن هستند. باید گرا بدهید، نقطه مختصاتش را پیدا کنیم و با آتش سازمان بمبارانش کنیم تا از وجودتان کنده شود.” در جلسات “عملیات جاری”، افراد مجبور بودند اعتراف کنند که چه افکار یا احساساتی دارند تا سازمان بتواند آنها را “بمباران فکری” کند.
… سازمان مجاهدین خلق تحت رهبری رجوی، نه یک جنبش سیاسی، بلکه ساختاری فرقهای و مخرب بود که با بهرهگیری از ادبیات نظامی، فشار روانی، انکار نیازهای انسانی و تحمیل رفتارهای تحقیرآمیز، اعضای خود را به ابزاری بیاراده تبدیل میکرد. افشای این مناسبات، نه از سر کینه، بلکه برای آگاهیبخشی به نسل امروز و جلوگیری از تکرار چنین فجایعی ضروری است.
فریب و فشارهای روحی و روانی – شیوه تشکیلات رجوی برای جذب نیرو
… این سازمان برای جذب افراد، با وعده های دروغین تحصیل در اروپا آنها را با فریب به عراق در قرارگاه اشرف روانه میکرد و به آنها می گفتند مدتی را در قرارگاه اشرف بمانید تا سپس شما را روانه اروپا بکنیم، در واقع قرارگاه اشرف مانند منجلابی بود که وقتی فرد گرفتار می شد راه خلاصی از آن را نداشت.
اگر کسی جرات می کرد که بگوید من نیستم یا من با شما همکاری نمی کنم و قصد جدا شدن دارم، فرد مزبور با واکنش خشن سازمان روبرو می ش ، شکنجه روحی و روانی را شروع می کردند و در نهایت اگر فرد از موضع خودش کوتاه نمی آمد فرد را وادار می کردند جلوی دوربین بگوید من مامور وزارت اطلاعات هستم و برای جاسوسی آمدم.
با این اعتراف اجباری در نهایت سوژه را تحویل استخبارات عراق می دادند و او را به زندان بدنام ابوغریب می فرستادند. این حربه تحت پوشش “ورود غیر قانونی به خاک عراق انجام می گرفت”.
رجوی با بیرحمی تمام در نشست ها به صراحت می گفت اگر کسی در بین شما تعهدات خودش را نقض کند و اگر کسی نتواند مناسبات سازمان را تحمل کند و خیلی تیز و روشن می گفت ما بریده مزدور را تحویل استخبارات عراق می دهیم باید به جرم ورود غیر قانونی 10 الی 12 سال در زندان ابوغریب زندانی شود. رجوی با این تهدید تلاش می کرد جلوی ریزش را در تشکیلات بگیرد. البته ناگفته نماند خیلی هم موثر بود زیرا کمتر کسی جرات می کرد زندان ابوغریب را تحمل کند. خیلی از افراد به دلیل ترس از زندان ابوغریب از جدان شدن منصرف می شدند…
شیطان سازی از رجوی ها یا بیان واقعیت ها؟
… ما جداشدگان هرگز جز بیان مشاهدات و مستندات خود، سخنان دیگری نگفتیم، گویا این ارائه ی مستندات و افشاگری های ما به مذاق آقایان و خانم های تشکیلات رجوی خوش نیامده است و در سایت های کذاب خود، روزی نیست که به ما حملاتی زبونانه نکنند، یک روز ما را متهم به عبور از مرز سرخ خلق و ضدخلق می کنند، روز دیگر ما را خائن خطاب می کنند، باز یک بار دیگر ما را از دادگاه مردمی می ترسانند و …
… مرز سرخ خلق و ضدخلق را نیز، مسعود رجوی از سال1357 به بعد ، صدها بار رد کرده است. بارزترین این نقض مرز سرخ ها، در سال 1364 و 1365 بود که او تصمیم گرفت در کنار دشمن بالفعل مردم ایران، یعنی ارتش صدام حسین قرار بگیرد، این مسعود رجوی بود که به روی سربازان ایرانی آتش گشود.
دگردیسی این سازمان، بحث یک روز و دو روز گذشته نیست، سازمان مسعود از همان درون زندان شاه و رشد جریان مارکسیستی شروع شده است و بعدها درعراق، کاملا به یک فرقه ی مخرب و ضدانسانی مبدل شده است…
*چهارشنبه 7 خرداد
در این روز مجموعاً 11 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:
پاسخ به یاوه های سازمان مجاهدین درباره جدا شده ها
… رجوی ها باید بدانند که با لجن پراکنی علیه ما اعضای نجات یافته از سازمانش، نمی تواند ما را به سکوت بکشاند. ما جداشدگان تا ته خط دست از افشاگری اعمال جنایت کارانه سازمان دست بر نخواهیم داشت.
… مسئولین سازمان و خود رجوی هزاران بار نشخوار می کرد که وقتی افراد از مناسبات جدا شوند بدبخت خواهند شد و زندگی راحتی نخواهند داشت و حرف هایی از این مدل. ولی درج عکس های جدا شدگان در کنار هم نشان از اوج داشتن زندگی خوب و دور از اختناق رجوی است
… اگر ما و دوستان جدا شده را مزدور می نامید همان بهتر که برای کشور و مردممان باشیم نه مانند رجوی که به مزدوری برای اسرائیل مشغول است. مزدوری تا کی؟! باید در این مورد شرم کنید. آیا خودتان متوجه نمی شوید که به چه کار کثیفی تن می دهید و برای مردم ایران نسخه بمباران و تحریم گسترده می پیچید. ای تف بر شما جنایت کاران و اکنون ماهیت تان بخوبی رو شده است و خوشا به حال مردم ایران به شناخت خوبی از شما جنایتکاران رسیدند…
من و مجاهدین خلق – روایتی از درون تاریکی
خاطرات فریدون ابراهیمی از سلطه و تحقیر در سازمان مجاهدین خلق
… واژههایی مثل “ارتقا خواهران” و “احیا برادران” فقط در ظاهر زیبا بودند … با این گفتار، زنان را در موقعیت فرماندهی مردان قرار داد. اما هدفش رشد زنان نبود؛ هدف اصلی فروپاشی هویت مردانه، و سپس بهرهبرداری جنسی از زنان بود.
… هیچ چیز در این سازمان مقدس نبود. نه عشق، نه خانواده، نه فرزند.
… مردان مسئول و فرمانده در قرارگاه به قدری شستشوی مغزی شده بودند که وقتی حیوانات نر مثل سگ یا گربه میدیدند، به آنها سنگ میزدند.
باورشان شده بود که “نرینه” مساوی با “وحشی” است. با صدای بلند میگفتند:
“این نرینه است، باید سرکوب شود!”
و بعد به خودشان حق میدادند که اگر زنی به آنها توهین یا تحقیر کند، باید بپذیرند؛ چون این یعنی “احیا شدن”.
زبان در این سازمان، وسیله ارتباط نبود؛ وسیله اسارت بود. واژگان طراحی شده بودند تا ذهن را تسخیر کنند، هویت را از بین ببرند، و انسان را به ابزار تبدیل کنند…
اعتصاب غذاهای دستوری و اجباری در کمپ اشرف و لیبرتی
… در سازمان مجاهدین به دلیل ساختار فرقه ای اش هیچ کس اجازه ندارد بدون دستور از بالا اقدامی کند که نظم تشکیلات را برهم بزند. هر کاری با دستور است، حتی اگر بخواهید جان خود را برای رجوی بدهید باید با دستور باشد!
بعد از اینکه نیروهای آمریکایی سلاح های سازمان مجاهدین خلق را جمع آوری کردند شکل مبارزه و ماندگاری در اشرف و بعدا در لیبرتی نیز فرق کرد. رجوی میدید که بقول خودش یا باید اسب را نگه میداشت یا اسب سوار را. از نگاه او اسب سلاح بود و اعضای فرقه اسب سوار، لذا خودش میگفت که باید ” اسب سوار ” را نگه داشت، بعدا می شود اسب را تهیه کرد. اما همین اسب سوار در زمان های مختلف می تواند نقشی ایفا کند که انبوهی سلاح هم اگر بود نمی توانستند آن خط و استراتژی را پیش ببرند، نمونه واضح آن اعتصاب غذاهایی بود که بدستور رجوی در اشرف و لیبرتی انجام گرفت.
در هیچ کدام از این اعتصاب غذاها هیچ کس با میل و درخواست خودش اقدام به اعتصاب غذا نکرد. همه را جمع میکردند و برایشان یک بیانیه و یا یک اطلاعیه از طرف رهبری فرقه خوانده می شد مبنی بر اینکه باید اعتصاب غذا کنند. طوری فضاسازی می شد که کسی جرات نمی کرد مخالفت کند…

