نجات در هفته ای که گذشت – قسمت 137

مروری بر مطالب 18 الی 22 فروردین 1403 درج شده در سایت نجات

*شنبه 18 فروردین

در روز شنبه جمعاً 17 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:

بلاتکلیفی چندین ساله و نارضایتی اعضای مجاهدین خلق

زمزمه‌ های اعتراض در فرقه رجوی

… با ورود به سال جدید، اعضا با احساس بلاتکلیفی چند دهه ای، زمزمه های مسأله دار شدن و اعتراضی به برنامه های فرقه را آغاز کرده اند.
عدم تحقق وعده ها:
اعضای فرقه سال هاست که با وعده های پوچ سرگرم شده اند. وعده هایی مانند آزادی ایران، سرنگونی جمهوری اسلامی، و بازگشت به کشور. اما با گذشت زمان و عدم تحقق هیچ کدام از این وعده ها، آن ها به شدت احساس بلاتکلیفی و ناامیدی می کنند.
فشارهای روحی و روانی:
اعضای فرقه در معرض فشارهای روحی و روانی شدیدی قرار دارند. آن ها مجبور به شرکت در برنامه های ایدئولوژیک طاقت فرسا، قطع ارتباط با خانواده و دوستان و زندگی در شرایطی سخت تر از مخوف ترین زندان ها هستند. این فشارها به مرور زمان باعث فرسودگی روحی و روانی آن ها شده است.
شرایط نامناسب زندگی:
اعضای فرقه در شرایط نامناسبی زندگی می کنند. آن ها در اروپای آزاد هم مثل پادگان های اشرف و لیبرتی در عراق تحت کنترل شدید نگهبانان فرقه هستند. از امکانات اولیه زندگی محروم هستند و به آن ها حقوق و دستمزد داده نمی شود….

خانواده بزرگ انجمن نجات طلایه داران پیروزی حق بر باطل

… در مقابل تلاش های بی وقفه انجمن نجات و خانواده ها، فرقه رجوی با به کارگیری تمامیت ذات خبیث و خائنانه اش، سعی در سرکوب و خفه کردن صدای آن ها داشته است. اما این تلاش ها راه به جایی نبرده و خانواده ها با عزمی راسخ و ایمانی قوی، به مبارزه خود برای نجات عزیزانشان ادامه داده اند.
عظمت و پایداری خانواده ها در برابر فرقه رجوی، نشان دهنده حقانیت و قدرت آن ها در این مبارزه است. صبر و شکیبایی، ایمان و امید به آینده، و عشق و محبت به فرزندان، خانواده ها را در این مسیر دشوار یاری رسانده است….

عضو سابق مجاهدین خلق: درون سازمان جز دروغ چیزی ندیدم

… بعد از سرنگونی صدام دیگر خبری از رجوی نبود. او به سوراخی خزید و از طریق مریم رجوی و مسئولین زن پیام می داد. رجوی که خودش را مرکز عالم می دانست و همه مسائل و اتفاقات را خودش تحلیل می کرد چنان در گرداب تحلیل های غلط خود فرو رفته بود که دیگر راه بازگشتی برایش متصور نبود اما با همه مشکلاتی که رجوی داشت مجبور شد برای عدم قبول شکست استراتژی جنگ مسلحانه در عراق به سوراخی بخزد. او حاضر نشد خودش را نشان بدهد. البته برای ما روشن است که رجوی هیچ وقت در مقاطع مختلف حاضر نشد پاسخگو باشد چون خودش را در مقابل همه بالاتر می داند و این فکر او باعث شده وی را دچار فردیت زیادی کرده و این فردیت او را به سمت فساد و جنایت سوق داده است.
… با توجه به بالا رفتن سن اعضا و اخراج از عراق و حضور در آلبانی هیچ آینده ای برای سازمان مجاهدین نمی توان متصور بود چون آنان اکنون به ابزاری در دست سازمان های جاسوسی اسرائیل تبدیل شدند و فکر می کنند این بار به جای صدام، جنایتکاران اسرائیلی و غربی می توانند به رجوی در امر سرنگونی کمک کنند….

انجمن نجات آلبانی پیام آور زندگی و امید

… به جای انتظار کشیدن برای مرگ، زندگی جریان دارد و به جای تنهایی و در خود بودن، همسر و فرزند و خانواده دارند و با مردم جامعه ای که در آن هستند ارتباط دارند.
… می توان از چنگال رجوی ها رها شد. می توان برخلاف آرزو و ادعای رجوی ها که می خواستند با قطع حقوق مادی، زندگی جداشدگان را تباه نمایند، با پشتکار و در کنار هم بودن بر مشکلات غلبه کرد. امروز نه تنها اعضای جداشده در آلبانی نابود و تباه نشدند، بلکه با ازدواج و تولد فرزندان شان تکثیر هم شدند و با تشکیل انجمن نجات در این کشور که تعدادی از شهروندان شریف آلبانیایی نیز در آن حضور دارند صدای خود را به گوش همه می رسانند.
اعضای انجمن نجات آلبانی همچنین با اقدامات خود پیام امیدواری را به خانواده های چشم انتظار اعضای گرفتار می رسانند و به آن ها دلگرمی می دهند که در تلاش های شان تنها نیستند و این تلاش ها دیر یا زود به نتیجه خواهد رسید.

به گل نشستن کشتی استراتژی جنگ طلبانه رجوی در عراق

… رجوی با وجود شکست استراتژی سرنگونی از طریق ارتش آزادیبخش حاضر به پاسخگویی حتی به نیروهایش نشد و بهترین بهانه را در مخفی شدن و عدم پاسخگویی دید. اکنون هم شاهد هستیم او هم چنان بعد از دو دهه از سرنگونی صدام جرات ندارد خودش را نشان دهد و به سؤالاتی که باید پاسخگو باشد، جواب بدهد .

اما چیزی که بسیار در درون سازمان مشهود بود انبوه تناقضات نیروها در مناسبات و عدم توان پاسخگویی مسئولین زن بود که هیچ توانی برای حل این تناقضات نداشتند و فکر می کنم خودشان هم درگیر همان تناقضات بودند! ولی به ظاهر سعی می کردند به نشخوار حرف های رجوی بپردازند که خودتان را به رجوی بسپارید و تناقضات خودتان را فقط بیان کنید و این که هرگز سؤال نکنید رجوی کجاست و این مرز سرخ است و ….
… با سرنگونی صدام ارتش به گل نشسته رجوی نیز از بین رفت و دیگر خبری از استراتژی سرنگونی در میان نیست.
با سرنگونی صدام استراتژی رجوی و جنگ مسلحانه وی به گل نشست و نشان داد این همه سال رجوی فقط با فریبکاری قصد نگه داشتن نیروهایش را داشت تا بتواند با دریافت پول بیشتر از صدام به زندگی شاهانه خود ادامه دهد و جان نیروهایش هیچ ارزشی برای رهبران سازمان نداشت.

خاطراتی از عقب نشینی رجوی در سال 82

… ورود خانواده ها به اشرف برای ملاقات بود که ضربه بسیار بزرگی به رجوی بود و اقدام به جای خانواده ها شروع ریزش گسترده نیرو در سازمان را در پی داشت به طوری که بعداً نتیجه آن را دیدیم. سازمان مجبور شد در نهایت در اوج خفت و خواری اشرف را ترک کند. اشرفی که روزگاری همه چیز رجوی ها بود و شعارهای عوامفریبانه زیادی سر ماندن در اشرف سر می دادند ولی وقتی با ایستادگی خانواده ها و ریزش نیرو مواجه شدند. مجبور به ترک اشرف شدند و بعد از ورود به لیبرتی فکر می کردند می توانند مانند اشرف چند سالی جا خوش کنند ولی با حضور خانواده ها و ایستادگی شان در نهایت مجبور شدند هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای ایران جا بگیرند….

خاطرات تلخ عید فطر در زندان مجاهدین خلق

… ای کاش روزی فرا برسد که بازجوها و شکنجه گران و زندانبانان سازمان، زبان باز کنند و از شرایط سخت آن زندان ها برای همگان بگویند، به جرأت می توانم بگویم که در کمتر جایی از این جهان، مشابه زندان های مجاهدین وجود داشته باشد، در سازمان شخص را در سلول انفرادی زندانی می کنند، نه اتهام مشخص و مستندی داری، نه وکیل، نه دادگاه، نه ملاقات، نه مطالعه، نه هواخوری، نه غذا و آب درست و حسابی می دهند، نه محل زندان مشخص است، نه زمان محکومیت ات مشخص است، نه برای کسی اهمیت قائل هستند و … همه چیز علیه زندانی است، صدای فریاد زندانیان گاه و بی گاه سکوت زندان را می شکند، یا یک خودکشی اتفاق افتاده و رفت و آمدها زیاد می شود، یا یکی را داخل سلول اش آنقدر مورد ضرب و شتم قرار می دهند که کم کم فریادهایش به ناله تبدیل می شود و خاموش می شود و عاقبت هم جسم بی جان او داخل پتویی پیچیده شده و به ناکجا آباد برده می شود….

خاطره ای از عملیات مروارید – قسمت اول

عملیات کردکشی توسط مجاهدین خلق

… رجوی برای خوش خدمتی به صدام و نجات دولت او از سرنگونی به عملیات مروارید دست زد و به همین بهانه برای نجات صدام کردکشی را راه انداخت و کردها را سرکوب کرد. تعدادی از یگان ها و تیپ ها را در منطقه کردی صف آرایی کردند و با کردهای شهر طوز درگیر شدند. تعدادی دیگر هم به قرارگاه اشرف برگشتند.
… رجوی بعد از عملیات مروارید در یکی از نشست ها گفت منافع و سرنوشت ما با منافع و آینده عراق به هم گره خورده است، با این عبارت می خواست سرکوب کردها و شیعیان را توجیه کند، البته بعد از عملیات مروارید رجوی گفته بود روزی عزت ابراهیم معاون صدام از منطقه شهر خالص عبور می کرد فقط تانک های سازمان مجاهدین را می دید که در مناطق کردی آرایش گرفته بودند و منطقه را زیر نظر داشتند و در تمام منطقه سیطره داشتند سپس به رجوی پیام داد اگر شما نبودید دولت صدام ساقط می شد. رجوی به خود می بالید که نیروهای کردی را شکست داده است. من یادم هست در همان ایام مروارید یک دسته از نیروهای قرارگاه ما به منطقه شیخ بابا یورش بردند و تمام افراد کشته شدند.

عامل ترور صیاد شیرازی در کمپ مجاهدین خلق در مانز آلبانی

… رضا نادری عامل ترور صیاد شیرازی بوده است او با فرد دیگری که اکنون نامش یادم نیست به تهران اعزام شدند البته رجوی بعد از ترور صیاد شیرازی در نشستی عنوان داشت که افراد عملیات کننده با لباس رفتگری در قلب تهران این کار را انجام دادند.
بعد از ترور صیاد شیرازی برای این که خودش را از اتهام ترور مبرا کند عنوان داشت نیروهای ستاد اجتماعی داخل کشور دست به ترور صیاد شیرازی به خاطر سرکوب در عملیات فروغ جاویدان زدند ولی ما در اشرف می دانستیم که تمام تیم های ترور از داخل اشرف اعزام می شوند و ستادی به اسم اجتماعی موضوعیتی نداشته و فقط اطلاعیه تولید می کند .
من در آلبانی متوجه شدم رضا نادری به خاطر جنایتی که انجام داده نور چشم مسئولین سازمان می باشد و هر چیزی که می خواهد در اختیارش قرار می دهند و اکنون در کمپ مجاهدین در آلبانی با او کاری ندارند او مشغول بدن سازی است و ورزش می کند چون می داند که نمی تواند از سازمان خارج شود .
در آلبانی هم شاهد بودیم که به او بیشتر از دیگران پول برای خرید می دادند و برادرش علی نادری هم در موضع ام قدیم مسئولیت دارد و هر دو در کمپ مانز آلبانی حضور دارند ….

برنامه های زبونانه مریم رجوی در نوروز 1403

… نوروز سال 1403، برخلاف سالیان گذشته برای اعضای گرفتار مجاهدین در اردوگاه مانز آلبانی، چیزی جز افسردگی و استرس به همراه نداشت. یکسال پیش در چنین روزهایی مریم قجرعضدانلو در آلبانی به برگزاری یک جشن نمایشی مبادرت نمود تا هرطور شده آنان را به آینده دلگرم کند، اما هنوز بهار به پایان نرسیده بود که ضربات سختی بر پیکر فرتوت فرقه رجوی وارد شد و پلیس آلبانی برای بازرسی به مقر مجاهدین وارد شد و آنان را تحت کنترل گرفت. پیش از این رخداد، مریم رجوی آلبانی را به مقصد پاریس ترک و فراری شده بود تا خود را از بازداشت و استرداد احتمالی برهاند. فرار وی از آلبانی و ورود پلیس به مقر اشرف، شیرینی جشن نوروزی را به کام سران فرقه تلخ کرد و “بهار پیروزی” را به “تابستان داغ و سوزان” پیوند زد و وحشت فروپاشی را پیش روی آنان آورد….

ژینا حسین نژاد نمونه‌ای از کارکرد فرقه بر کودک سربازان

… ژینا پس از ورود به عراق به عنوان دختری 15 ساله، مجبور به پوشیدن یونیفرم نظامی و شرکت در نشست ‌های مغزشویی و دوره‌ های آموزشی نظامی می ‌شود. او که از مدرسه‌ ای فرانسوی به پادگانی نظامی در وسط بیابان ‌های عراق رفته است، در کمپ اشرف با مفاهیم عجیب یا چنان که خود می ‌گوید نامتعارفی روبرو می ‌شود
… این کودک سرباز سابق گواهی می‌ دهد که چگونه انزوا از اجتماع و انزوای رسانه ‌ای، هر رفتار و مفهوم نامتعارفی را برای پیروان فرقه‌ ها موجه جلوه می‌ دهد
… هنگامی که ژینا در کودکی به همراه پدر و مادرش به عراق رفت تا به مجاهدین خلق در کمپ اشرف بپیوندند، خواهر کوچکترش، مونا، نوزاد بود. او را نزد مادربزرگش رها کردند. مونا در تمام این سال ها از تماس یا دیدار با خانواده‌ اش محروم بود. احتمالاً حتی نمی‌ دانست که مادرش در عملیات فروغ جاویدان کشته شده است. ژینا حسین ‌نژاد از تلاش مجاهدین خلق در هیجده سال بعد، برای جذب خواهرش و در پی آن شکنجه پدرش، می ‌نویسد
… قربانعلی حسین نژاد، پدر مونا و ژینا، به خاطر تلاشش برای جلوگیری از به دام افتادن دومین فرزندنش در فرقه مجاهدین خلق مورد مجازات قرار می ‌گیرد.
… چه می ‌شود که دختری که از کودکی در فرقه رجوی است، کاملاً تحت تاثیر متدولوژی تشکیلات رشد یافته به ناگاه در باور‌های خود تردید می ‌کند و عزم جدایی می‌ کند؟ واقعیت این است که رفتارهای فرقه ‌ای علی رغم دیکتاتوری رهبران و انزوای ساختاری، نهایتاً از چشم پیروان فرقه پنهان نمی ‌ماند. همواره مواقعی وجود دارد که فرد دچار تناقضاتی می ‌شود که فرماندهان قادر به توجیه آن نیستند. در این حالت قدرت استدلال و اعتماد به نفس فرد است که او را یاری می‌ کند تا بتواند در برابر فریب‌ های فرقه قد علم کند و زینب حسین نژاد موفق به این کار می ‌شود….

گزارش تلویزیون نیوز 24 آلبانی از عید نوروز ایرانیان در انجمن نجات آلبانی

شبکه تلویزیونی نیوز 24 آلبانی در گزارشی با عنوان “سال نو ایرانی – سنت جشن شرقی” به مراسم عید نوروز در ایران می پردازد.
سرفراز رحیمی عضو سابق سازمان مجاهدین خلق و عضو فعلی انجمن نجات آلبانی درباره تفاوت ایام عید نوروز در سازمان و بیرون از آن می گوید: ایام عید نوروز در سازمان مجاهدین خلق و انجمن نجات آلبانی خیلی متفاوت است. در اینجا همه خانواده ها دور هم جمع می شوند ولی متاسفانه در سازمان مجاهدین خلق خانواده جایگاهی ندارد….

روایت بتول سلطانی از جدایی از فرزندانش حسب الامر مسعود رجوی

… او بارها در مصاحبه ها و خاطراتش در رسانه‌ های جمعی از دو فرزندش گفت که 17 سال از آن ها بی خبر بود و تنها زمانی تشکیلات اجازه داد که با آن ‌ها تماس بگیرد که به سن نوجوانی رسیده بودند. سازمان از بتول می ‌خواست که فرزندانش را از طریق تلفن تشویق به آمدن به عراق کند. هوشمندی بتول سلطانی موجب شد که جان دختر و پسرش حفظ شود چرا که او حاضر به این تماس نشد.
او در مصاحبه ‌ای می گوید: “به آن ها گفتم اگر با بچه ها تماس بگیرم روحیه ام خراب می ‌شود و از ارادتم به رهبری مسعود و مریم رجوی کم می‌ شود و از این طریق توانستم جان بچه ‌هایم را نجات دهم …”
… آسیب روحی ‌ای که جدایی اجباری از والدین در فرزندان مجاهدین خلق ایجاد کرده است، برای همیشه با آن هاست. این کودکان که امروز جوانانی در آستانه میانسالی هستند و اکثراً خود دارای فرزند هستند، سؤال‌ های فراوانی از والدین خود دارند که محور اصلی آن این است: چگونه یک والد حاضر می‌ شود از فرزند خود بگذرد. پاسخ دادن به این سؤال کلیدی در پس سال های طولانی جدایی برای هیچ والد مجاهدی کار آسانی نیست.
به علاوه، بسیاری از کودکان مجاهدین خلق که از عراق به اروپا و آمریکای شمالی قاچاق شدند، به دلیل بدرفتاری خانواده‌ های هوادار مجاهدین از طریق سیستم‌ های دولتی به یتیم‌ خانه ‌ها یا خانواده‌ های غیر‌ایرانی سپرده شدند، از خانواده زیستی خود به طور کامل منقطع شدند….

*یکشنبه 19 فروردین

11 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات می باشد. مروری مختصر بر تعدادی از آن ها به قرار زیر است:

فرقه رجوی شبحی در شبکه‌ های اجتماعی

لایک ‌های فیک، فالوورهای قلابی و انزوای واقعی

فرقه رجوی در سال ‌های اخیر تلاش زیادی برای حضور در فضای مجازی و جذب مخاطب از طریق شبکه ‌های اجتماعی مانند فیس بوک، توئیتر و اینستاگرام انجام داده است. با این حال، بررسی دقیق فعالیت این گروه در فضای مجازی، تناقضات و حقایقی را آشکار می ‌کند که نشاندهنده انزوای واقعی این فرقه در میان مردم ایران است.
فعالیت‌ های نمایشی و بدون مخاطب…
لایک‌ ها و کامنت‌ های فیک: خودشیفتگی در فضای مجازی…
فالوورهای قلابی: مخاطبانی که وجود خارجی ندارند…
ترس از افشاگری: فرار از تعامل واقعی…

رژه 20 فروردین مجاهدین خلق، حبابی در ذهن پوچ رجوی

بیستم فروردین 1359، روزی که سازمان مجاهدین خلق با رژه میلیشیای خود در خیابان ‌های تهران، به خیال خام خود تصویری از قدرت را به نمایش گذاشت. تصویری که در ذهن پوچ و پوسیده مسعود رجوی، حبابی از قدرت توهمی را شکل داد و او را به ورطه اشتباهی هولناک کشاند.
… رژه 20 فروردین، که قرار بود نقطه عطفی برای مسعود رجوی باشد. توهم قدرت را در ذهن رجوی و یارانش به اوج رساند و آن ها را به سمت فاجعه‌ ای هولناک و سقوط محض سوق داد. فاجعه ‌ای که با حمله مسلحانه به مراکز دولتی و مردم بی‌ گناه، چهره واقعی ایدئولوژی رجوی را به طور کامل آشکار کرد و نفرت و انزجار مردم ایران را به سوی آن ها جلب نمود….

در 19 فروردین سال 90 چه شد و چه گذشت؟!

… قدرت حیدری که آن موقع فرمانده بود می آمد و نشست می گذاشت و می گفت عراقی ها ادعا می کنند اینجا زمین کشاورزی است و می خواهند آن را بگیرند و برادر مسعود گفته که ذره ای عقب نشینی کردن یعنی از دست دادن اشرف و شروع نابودی آلترناتیو دمکراتیک مردم ایران! و اما روز واقعه که پنج شنبه بود. بعد از اذان صبح عراقی ها از درب شمالی وارد شدند و درگیری شروع شد.
فرماندهان اولین کسانی بودند که فرار را بر ماندن ترجیح دادند تا مبادا گزندی به آنان وارد شود .
… نیروهای آمریکایی آمدند تا مجروحان را ببرند ولی مسئولین قبول نمی کردند چون به نیروهای خودشان اطمینان نداشتند و فکر می کردند که شاید تعدادی فرار کنند .
در این حماقت رجوی 36 نفر از اعضای سازمان کشته شدند. رجوی در نشست گفت که جلیقه های ضد گلوله برای همه داشتیم ولی ندادیم و اگر 400 نفر هم کشته می شدند من ابهامی نداشتم و باید کشته می دادیم تا صدای ما شنیده شود….

فعالیت های رسانه ای انجمن نجات آلبانی در سال جدید

… انجمن نجات آلبانی خود را در این کشور در برابر سازمان مجاهدین خلق، با همه ریخت و پاش ها و هزینه های گزافی که می کند، مطرح نموده است. الان خیلی از مردم عادی آلبانی انجمن نجات و سرفراز و اریسا و دیگران را می شناسند و بارها و بارها، هر زمان آن ها و یارانشان را هر جا دیده اند، آنان را شناخته و تحسین نموده اند.
… قرار گرفتن نام انجمن نجات آلبانی در مقابل سازمان مجاهدین خلق و مقایسه و بررسی تفاوت های آنان در این دو برنامه تلویزیونی، که اولین انعکاس ها در دو هفته اول سال جدید هجری شمسی بودند، و اشاره به ممنوعیت ارتباط اعضای گرفتار در اردوگاه بسته و دورافتاده مانز با خانواده هایشان، و طرح خواسته های حقوق بشری خانواده ها از مقامات مسئول در دولت آلبانی، چیزی نیست که سازمان مجاهدین خلق بتواند به راحتی از کنار آن ها عبور کرده و واکنشی نشان ندهد.
… مشاهدات میدانی در آلبانی به خوبی نشان می دهد که ابتکار عمل رسانه ای در این کشور در اختیار انجمن نجات است و در مقابل، سازمان مجاهدین خلق که هزینه های هنگفتی را بابت انعکاسات رسانه ای متحمل شده است، صرفاً مجبور به نشان دادن واکنش های تدافعی از موضع ضعف می باشد که گویی اپوزیسیون انجمن نجات گردیده است….

جنایت های سران سازمان مجاهدین خلق در 19 فروردین 1390 از زبان حمید محمد آتابای

بعد از درگیری های از پیش آماده سران سازمان ضد انسانی مجاهدین که تماماً از روی نقشه بوده و برای از بین بردن عناصر ناراضی و همچنین مظلوم نمایی بیشتر برای جلب حمایت های اروپایی و آمریکایی انجام می شد، در نوزدهم فرودین 1390 به دنبال برخی تحرکات ارتش عراق، سران فرقه ضاله رجوی بر آن شدند تا از این موقعیت به وجود آمده استفاده نموده و خودی به اربابان تروریسم پرورشان نشان دهند و حتی با وجود اخطارهای ارتش عراق مبنی بر عدم درگیری با عناصر فرتوت فرقه رجوی، این سران فرقه رجوی بودند که نیروهای معترض خود را جلوی ارتش تا دندان مسلح عراق انداختند تا بتوانند نظر نیروهای آمریکایی را به خود جلب نموده و حمایت آن ها را کسب کنند. ولی تمام این برنامه های مهندسی شده آن ها معکوس شده و آمریکایی ها بلافاصله منطقه رو ترک کردند.
… روز 19 فروردین سال 1390 درکمپ اشرف اردوگاه اسرای مجاهدین به دست رجوی 36 انسان مغزشویی شده جان خودشان را تنها به خاطر قدرت طلبی و حفظ جان مسعود رجوی از دست دادند. انسان هایی که می توانستند در کنار خانواده و آغوش گرم شان به حیات خودشان ادامه بدهند، در کنار این تعداد 1500 مجروح و ده ها تن از آن ها هم به نقص عضو شدید و جبران ناپذیر دچار شدند….

وقتی مجاهدین در ۱۹ فروردین سال ۱۳۹۰ در اشرف زمین ‌گیر شدند

… رجوی همیشه ادعا داشت که پادگان اشرف به اصطلاح “مرز سرخ” و “ناموس هر مجاهد” است، و همیشه عنوان می‌ کرد که به هیچ قیمتی اشرف را تخلیه نخواهند کرد و می‌ گفت: “کوه ز جا بجنبد اشرف ز جا نجنبد!” در حقیقت نام اردوگاه اشرف برگرفته از نام “اشرف رجوی”، نخستین همسر مسعود رجوی، رهبر کنونی آن سازمان و از زندانیان سیاسی در دوران حکومت پهلوی بود.
… هیچ کس جز شخص مسعود رجوی را باعث و بانی این فاجعه هولناک نمی ‌دانست. خیره سری‌ ها و لجاجت ‌های کودکانه و بی‌ منطق این شخص سراسر توهم بود که باعث ریخته شدن خون ‌های زیادی شد. این حمله وحشتناک حاصل یک روز و چند روز نبود بلکه حاصل چندین ماه کشمکش‌ هایی بود که رجوی با دولت عراق به وجود آورده بود.
مسعود رجوی همچون دیگر رهبران فرقه ‌ای خود را فراتر از قانون می‌ دانست و حاضر نبود به قوانین و احکام دادگاه‌ های عراقی برای بازپس دادن زمین ‌های کشاورزی روستاییان که در زمان صدام حسین به زور غصب شده بود تن بدهد و آنچه اصلاً برایش اهمیت نداشت جان اعضای فرقه ‌اش بود.
در آن حمله ۳۶ نفر از ساکنین اشرف کشته شدند و نزدیک ۱۰۰۰ نفر هم به شدت زخمی شدند….

*دوشنبه 20 فروردین

در این روز کلاً 15 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:

مصاحبه اعضای انجمن نجات در رسانه ‌های آلبانی، گامی مهم در رساندن صدای اسیران فرقه رجوی

… انعکاس گسترده این مصاحبه ‌ها در رسانه ‌های آلبانی، نشان ‌دهنده‌ اهمیت و ضرورت تداوم این اقدامات از سوی انجمن نجات است. این مصاحبه‌ ها به روشنگری افکار عمومی در خصوص ماهیت فرقه رجوی و نقض حقوق بشر در اردوگاه مانز کمک می ‌کند.
… اعضای انجمن نجات در مصاحبه با یورونیوز، از دولت آلبانی خواستند تا به برده داری نوین در خاک خود پایان دهد. این درخواست به حق، توجه جامعه بین ‌المللی را به وضعیت اسفبار اعضای گرفتار در اردوگاه مانز جلب خواهد کرد….

سالی که به دستور رجوی ماه رمضان جا به جا شد!

نمونه ای از رفتار فرقه ای در تشکیلات مجاهدین خلق

در فرقه ها اصول اهمیتی ندارند بلکه بالاترین و مهم ترین چیزی که وجود دارد رهبر فرقه و خواسته ها و حرف های او می باشد. رهبران می توانند حتی دین و پندار اعضا را تغییر بدهند. در زمان شاه، وقتی تقی شهرام به رهبری سازمان رسید با مجاهدین مسلمان همین کار را کرد و با دستور او اکثر نیروهای مجاهدین به مارکسیست روی آوردند و مسلمانی را کنار گذاشتند. رجوی نیز که سلطه خود را بر مجاهدین با انقلاب طلاق محکم کرده بود اقدامات فرقه گرایانه خود را بسیار وسیع تر کرد.
… رجوی در پیامی به نیروهای مجاهدین گفت، به این دلیل که الآن درگیری و جنگ در پیش داریم و باید با تمام قوا بجنگیم، نیاز نیست روزه بگیرید، قضای آن را بعداً به جا خواهیم آورد….

روایت عاطفه سبدانی از لحظه دیدار با مادرش

… برای کسانی که آن را دیده‌ اند، فکر نمی ‌کنم هنوز متوجه نشده باشید که صحنه دیدار با مادرم چقدر سخت بود، حتی بدتر از آن – دقیقاً به این دلیل که فکر نمی‌ کنم متوجه شوید که چه وضعیت وحشتناکی بود. این بدترین چیزی است که تا به حال از سر گذرانده‌ ام و فکر می کنم کسی که چنین چیزی را پشت سر نگذاشته باشد هرگز نمی تواند معنی آن را تصور کند. اما در زمانی دیگر بیشتر درباره اش خواهم گفت….

به یاد کودک سربازانی که در فروردین 90 کشته شدند

پایان غم انگیز کودکی و پایان زندگی در فرقه مجاهدین خلق

… در اسنادی که رسانه‌ های سازمان مجاهدین خلق از شهدای خود ارائه می ‌دهند و از شهادت افتخار آمیز کودکان در پای مسعود رجوی داد سخن سر می ‌دهند، نام‌ های زیر تنها چند نمونه از سوابق درخشان مجاهدین خلق در قربانی کردن کودک سربازهاست. در این میان مریم قیطانی به هنگام مرگ رسماً کودک بود و در عملیات فروغ جاویدان شرکت داده شد. دیگر افرادی که نامشان آمده است از کودکی خود را در ارتش مجاهدین خلق یافتند و تا هنگام کشته شدن در درگیری ‌ها، هرگز فرصت نیافتند از سرنوشتی که مسعود رجوی برای آن ها رقم زد رها شوند و کماکان تحت کنترل فرقه ای او بودند….

مشاهدات عینی خلیل انصاریان از جریانات 19 فروردین 90 در کمپ اشرف

… هیچ کدام از مسئولین چیزی به ما نگفتند و هیچ توجیهی نکردند فقط یکی از فرماندهان می گفت ارتش عراق می خواهد حمله کند!! و همه اشرف را تصرف کند و افراد را به اسارت بگیرد البته با گلوله های مشقی آمده اند چون جرأت شلیک با گلوله های جنگی را ندارند!! چون نیروهای آمریکایی اینجا هستند. چند دقیقه ای از این حرف ها نگذشته بود که صدای شلیک و رگبار بگوش رسید. یگان جلویی که در جاده مقبره مستقر بود می خواستند با تیرکمان و فلاخون جلوی هامویها و رگبار مسلسل ها را بگیرند و مقابله بکنند ، یکی از مسئولین آمد و گفت بچه ها نترسید گلوله ها مشقی است همه باید استوار و پایدار در مواضع خود بمانند و یک متر از خاک اشرف را نباید بدهیم !!!
به ناگهان صدای بیسیم ها در آمد که چندین نفر مجروح شدند فلانی و فلانی هم کشته شدند….

۱۹ فروردین سال ۱۳۹۰ در اشرف عراق چه گذشت؟

… رجوی همیشه ادعا داشت که قرارگاه اشرف به اصطلاح مرز سرخ و ناموس هر مجاهد است و همیشه عنوان می کرد به هیچ قیمتی اشرف را تخلیه نخواهد کرد و می گفت، (کوه ها اگر بجنبد اشرف از جایش تکان نخواهد خورد) و کشمکش های زیادی با دولت عراق داشت. همانطور که این کشمکش ها اکنون در اشرف 3 در آلبانی برقرار است. در تاریخ 19 فروردین 1390 شمسی این کشمکش ها به اوج رسید و نیمه های شب لودرها و بولدوزرهای عراقی که در طول شب در پشت حصارها و سیم خاردارهای اشرف عراق تجمع کرده بودند. خودشان را آماده حمله به پادگان اشرف کرده بودند.
… این حمله وحشتناک حاصل چند ماه کشمکش رجوی با دولت عراق بود که در این حمله 36 نفر از اعضای سازمانش را به کشتن داد و حدود 1000 نفر زخمی شدند. اصولاً رفتن رجوی و همکاری با صدام و خیانت به مردم ایران درجنگ ایران و عراق یکی از خیانت های بزرگ تاریخ است که ثبت شده است.

19 فروردین 1390 به روایت غلامرضا شکری، عضو سابق مجاهدین خلق

… رجوی با پیام های پیاپی و به شدت جنگ افروزانه به تمام فرماندهان گفته بود که نباید عراقی ها وارد اشرف شوند .
هر روز تعدادی مأمور بودند که با صحبت و یا دادن رشوه به نفرات عراقی و یا دادن غذا و هر چیزی که به نظر مناسب می ‌رسید، عراقی ها را از این کار منصرف کنند که با هر عراقی صحبت می کردیم می گفتند دست ما نیست و نیروی مهاجم ما نیستیم.
… بله ۱۹ فروردین روز خیلی سخت ولی برای رجوی روزی پر از خوشحالی بود چون یک تعداد را به کشتن داده بود که بتواند روی حرف خودش بایستد در آن زمان در محفل ها گفته می شد هم چوب را خوردیم هم پیاز را چون هم کشته دادیم و هم زمین ها را گرفتند و در نهایت ما را از عراق بیرون کردند….

19 فروردین یادآور خاطره تلخ در قرارگاه اشرف

… عراقی ها از قبل به سران سازمان گفته بودند که ما می خواهیم در قرارگاه اشرف مقر داشته باشیم اما سازمان به این موضوع تن نداد. عراقی ها حرفشان این بود که می گفتند اینجا سرزمین عراق است ما باید در داخل قرارگاه ایستگاه داشته باشیم. اما رهبری سازمان زیر بار نرفت. عراقی ها گفتند مگر شما نمی گویید مدینه الاشرف (شهر اشرف)، پس اگر اینجا یک قرارگاه نظامی نیست مانند هر شهری باید پلیس داشته باشد تا کنترل بر روی آن داشته باشیم اما از آنجایی که پایه های تشکیلاتی بسیار سست بود و رجوی هم خوب این را می فهمید به همین دلیل زیر بار درخواست منطقی دولت عراق نرفت. رجوی از اوضاع تشکیلاتی مطلع بود می دانست اگر عراقی ها در قرارگاه مستقر شوند روز به روز نیروهای ناراضی از تشکیلات جدا شده و به عراقی ها پناهنده می شوند. در حقیقت با این کار دست رجوی بسته می شد و دیگر نمی توانست در صورت حضور نیروهای امنیتی در قرارگاه اشرف اعضایش را سرکوب کند و یا به آن ها زور بگوید. در واقع حضور پلیس عراق در اشرف به معنای شکست اختناق و سرکوبی بود که رجوی روی نیروهایش اعمال می کرد. رجوی زیر بار خواسته دولت عراق نرفت و خودکامگی و خیره سری رجوی باعث شد تا تعداد بسیار زیادی در 19 فرودین سال 90 کشته و مجروح شوند….

آیا درگیری های ۱۹ فروردین سال ۱۳۹۰ در کمپ اشرف قابل اجتناب بود؟

… در همان روزها دو زره پوش آمریکایی وارد اشرف شدند رجوی دلخوش از این که آمریکا مانع کشتار در اشرف خواهد شد گویا در سال ۱۳۸۸مانع کشتار شدند. در روزهای بین ۱۳و ۱۹ فروردین تنش‌ ها هر روز بیشتر می شد تعدادی از فرماندهان رجوی مانع تردد خودروهای عراقی به مقرشان شدند ولی عراقی ها هیچ واکنشی نشان ندادند. فرماندهان کودن فقط شادی می کردند ولی به سرانجام کار فکر نمی ‌کردند.
… معلوم شد رهبری که همه چیز را در خشت خام می بیند چه در سر داشت. گفت اگر ما ۵۰۰ کشته می ‌دادیم کلاه آبی‌ ها به اشرف می آمدند و اشرف را ما نگه می داشتیم. باید به این ابر استراتژیست گفت اگر ۵۰۰ کشته می ‌دادیم خب بقیه هم برای این که کشته نشوند خودشان را به عراقی ها تسلیم می کردند….

*سه شنبه 21 فروردین

در این روز 13 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:

در فرقه رجوی به خصوصی ترین مسائل افراد هم گیر می دهند

… از نظر رجوی ها همه اعضا ابزاری برای رسیدن آن ها به قدرت و خواسته هایشان می باشند و مثل برده با آن ها رفتار می شود. اگر چه این اقدامات ظالمانه خود را در پوشش کلماتی همچون “ضرورت سرنگونی” و . . . توجیه می کنند اما حقیقت این است که در درون مناسبات فرقه رجوی ذره ای آزادی وجود ندارد و اعضا علاوه بر این که از اولیه حقوق خود محروم اند، حق انتخاب ساده ترین چیزها که در شرایط عادی اصلاً کسی به آن فکر نمی کند مثل نوع و رنگ لباس، صحبت کردن با کنار دستی، این که استراحت بکنی یا نه، بنشینی یا بایستی و حتی فکر کردن را هم ندارند.

روایت عاطفه سبدانی از خبر کشته شدن برادرش در 19 فروردین 90

… به برادرم دستور داده شد به سمت تفنگ‌ های ساچمه ای بدود تا بمیرد. آن دیگری کیست که از یک فرد بی‌ حفاظ، غیرمسلح و وحشت‌ زده آخرین ثانیه‌ هایش را قبل از کشته شدن وحشیانه فیلم می ‌گیرد و در یوتیوب قرار می ‌دهد؟
… آن دوستی که به من زنگ زد، نه به مرگ برادرم و نه به من اهمیتی نمی ‌داد. او فقط به این اهمیت می‌داد که اولین کسی باشد که تماس می ‌گیرد تا بتواند با خیال راحت در فیس ‌بوک پست بگذارد و قتل برادرم را به گردن رژیم ایران بیاندازد و به مجاهدین به عنوان پاسخ به آزادی و عدالت ببالد….

خاطرات حمید آتابای از شرایط حاکم بر تشکیلات رجوی در ماه رمضان

… مسعود رجوی از این احساسات پاک و ساده ما انسان ها نهایت سوءاستفاده را کرد، او به خوبی پی برده بود که اعتقادات دینی ما طوریست که کوتاه نمی آییم و به همین خاطر پس از سرنگونی صدام و آن همه ابهت و جلال و جبروت فروریخته و قدر قدرتشان به خاطر نداشتن سلاح که حالا از بین رفته بود، و در شرایطی که نیروهای سرگردان در اشرف که اکنون خبر رسیدن خانواده ها نیز به گوششان رسیده بود، لذا این بی شرف از دینداری ما نهایت سوءاستفاده را نمود و ماه رمضان که شروع می شد فقط پنج روز آن برای ما ماه مبارک بود و می توانستیم به راحتی عبادت و نماز را به جا بیاوریم و از روز ششم نشست های این خائن شروع می شد.
این قدر این جانی آسمان و ریسمان به هم می بافت و این قدر فاکت های دروغین تحویلمان می داد که به قول وزیر تبلیغات گوبلز که گفته بود که دروغ باید آنقدر بزرگ باشد که شنونده با شنیدن آن حتماً آن را قبول نماید.
مسعود رجوی بی شرف طوری از قرآن تفسیر می کرد که تو گویی فقط او دانش مذهبی داشت !!….

خاطراتی از لحظه شکست و تسلیم شدن تشکیلات رجوی در عراق

… رجوی پیام داد که من در مقابل شما و سلاح، شما را انتخاب کردم و شما را به راحتی پیدا نکردم و امکان دوباره مسلح شدن وجود دارد. یا باید تشکیلات بدون سلاح را قبول می کردم یا این که مورد بمباران قرار بگیریم که من در نهایت شما را انتخاب کردم .
این پیام رجوی در حالی بود که همیشه عنوان می کرد مجاهد با سلاحش زنده است و اگر سلاح از عنصر مجاهد گرفته شود دیگر مجاهد نیست!!!. ولی حالا خودش زیرآب حرفش را زده و عنوان می کرد باید خلع سلاح شویم یعنی شرف و ناموس مجاهدین همه بر باد رفته بود.
… هزاران سؤال در ذهن افراد وجود داشت. ولی کسی پاسخگو نبود و باید به حرف مسئولین زن گوش می کردیم که از طرف رجوی عنوان می کردند که برادر گفته به حرف شورای رهبری گوش کنید و شما که بهتر از مسعود متوجه نمی شوید، پس کارتان را بکنید و کاری به کارهای دیگر نداشته باشد. او رهبر انقلاب است و خودش می داند در این مقطع کشتی انقلاب را چگونه رهبری کند….

اریسا رحیمی بانوی آلبانیایی که در خط مقدم دفاع از حقوق خانواده ها ایستاده

… خانم رحیمی به عنوان عضو فعال در انجمن نجات آلبانی، به مثابه یک ارتش یک نفره عمل می ‌کند. او با حضور در رسانه‌ ها، مصاحبه‌ های متعدد، و انتشار مطالب روشنگرانه در فضای مجازی، نقاب از چهره واقعی فرقه رجوی برداشته و تلاش می ‌کند تا افکار عمومی را با ماهیت ضد بشری این فرقه آشنا کند.
تلاش‌ های بی‌ وقفه اریسا رحیمی، منشأ خدمات ارزشمندی به جامعه ایرانی آلبانی و خانواده‌ های اسیران در فرقه رجوی بوده است. او با صبر و حوصله، به درد و دل خانواده‌ ها گوش می‌ دهد، به آن ها امید و دلگرمی می ‌بخشد، و در مسیر رهایی عزیزانشان از چنگال فرقه، یاریگرشان می‌ شود.
اریسا رحیمی، الگوی بارز یک زن آزاده و مبارز است که با شجاعت و جسارت، در مقابل ظلم و ستم ایستاده و برای آزادی و رهایی انسان‌ها تلاش می ‌کند. او به زنان ایرانی در داخل و خارج از کشور نشان می ‌دهد که می ‌توان با اتکا به قدرت و توانایی خود، در مسیر آرمان ‌های انسانی گام برداشت و به دیگران یاری رساند….

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا