آشنایی با فرقه ها – روش عضوگیری، ماهیت و عملکردها – قسمت های اول، دوم و سوم

آشنایی با فرقه ها – روش عضوگیری، ماهیت و عملکردها (اشاره)

در خصوص شناخت و آگاهی از فرقه ها بایستی به این موضوع اساسی در مورد آنها اشاره کرد که تمامی یا بخش اعظمی از فرقه ها از شیوه های یکسانی برای کنترل ذهن و به بند کشیدن اعضا استفاده می کنند.

فرقه ها از همه بسترهای اجتماعی می توانند قربانی بگیرند. البته در این میان خانواده ها، دوستان و حلقه های مرتبط با آنان به عنوان جامعه هدف فرقه به حساب می آیند. تحقیقات به عمل آمده در این زمینه نشان می دهد بسترهای اجتماعی یک جامعه(مانند خانواده ها و محافل مرتبط با آنها)بیش از خود فرد یا افراد عضو فرقه آسیب می بینند و در معرض خطر هستند.

بر اساس تجربیات روانشناسان که حاصل سال ها کار و تلاش،مصاحبه و تحقیق درباره قربانیان فرقه هاست؛چهار عامل اصلی در فرقه ها برای نگه داشتن و حصار فیزیکی افراد بیش از سایر عوامل در این موضوع، دخیل هستند که در نهایت و در یک روند طولانی به کنترل ذهن و اطاعت فرد در فرقه منجر خواهد شد. این عوامل عبارتند از:

الف. عامل رفتار ب. اطلاعات ج. افکار د. عواطف فرد

رهبران فرقه تلاش می کنند از این چهار عامل برای کنترل ذهن و روان اعضا به نحوی استفاده کنند تا فرد بطور مستقل قادر به انتخاب و تصمیم گیری نباشد. در حقیقت در طول مدت حضور فرد در فرقه، وی تصور می کند رفتاری که از خود بروز میدهد ناشی از افکار و تصمیمات خودش است در صورتی که اساساً اینگونه تصورات عملاً اشتباه است. متاسفانه افراد عضو فرقه برای مدت زمان طولانی و یا سالیان درازی تحت القائات و نفود شدید رهبری فرقه قرار دارند تا اینکه کمکی از خارج از دنیای فرقه شود و یا ضربه ای از بیرون به فرقه وارد آید تا کمک به بیدارشدن فرد یا افراد نماید و بتواند خود را از آن دایره بسته نجات دهد.

در سال های اخیر با پیشرفت علم و دانش بشری و فشارهای شدیدی که در فرقه رجوی وجود داشت بسیاری از اعضا چه از رده های پایین و چه در مدارج بالای این سازمان از تشکیلات آن جداشدند و بسیاری از آنان دست به قلم برده و خاطرات و بلاهایی که بر سر آنهادر مناسبات درونی فرقه آمده بود را شرح دادند. و توانستند تا حدودی اطلاع رسانی نمایند.

بررسی دقیق بخش یا تمامی این خاطرات مشخص می نماید که در سازمان مجاهدین از تمامی “شیوه های کنترل ذهن و روان فرقه ها” بطور تمام عیار استفاده می شود.

پایگاه اطلاع رسانی ندای حقیقت با کمک خانم مریم سنجابی سعی دارد در سلسله مقالات آشنائی با فرقه ها و مقایسه ای علمی برتشابه و تطابق کامل عملکردها، مناسبات و خط و مشی های رفتاری سازمان مجاهدین با دیگر فرقه ها (البته با اشاره و برداشت بخش هائی از کتاب “گسستن بندها” نوشته آقای استیون حسن و همچنین کتاب “فرقه ها در میان ما” نوشته خانم مارگارت تالرسینگر) بپردازد.

امید است مقالات یاد شده در این زمینه که با هدف روشنگری بیشتر در خصوص سازمان مجاهدین و شباهت بسیار زیاد تفکرات و ایدئولوژی حاکم بر این سازمان با سایر فرقه ها تهیه شده است بتواند ضمن آگاهی بخشی به جوانان میهن پیرامون شناخت عمیق تر از ماهیت و عملکرد فرقه ضاله رجوی، کمکی به خانواده های اسیران در بند در زندان لیبرتی نماید.

کاربران عزیز میتوانند هفته آینده منتظر انتشار اولین بخش این مقاله در بخش یادداشت و گزارش پایگاه اطلاع رسانی ندای حقیقت باشند.

***

آشنایی با فرقه ها – روش عضوگیری، ماهیت و عملکردها مقایسه ساختار و عملکردهای سازمان مجاهدین با فرقه ها

همانطور که گفته شد، دراین سلسله مقالات سعی داریم با برداشت و کمک از کتاب”گسستن بندها نوشته آقای استیون حسن” و کتاب “فرقه ها در میان ما نوشته خانم مارگارت تالرسینگر” با یک مقایسه علمی،به تشابه و تطابق کامل عملکردها،مناسبات و خط و مشی های رفتاری – ایدئولوژیکی سازمان مجاهدین با سایرفرقه ها بپردازیم.

از تمامی کوششها و مساعی خانم “مریم سنجابی” که در کلیه مراحل تهیه این مقاله پژوهشی – تحقیقاتی به پایگاه اطلاع رسانی ندای حقیقت کمک نمودند کمال تشکر، قدردانی و سپاسگزاری به عمل می آید.

هم اینک اولین قسمت آن پیش روی شماست.

بخش اول

در بخش اول از سلسله موضوعات تخصصی و پژوهشی “آشنائی با فرقه ها” و در اولین قسمت از این بخش تلاش خواهد شد به مقولاتی همچون: تعریف لغوی فرقه، فرآیند جذب در فرقه، نحوه جذب در فرقه هاودلایل رشد فرقه ها پرداخته شود و بنا بر اقتضای مطالب ارائه شده مصادیق،خاطرات،مشاهدات عینی و همچنین تجربیاتی در این زمینه برای خوانندگان و کاربران عزیز ارائه گردد.

فرقه چیست؟

از نقطه نظر لغت شناسی و اتیمالوژی می توان گفت:”فرقه در لغت، به معنای طایفه،گروه و دسته‌های جدا شده ‌از مردم می‌باشد.در حقیقت فرقه واژه‌ای است که برگروه یا حزبی دلالت می‌کند که نظریات و پیشوای خاص و مشترکی دارند، که خود را متمایز از دیگران می دانند.”

در فرهنگ دهخدا در مورد این کلمه اینگونه آمده است: فرقه به طایفه، دسته، گروه، معنی شده و در بعضی از منابع دیگر از آن به عامل تفرقه مذهبی یاد شده است.

در منابع عربی این گونه ذکر شده است:”فرقه از کلمه فَرق به معنی جدا شدن گرفته شده به گروهی که خود را از عامه مردم جدا کرده باشند گفته می‌شود.” (تاج العروس)

در کتاب “فرقه ها در میان ما” به قلم خانم مارگات تالر سینگر و به ترجمه آقای ابراهیم خدابنده مفاهیم عام یک فرقه بدینگونه تعریف شده است:

«روابط فرقه ای عبارت از روابطی است که در آن یک فرد آگاهانه افراد دیگر را وادار می کند تا به طور کامل در خصوص تقریبا” همه تصمیمات مهم زندگی اش وابسته به او باشند و به این پیروان اعتقادی چنین القا می نماید که او دارای استعداد، نبوغ یا دانش ویژه ای است.»

فرقه را بر اساس فاکتورهای زیر تعریف می کنند.بررسی دقیق این سه فاکتور می تواند ماهیت هر سازمان و گروه را مشخص کند:

۱٫ سرمنشا گروه و نقش رهبر(خود را ویژه و دست نیافتنی معرفی کرده و قدرت مطلق را به دست می گیرد)

۲٫ ساختار قدرت یا روابط رهبر و پیروان (تشکیلات)

۳٫ استفاده از برنامه های هماهنگ شده کنترل ذهن (بازسازی فکری و کنترل ذهن یا بصورت عام تر همان مغزشویی)

هم چنین در فرهنگ سیاسی فرقه معادل کلمه کالت (Cult) است و معنی آن در فرهنگ انگلیسی آکسفورد چنین آمده است: “۱- یک سیستم مذهبی پرستش، بخصوص در اجرای مراسم و عبادات. ۲- وفاداری، شیفتگی، از خود گذشتگی نسبت به یک فرد. از ریشه کالتوز در لاتین به معنی پرستش. “کالت ابتدا” بمعنی ابراز سر سپردگی به موجود الهی بوده است. ورود این لغت به انگلیسی از لغت کالتوز بمعنی پرستش است. از شروع دهه ۱۹۶۰ استفاده این لغت در زبان انگلیسی محدود به اشاره به یک پدیده فرهنگی شده که معمولا” تعداد محدودی از افراد (اغلب جوان) را بخود جذب میکند.

در آخر می توان این چنین بیان کرد:تعریف مدرن از فرقه کنترل ذهنی، عبارت از هر گروهی است که از کنترل ذهن و تکنیک های عضو گیری فریب دهنده استفاده میکند.

جذب در فرقه

«بسیاری از رهبران فرقه ها معتقدند برای جذب نیرو بایستی از هرامکانی – ولو فریب و تکنیک های کنترل ذهن – برای عضوگیری و حفظ آنان استفاده کرد و در عمل آنچه می کنند نهایتاً تلاش برای این است که فرد را وابسته و مطیع خود سازند.به همین دلیل در این پروسه، مهمترین داشته اعضاء یعنی حقوق اولیه انسانی آنها نقض می شود.»

هر فردی طبق آموزه های انسانی، اعتقادات دینی و بنیادی ممکن است اعتقاد و علاقه به رشد وشکوفایی داشته باشد به همین دلیل تشویق به رشد و مسیر رشد همواره برای افراد موضوعی جذاب بوده و می باشد.بسیاری از مردم می خواهند در عین اینکه حس مثبت فردی داشته، از آنان بعنوان افرادی خیر، نیکوکار، فداکار و با حسن نیت یاد شود.

در مباحث اولیه و پایه ای بسیاری از فرقه ها (خصوصا” در سازمان مجاهدین که موضوع بحث ماست) بر روی مفاهیم رشد و تعالی انسان، فداکاری، آزادی و تشکیل جامعه ای مدرن بسیار تاکید می شود و این سنگ بنای جذب اولیه در سازمان ها بویژه سازمان مجاهدین می باشد که در ادامه با نگاه دقیق تری به تناقضات این شعارها با آنچه در درون تشکیلات سازمان می گذرد خواهیم پرداخت.

این مفاهیم از آنجا که در افکار انسانی خواست های متعالی و نیک هستند جاذبه های فراوانی داشته و دارد.

چگونگی جذب در فرقه ها

«اکثرفرقه ها در ابتدای عضو گیری ماهیت اصلی خود را فاش نمی کنند و عمدتا”از فریب برای جذب اعضا جدید استفاده می کنند زیرا این واهمه را دارند در صورت بیان حقیقت کسی به آنها نپیوندد.بعنوان مثال یکی از گروه های پوششی فرقه “کلیسای اتحاد” برای جذب اعضا جدید ادعا میکردند دانشجویانی هستند که در یک گروه کوچک برای برداشتن موانع فرهنگی در جامعه تلاش می کنند. »

در سازمان مجاهدین از دهه ۱۳۷۰ به بعد روش های جذب تغییر کرده و دیگر در مراحل اول به معرفی سازمان و اهداف آن نمی پرداختند.روش های جذب تغییر و پیچیده شده بود که شامل موارد زیر بود.

دسته اول: کاریابی

شامل افرادی می شدند که در ایران به دلایل مختلف دچار مشکلات اقتصادی می شدند و قصد خروج از کشور داشتند.

دهها نفر در تشکیلات مجاهدین جز این دسته از افراد بودند که در قالب جویای کار راهی کشور ترکیه شده و در آن کشور جذب عناصر حرفه ای که به این کار اختصاص داشتند،شدند.آنها فکر می کردند وارد سازمانی تجاری می شوند و از آن طریق برای اقامت و کار به اروپا می روند. آقایان بال افکنده،دیاله،بهشتی،فیضی و بسیاری دیگر قربانیان این روش فریبکارانه جذب توسط سازمان بودند.

دسته دوم: افراد آسیب پذیر در اجتماع

این گروه افرادی بودند که دچار آسیب های اجتماعی شده بودند و به دلیل سرخوردگی از خانواده، جامعه و یا سایر دلایل و عوامل، از آنها جدا شده و طعمه های خوبی برای جذب می شدند.

دسته سوم: حلقه خانواده و دوستان اعضای فرقه

فرزندان،خویشاوندان، و بستگان درجه یک و دو اعضا در داخل کشورکه آشنایی قدیمی با سازمان داشته و یا دارای وابستگی های عاطفی بودند.

به چند نمونه عینی و حقیقی از این روش جذب توجه نمایید.

* خانم ز – ب پس از ۱۸سال که ارتباطی با خانواده اش نداشت هنگامی که از طرف سازمان برای جذب بیشتر هر چه نیرو فراخوان داده شد طبق دستور تشکیلات به خانواده اش تماس گرفت و با تعاریف بسیار ازشرایط سازمان، از دو خواهر و دو برادر جوانش و یک برادر متاهل دیگرش درخواست نمود برای دیدار او به کمپ سابق اشرف بروند. برادربزرگترهمسر و فرزندش را نیز با خود برد. آنها پس از قبول دعوت، برای یک دیدار کوتاه عازم عراق و کمپ شدند. با ورود این افراد به کمپ درطی یکی دو هفته پذیرایی گرم،خواهر بزرگتر از آنها درخواست کردبرای مدتی نیز در کمپ بمانند.به این ترتیب آنها برای مدتی کوتاهی در آنجا ماندند. در ابتدا برادر این خانم اطلاعی از داستان طلاق و جدایی نداشت و در مدت کوتاهی او را از زن و فرزندش جدا نمودند… پس از مدت کوتاهی آنها دیگر اجازه خروج از کمپ را هم نداشتند.

*آقای پ. م از سه برادر جوانش برای دیدار و اقامت موقت در کمپ سابق اشرف دعوت نمود و پس از طی جلسات آموزشی آنها را به ماندن بیشتر تشویق کرد تا اینکه سه برادرش را متقاعد نمود مدتی را نزد وی بمانند و سپس ریل عضوگیری شروع شد…

*آقای م ط از دختر بیست ساله اش که از بدو تولد او را ندیده بود درخواست کرد برای دیدار وی به کمپ اشرف برود و پس از آن او را متقاعد به ماندن در آنجا نمود.

*خانم م. م از خواهرش دعوت نمودبرای دیدار وی به عراق سفر کند او به همراه همسر وفرزند ۱۲ ساله اش به کمپ اشرف رفتند. بعلت علاقه زیاد وی به خواهرش او پذیرفت چند ماهی را نزد وی بماند و درحالیکه همسر و پسر ۱۲ ساله اش نیز بخاطر وی قبول کردند در آنجا بمانند نهایتا پس از چند ماه آنها دیگر نمی توانستند از کمپ خارج شوند من بعد از سه – چهار سال که دریکی از مراسم های سازمان خانم ر. م را دیدم او وضعیت بسیار متفاوتی داشت و خیلی پژمرده بنظر می رسید و بلحاظ روحی وضعیت مناسبی نداشت و در حالیکه پشیمان بود دچار حالت های عصبی شده بود. زمانی او به خود آمد که دیگر امکان خروج نداشت.

*بسیار از افرادی بودند که از بستگانشان برای دیدار و اقامت کوتاه دعوت می نمودند و در موارد بسیاری که خانواده از شرایط تشکیلات و اقامت در کمپ اطلاع نداشت به عشق دیدار خواهر و برادر عازم عراق شده و در دام تشکیلات اسیر می شدند.ده ها نمونه مشخص از دهه ۷۰ به بعد در کمپ و تشکیلات وجود داشت که ابتدا با دعوت خانواده و بستگان خود و صرفاً برای یک دوره کوتاه مدت و دیدار دعوت شده بودند ولی در نهایت مجبور به ماندن در کمپ اشرف و اسارت در این فرقه گردیدند.

دسته چهارم: فرزندان کادرهای سازمان

فرزندان کادر ها در خارج ازکشور عراق نیز گروهی بودند که آنها نیز با بهانه های دیدار و علقه های فرزندی به کمپ کشانده شدند و عده ای از این افراد به همین دلیل مجبور به ماندن در عراق،کمپ سابق اشرف و در نهایت در دام فرقه گرفتار شدند.

در تمام این مدل جذب ها و پس از اقامت موقت این افراد (که بعدا توضیح داده خواهد شد)دیگر امکان خروج از تشکیلات به هیچ کدام از آنان داده نشد.

دلایل رشد فرقه ها

یک سری از دلایل رشد فرقه ها در جذب نفرات را میتوان در قالب موارد زیر فهرست بندی نمود.

– موضوعات سیاسی، اقتصادی،شکست ها ی اجتماعی و.. که باعث جدا شدن فرد از خانواده و جامعه و دست آخر پیوستن به یک گروه می شود.واقعیت این است بخش بزرگی از هر جامعه درفقر بسر برده و نارضایتی از زندگی و وضعیت موجود و همچنین سایر مشکلات زندگی، ناهنجاری ها و عدم آگاهی باعث بوجود آمدن افرادی سرخورده خواهد شد.این افراد طعمه های بسیار خوبی برای فرقه ها هستند.زیرا اغلب این فرقه ها نیز ادعا می کنند ما تمامی این مشکلات شما را حل می کنیم. به همین دلیل افرادی که بیشتر دچار مشکلات روحی و روانی هستند ساده تر گرفتار خواهند شد.

از سوی دیگر در هر جامعه ای قشر جوان بدلیل کم تجربه گی، حس ماجرا جویی، عدم شناخت کافی و در موارد خاص وابستگی به خانواده، بیشتر در معرض این خطر قرار دارد.

بسیاری از نوجوانان حاضر در کمپ اشرف فقط به دلیل حضور پدران و مادرشان در کمپ اشرف بودند و با اینکه خود آنها اعتقادی به فرقه و راه روش آن نداشتند به اجبار در آنجا ماندگار شده بودند.

آشنایی با فرقه ها – روش عضو گیری

در بخش اول از این قسمت عمدتاً پیرامون شناخت و آگاهی از فرقه ها و روشهای کنترل جذب مطالبی تقدیم شد. در این بخش قصد داریم به ادامه این بحث حول انواع فرقه ها و مدیریت فرقه ها توسط رهبران آنها بپردازیم.

انواع فرقه ها

“فرقه های سیاسی”

«بعضی از این گروه ها ظاهرا به دنبال انقلاب سیاسی یا اجتماعی هستند و این گونه شعارها را اساس و پایه کار خود قرار می دهند.

این فرقه ها شامل گروه های تروریستی هستند که اقدام به کشتن شهروندان بی گناه نموده و تعداد زیادی انجمن های پوششی داشته و ادعا می کنند قهرمان حقوق بشر و عدالت اجتماعی هستند که البته آنها آنقدر محدود و کوچک هستند که هیچ شانسی حتی برای ایجاد کمترین تاثیر اجتماعی نیز ندارند.

به یک نمونه از این دست توجه کنید:

یک زن، که عضو یک فرقه آژانس خدمات اجتماعی شده بود طی ۱۷سال حضور در آن فرقه اجازه نداشت به خانه اش برگردد. رهبر فرقه اش مدعی بود یک انقلابی بزرگ است ولی بعد از مرگ این رهبر باصطلاح انقلابی!!! تنها میراثش یک فرقه کوچک چند صد نفره و انبار کوچکی از تفنگ و فشنگ بود.

“فرقه های درمانگر”

در این فرقه ها، یکی از علل اصلی درد و رنج افراد بیمار را ناشی از سوء استفاده های جنسی درکودکی مطرح نموده و افراد تشویق و وادار می شوند خاطرات سوء استفاده های جنسی دوران کودکی خود را بازگو کنند. در این رابطه حتی مواردی که بعضا اتفاق نیفتاده رابازگو کنند(بسازند). برخی بیماران آسیب پذیر باور می کنند که در کودکی مورد آزار جنسی قرار گرفته اند و در نتیجه این باور، خانواده ها از هم گسسته شده اند. برخی از این درمانگران اعضا را وادار می کنند که جمعی زندگی کنند و دارایی های آنها را می گیرند.

“فرقه های با هدف تجاری”

این فرقه ها نیز با تخیلات پولدار شدن، اعضا را جذب می کنند و افراد را به یک تعهد برده گونه کشانده و آنها را نیز وادار به جذب اعضای جدید نموده و با سخنرانی های افراد متبحر و سودجو، مستمرا اعضا جدید را به داخل خود کشانده و دائماً سراب ثروتمند شدن را به آنها نشان می دهند. … آنها آنقدر پول برای سرمایه گذاری های واهی می گیرند که درنهایت افراد عضو بدهکار و ورشکسته می شوند.»

مقایسه ای میان ماهیت و تفکر حاکم بر فرقه رجوی با سایر فرقه ها:

سازمان مجاهدین با هدف سیاسی و ایجاد تغییرات اجتماعی بر پایه یک سری ارزش های اولیه نظیر: آزادی، دمکراسی، استقلال، و ایجاد جامعه بی طبقه توحیدی و صداقت و فداکاری و پیروی از مکتب شیعه خود را معرفی نمود.

بعلت ساختار بسیار پیچیده و درعین حال غیر شفافی که بر سلسله مراتب آن حاکم بود درابتدای امر تشخیص ماهیت واقعی آن بر اعضای جدید و جوان و کم تجربه تقریبا” امری محال بود. خصوصا” در فضای سال های بعد از انقلاب که موج انقلابی گیری در ایران بسیار بالا گرفته بود حضور سازمانی که سابقه مبارزه در زمان شاه نیز داشت جاذبه زیادی بین جوانان ایجاد کرده بود.

سالها طول کشید تا کم کم پرده از ماهیت و چهره واقعی فرقه گونه تمام عیار سازمان مجاهدین برداشته شود.

نهایتا” و پس از سی سال بتدریج برآیند و عملکرد واقعی آن بر همگان آشکار شد و تمامی اهداف و ارزش های پایه ای اعلامی اش همه یکی پس از دیگری سقوط کرد.به جرئت می توان گفت هیچکدام از آن اهداف، آرمانها،شعارها و آیین و راه و روش اعلامی اولیه با اهداف کنونی فرقه رجوی همخوانی ندارد. رهبری سازمان نه تنها به آن ارزش ها عمل نکرد،بلکه به تمامی آن ارزش ها و اعضایش خیانت نمود و حاصل آن بطور خلاصه شد:

استقلال:همکاری با دولت صدام که درحال جنگ با ایران بود و تحت پوشش مالی و نظامی دولت صدام و همکارهای گسترده اطلاعاتی با آن، همکاری و مشارکت با نیروهای جنگ طلب آمریکایی و در خواست کمک از آنان،خبرچینی و جاسوسی برای نیروهای آمریکایی (که از سال ۱۳۸۲ -۲۰۰۳- وبعد ا ز سقوط صدام رسما به این کار مبادرت می نمود).

دمکراسی: تنها رهبری و سران محدودی بر کل اعضا حکومت کرده و تمامی رفتار و عملکردهای گروه را کنترل و مانیتور می کردند و مخوف ترین تشکیلات را شکل داده بودند.با اینکه در مشی سازمان اعتقاد به دمکراسی وحکومت مردم بر مردم تبلیغ می شد. درطی سی الی چهل سال گذشته در تشکیلات سازمان مجاهدین انتخابات آزادی وجود نداشت. مسعود رجوی خودش رأسا” شورای مرکزی سازمان را در سال ۱۳۶۳ منحل نمود، او مریم عضدانلو را به سمت همردیف خودش گمارد، در سال ۱۳۶۸ خود را رهبرعقیدتی مجاهدین نامیده و اعلام نمود. تصمیم به جنگ افروزی ها / خط و خطوط تشکیلاتی همواره با فرمان او اعلام و انجام می شد.

آزادی: اعضای سازمان در سی سال گذشته در حصار تشکیلاتی سازمان بدون ارتباط با دنیای بیرون دریک کمپ محدود شده اند.

صداقت:به شهادت بیش از هزار عضو خارج شده از این سازمان در تمامی سالها که در تشکیلات بودند هیچگاه به آنها واقعیت ها گفته نمی شد. هم چنین واقعیت های جامعه بیرون نیز در درون تشکیلات یا منعکس نمی شد ویا بصورتی خیلی محدود در جهت منافع سازمان منتقل شده ویا وارونه منتقل می شود.

فداکاری: به نحوی که بعدا توضیح داده خواهد شد بیش از ۹۰ درصد اعضا در طی سالیان در رنج و عذاب خود ساخته رهبر فرقه بسر برده و توان فکری و فیزیکی از آنان گرفته می شد. در حالیکه رهبر فرقه در بهترین و امن ترین نقطه در کمپ ها و خانه های مجلل وشیک که در اختیار سازمان بود زندگی می کرد.

و….

“چگونگی شناختن اعضای یک فرقه “

«آنها در روند بسیار پیچیده آموزش های فرقه ای وابستگی بسیار به رهبر فرقه پیدا می کنند تا جایکه با صراحت اعلام میکنند جان خود را فدای او و خواسته هایش می کنند.

آنها دیگر نمی توانند با استقلال برای خود تصمیم بگیرند. ونیاز به کمک دارند.

تنها با کمک شناخت و افشاگری عملکرد ها و در دسترس قرار دادن ماهیت این فرقه هاست که می توان معیاری دقیق از شناخت عملکرد آنان به جوانان داد.»

“مکانیزم کار کرد رهبری فرقه”

«فرقه گروهی خود کامه است که توسط یک شخص یا گروه معدودی از افراد اداره می شود که کنترل کامل بر همه چیز دارند. رهبران فرقه سعی می کنند گروه های خود را پیشتاز و مشروع جلوه دهند. این رهبران، خود را استثنایی – که به معنویت بالایی دست یافته اند- اعلام می کنند.

رهبران فرقه اغلب ادعاهایی افراطی از الوهیت یا سایر قدرت های جهانی برای اعمال نفوذ خود بر اعضا می کنند. بسیاری از مذاهب مشروع دارای یک شخصیت قدرتمند هستند که ارتقای روحیه فراوانی در افراد خود به وجود می آورد. یک رهبر قدرتمند اگر چه پنانسیل سوء استفاده دارد ولی قدرتمندی آن امر غلطی نیست یک گروه زمانی مخرب و فرقه ای می شود که رهبر آن بطور فعال از چنین قدرتی برای فریب و چپاول اعضا و گرفتن آزادی های فردی و اراده شان استفاده کند.»

در سازمان مجاهدین تلاش بسیار گسترده ای می شد تا رهبری بلامنازع سرکرده فرقه یعنی مسعود رجوی در کل سازمان ساری و جاری شود.نمونه های زیر شاهد مثال این بحث خواهند بود:

در سازمان تلاش زیادی می شد مسعود رجوی را بعنوان فردی معرفی کنند که تقریبا بدون جایگزین در سازمان و در تمامی جهان است به برخی از تعاریف و سخنرانی های وی رجوع کنید.

مهدی ابریشم چی فرد شماره سه سازمان در تعریف از رجوی می گفت:” ای کاش که هر زمان یک مسعودی به خاک می افتاد یکی دیگر جای آن را می گرفت!”

مریم رجوی در تعریف مسعود رجوی می گفت:”او تنها به خدا پاسخگو خواهد بود.”

رجوی در سخنرانی های معمولش که برای کل اعضا برگزار می شد به کرات خطاب به همه می گفت: «فهم شما از مسائل سیاسی و پیرامون دو درصد!بیشتر نیست»

در یک جلسه خطاب به اعضا می گفت:” شما سلاح های امام زمان را بدست گرفته اید. لباس های امام زمان را به تن دارید و در رکاب او می جنگید… و در حال ادای این صحبت ها با چوب دستی اش به خودش اشاره می کرد و مسایل را بگونه ای بیان می کرد که همه به وی به مانند امام زمان حاضر نگاه کنند.

شعار ایدئولوژیکی سازمان مجاهدین «ایران رجوی – رجوی ایران شده بود.

در یک حرکت حساب شده مسعود رجوی گردنبندی با عکس خودش ابتدا به زنان شورای رهبری و سپس به کل اعضا هدیه داده بود که همواره آن را به گردن داشته باشند!

نمونه ای از این گردبند توسط خانم زهرا میرباقری از اعضای سابق بعدا به خبرگزاری ها ارائه شد.

مریم رجوی بارها تکرار می کرد:” رهبری ایران حق مسعود بود و تنها او شایسته رهبری ایران را داشته و این حق از او بسرقت رفته است!!”

وی در تعریفی دیگر می گفت(نقل به مضمون): ” مهمترین موضوع، زنده ماندن مسعود رجوی است … اگر همه شما کشته شوند و فقط مسعود زنده بماند کافی است او می تواند سازمانی دیگر را در هرکجای دنیا تاسیس کند!”

در کل مناسبات تشکیلاتی سازمان مجاهدین هیچکس حق انتقاد کردن به مسعود رجوی و عقاید و سیاست های سازمان را نداشت.

در آموزش های فرقه ای ادعا می شود تمامی مکاتب دیگر مرده و غیر معنوی هستند.

مسعود رجوی بارها و به کرات در سخنرانی هایش می گفت:” تمامی سازمان های انقلابی جا زده و از صحنه خارج شدند و این تنها سازمان ماست که سی سال است در صحنه به مبارزه پرداخته است.”

او می گفت:” اگر تنها یک سازمان با صلاحیت!و انقلابی پیدا می شد ما جای خود را به او می دادیم و رهبری آن را قبول می کردیم.”

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا