جدا شدگان از مجاهدین در تغیر و تحول

چند هفته ایست که شاهد یک تشنج در دایره تضاد بین فرقه مجاهدین و جداشدگانشان میباشم. البته این روند بیست واندی سال است که جریان داشته است. اما این بار تفاوتی چشمگیر با موارد قبلی دارد. در تمام این سال ها رهبران مجاهدین این جداشدگان را با تهدید، تطمیع و گاها با بکار بردن خشونت به سکوت وادارنموده و یا تحت اذیت و آزار قرار داده اند. اما به نظر میرسد که چنین تاکتیک هائی دیگر کارآئی ندارند و نبرد با جداشده برای این فرقه تبدیل به یک استراتژی شده است. بی شک باید علتش را در دگرگونی های مثبت، پیشرفت در طرز فکر واندیشه جداشدگان و واپسگرائی،عقب ماندگی فکری و اجتمائی مجاهدین جستجو کرد. یکی از حربه های مورد استفاده مجاهدین ایزوله کردن جداشده با اقدام به ترور شخصیت او در وارد نمودن انگ بریدگی از مبارزه بود. اکنون و بر عکس آنچه که مجاهدین فکر میکنند، مبارزه از نظر ایرانیان دوری جستن و در انزوا قرار دادن افراد،گروههای جنگ طلب و بیگانه پرستی مثل مجاهدین است. و این جداشدگان هستند که با انگیزه نفی خشونت به آغوش ملت بازگشته اند و مورد استقبال آنان قرار گرفته اند. در جدا شدگان تحولی غیر قابل انکار بوجود آمده است. تحولی که یکصدو هشتاد درجه با زمانیکه آنها عضو فرقه مجاهدین بودند تفاوت دارد. جالب است که این تغیرات را با استفاده از امکانات و تکنیک های ارتباط جمعی به یکدیگر منتقل میکنند. علیرغم حفظ عقاید، خط و مشی فردی در مقابل مجاهدین یک جبهه واحد تشکیل داده اند. و این همبستگی را تا فرو پاشی اشرف و فرقه مجاهدین ادامه خواهند داد. به همین دلایل هم است که جدا شده ها در میان اپوزسیون جمهوری اسلامی نیز از حمایت و ارزش قابل ملاحظه ای برخور دار هستند و مطرح میباشند، اما هیچ یک از گروهها و شخصیت های سیاسی ایرانی حاضر نیستند حتی با دفاع حقوق بشرانه از مجاهدین دامن خودشان را به ننگ آنها آلوده کنند. مجاهدین نمیخواهند بفهمند که یک انسان در جامعه آزاد است. حق دارد که نظرات خودش را بیان کند، به هر حزب و گروهی که میخواهد بپیوندد. آزاد است که از گروهی که اهدافش با آن مطابقت ندارد جدا شود. نمیدانند که جداشده دیگر جزئی از ما یملک ایدئولوژی پوسیده آنها نیست. حتی یک جدا شده آزاد است که به کشور خودش بازگردد و اگر بخواهد در چهارچوب قوانین موجود برای تغیرات بطور مسالمت آمیز فعالیت کند. ویا بزندگی بدور از سیاست در وطنش ادامه بدهد. اگر در درون فرقه حق تشکیل عائله و پیوستن به کانون خانواده برایش ممنوع بود دیگر این قلاده را بر دست و پای خودش احساس نکند. بدون کسب اجازه از کسی به سینما و گردشگاه برود. درمواجه شدن با مشکلات از حق داشتن وکیل بصورت رایگان استفاده کند. از انواع و اقسام بیمه های اجتماعی استفاده کند. میبینم که مجاهدین مکررا نام هائی از جداشدگان را به دولت ها میدهند و جدا شده را جاسوس و رابط جمهوری اسلامی معرفی میکنند. جالب است که افکار غلط و اهداف غیر انسانی اشان را از زبان افرادی نا آگاه تر از خودشان به صورت نامه برای مراجع حقوقی این کشورها ارسال میکنند. انتظار هم دارند که در این کشورهای دموکراتیک به این گفته های بی پایه و اساس نیزتوجه شود. نمیفهمند که سیستم اطلاعاتی این کشورها بقدری قوی است که بتواند تفاوت یک شهروند معمولی را با یک جاسوس تشخیص بدهد. در این مدت حتی یک نمونه ندیده و لمس نکرده ام که یک جداشده آن باشد که مجاهدین میگویند و نمونه ای هم نبوده که این کشورها برای گزارشات این فرقه تروریستی اهمیت قایل شده باشند. اما هزاران دلیل عینی و ثبتی ارائه میدهم مبنی بر جاسوسی و مزدبگیری مجاهدین از اسرائیل،آمریکا، کشورهای عربی و جرم و جنایاتی که در ایران،عراق و کشورهای دیگر نمودند. اگر آنطور که مجاهدین میگویند هرکسی که با آنها نیست با جمهوری اسلامی است. و آنطور که آنها میگویند افرادی از جمهوری اسلامی در کشورهای اروپائی مشغول جذب جداشدگان و دیگران و برگرداندنشان به ایران هستند، پس باید به این حکومت آفرین گفت که به این درک و آگاهی رسیده که شهروندانش را جذب میکند و از مجاهدین متنفر بود که به اعضایش پس از بییست و اندی سال عضویت در سازمانشان مارک جاسوسی میزنند. اینجانب هیجده سال قبل از مجاهدین جداشدم و در کشور هلند زندگی میکنم. مفتخرم که با دسترنج شخصی ام بدون نیاز به دیگران زندگی نموده و مینمایم. به قوانین، زبان و فرهنگ کشوری که در آن هستم اشراف پیداکرده و بدون مشکل به زندگی ام ادامه میدهم. از طرف مردم و دولت هلند مورد هیچگونه بی احترامی و نقص حقوق انسانی قرار نگرفته ام. علیرغم عشق و علاقه ای که به وطنم ایران دارم در حال حاضر تصمیم به بازگشت و زندگی در آنجا را ندارم. بالطبع اگر چنین تصمیمی بگیرم این کار رامیکنم و به لاف و گزاف و دغلبازی های مجاهدین هم کوچکترین بهائی قایل نمیشوم. جداشدگان این حق رادارند که قدر و ارزش آزادی و حقوق اجتماعی خودشان را بدانند و در هر کجای این کره خاکی که دوست دارند زندگی کنند. اگر مایل هستند به وطنشان نیز بازگردند. بدون توجه به دجالگری های مجاهدین با هرفردی که دوست دارند و به صلاح خودشان میدانند تماس بگیرند. هرگز تحت تاثیرشانتاژ های مجاهدین واقع نشوند. به هو و جنجال آنها اهمیت ندهند. رهبران این فرقه توپ تو خالی هستند. هیچ هنری در چنته ندارند. افرادی ناآگاه، فاقد درک و فهم اجتماعی، سیاسی و فرهنگی میباشند. آلت دست دشمنان ملک و ملت ایران هستند.

خروج از نسخه موبایل