سرفصلی جدید در وضعیت سازمان مجاهدین

در چند روز گذشته دو نفر دیگر از کمپ لیبرتی خارج شدند و در چند ماه گذشته نیز ۶ نفر دیگر موفق به فرار و جدایی از تشکیلات شده بودند.
به گفته خبرگزاری ها اخیرا” نیز ۱۱۵ نفر از کمپ لیبرتی به آلبانی اعزام شدند.
و اما در صدر خبرها بازدید جالب آقای دانایی فر سفیر ایران از کمپ اشرف می باشد
همان کمپ و غار محل اسیران فرقه که سال ها در زمان صدام حسین در آن محبوس بودند و نمی توانستند از آن خارج شوند. همان محلی که مردان و زنانی نگون بخت بیست سی سال از عمر خویش را دربیابان ها در سخت ترین شرایط بسر بردند در حالیکه رجوی با فاصله کمی در همان محل ها برای خویش کاخ ها و پناهگاه هایی عظیم برپا می کرد.
کمپ اشرف همانجایی که رجوی در شعارها و ادعاهایش می گفت ” کوه زجا بجنبد اشرف زجا نجنبد” و شعارهای دیگری همچون «اگر اشرف بایستد دنیا هم خواهد ایستاد» و یا «سیاج اشرف مرز سرخ است و کسی حق نزدیک شدن به آن را ندارد» ویک سری دیگر از لاف ها و گزاف ها … در طی ۸ سال پس از سقوط صدام برای حفظ جان خویش و جلوگیری از فروپاشی تشکیلات…
البته در گذر تاریخ دیدیم که کوه ها از جای خود نجنبید ولی کمپ اشرف جنبید و تار ومار شد.
واگر پادرمیانی همین سفارت ایران وآقای سفیر و سیاست مداران دست اندکار و انجمن نجات و خانواده ها… نبود که ارتش عراق و سایر گروه های رسمی و غیر رسمی که سه دور به کمپ اشرف حمله بردند بیش از این کمپ اشرف را تارمار کرده و ساکنان آن را قلع و قمع می کردند.
همچنین جا دارد یادآوری کنم در همان روزگار قدرت صدام در عراق یکبار رجوی در ادامه خوش خدمتی ها به صدام و خیانت هایش رجز خوانی نمود کاری خواهیم کرد که (آقای) رفسنجانی باپای پرهنه به عراق بیاید و به مجاهدین التماس کند… و حال باز هم در گذر روزگار به روزی رسیدیم که سفیر ایران در عراق البته نه به عنوان پیروزی و شاید بخاطر تفریح دیداری هم از کمپ اشرف انجام دادند.
با توجه به پیش آمدن این موضوع در سیرحوادث خوب است اشاره ای هم به وضعیت جداشدگان درچند سال اخیر در همین ارتباط و سرپل هتل مهاجر داشته باشیم.
از سال۱۳۷۲تا۱۳۸۲یعنی به مدت یک دهه مسعود رجوی در طی یک سخنرانی مستبدانه که ادعای لنین را درآورده و درحالیکه پشتش به صدام حسین و زندان های مخوف ابوغریب گرم بود. اعلام کرد از این پس با هر کس که قصد خروج از سازمان را داشته باشد با “مشت آهنین” برخورد خواهیم کرد و خروج از سازمان را ممنوع اعلام نمود در همان روزها بود که حکم معروف قتل جدا شدگان را نیز اعلام نمود
وی در این جلسات گفت اولا که خروج نداریم و بایستی همه «مجاهد» شوند و سپس طی اعلام قانون هایی من درآوردی از جمله گفت هر کس که قصد خروج …دارد ابتدا بایستی دو سال در زندان های سازمان و بعد هم ۸ سال را در زندان ابوغریب عراق سپری کند و بعد اگر زنده ماند شاید پایش به دنیای خارج برسد…
تا سال ۱۳۸۲ وضع به همین منوال بود.. دهها نفر که خواهان خروج بودند یا پس از فرار دستگیر شده و تحویل زندان های مخوف داده می شدند و یا دست به خودکشی می زدند ….پس ازسقوط صدام که راه عبوری برای نیروها باز شد در قدم اول حدود ۷۰۰ نفر در طی یکی دو سال از کمپ اشرف فرار کردند و از آنجاییکه بازهم نمی توانستند به راحتی به دنیای خارج برسند به مدت ۴ سال دیگر در تیف آمریکایی ها محبوس ماندند.
با برچیده شدن بساط تیف و رفتن نیروهای آمریکایی کم کم راه خروج و امید به فرار بیشتر شد.
فکر می کنم در همین حوالی بود که امکانی در پایتخت عراق بغداد و با پیشنهاد دولت عراق و کمیساریا و پذیرش سفارت ایران درنظر گرفته شد.
از آنجاییکه کشور عراق در جهان سوم و فاقد بسیاری از تسهیلات برای پناهندگان می باشد. سفارت ایران هزینه بسیاری از تسهیلات را متقبل شده است.
و به نظر من یکی از سیاست های ویژه و انسانی در رابطه با جداشدگان می بود.
زمانیکه رجوی در زمان صدام عربده می کشید بین ما و ایران دریایی از خون است و اجازه گوش دادن به حتی یک صدای ایرانی و یک موج رادیو و یا یک کانال تلویزیونی را به اعضایش نمی داد و رادیوهای فرسوده وقدیمی را هم که بندرت بعضی افراد داشتند با طرح و حیله از کمدهایشان کِش می رفتند … و در حالیکه در کمپ مخوف اشرف حتی زمانی که افراد درخواست داشتند بازی فوتبالی را نگاه کنند در سراسر کمپ ممنوع بود که این مسابقات را از شبکه های ایران برای افراد پخش کنند و در حالیکه حتی ورود یک جنس ایرانی! دیدن یک فیلم ایرانی برای افراد ممنوع شده بود
ودر طی این سالیان تلاشی سخت برای بیگانه کردن افراد با فرهنگ ایران و ایرانی می شد و تمامی حق و حقوق و مواهب ایران و ایرانی برای همه اعضا ممنوع بود.
در مقابل به جرئت می توان گفت در حالیکه صدرصد ایرانیان خارج کشور و همه افرادی که بدلایلی در کشور خود حضور ندارند و در یک کشور دیگر مستقر هستند از تمامی تسهیلات و امکانات سفارت های تابعه خود در خارج کشور استفاده می کنند.
در طی سالها به تمام اعضای سازمان تابو سازی از سفارت ایران و مردم ایران و تمام مطالب فوق که گفته شد آموزش داده می شد و در دل افراد تخم کینه کاشته می شد
بطوریکه با نام سفارت و یا نیروی انتظامی ایران موجی از وحشت و نفرت در دل ها می پراکندند.
و سعی میکردند همه را از این حقوق انسانی و طبیعی خود محروم کنند و رجوی حتی به تیم های ارسالی به ایران دستور می داد «در صورت مواجه با نیروی انتظامی یا شلیک کنید و بکشید و یا اگر محاصره شدید عمل انتحاری کنید و زنده دستگیر نشوید.»
و درحالیکه در تمامی پیام هایش موجی سراسر از نفرت و کین خواهی نهفته است.و حتی اعضا را مجبور می کردند خانواده های خود را الدنگ خطاب کرده به آنها سنگ بزنند و ممانعت از دیدار خانواده ها بعد از سالها می نمود…
در همین حال با دیدی ویژه که حاکی از دنیای نوین و گذشت از نجات یافتگان و شناختی جدید از سازمان بود از طرف سیاست گذاران به این نتیجه رسیدند که بیش از ۹۰ درصد اعضای این سازمان قربانیانی هستند که به اجبار در این مکان ها نگهداری می شوند
و درراستای همین سیاست سفارت ایران نیز با صرفنظر از سابقه افراد جدا شده که سال ها در کمپ های سازمان بودند با عدم تبعیض تمامی تسهیلاتی که یک سفارت می تواند در اختیار تابعین خود قرار دهد در اختیار نفرات جدا شده قرار داده است.
در این رابطه هتل مهاجر نیز تقریبا یک مکان با دسترسی بین المللی بوده است افرادی که در طی بیست سی سال اجازه نداشتند که حتی یک تلفن موبایل داشته و یا یک شبکه تلویزیونی را نگاه کنند ودر طی سال ها در تشکیلات همواره به آنها امر و نهی و توهین می شده و هیچ گونه اختیاری نداشتند به محض ورود به هتل مهاجر تمامی تسهیلات وارتباطات در اختیار انها قرار می گیرد.
پس از آن هیئت هایی از طرف کمیساریای بین المللی حقوق بشر و صلیب سرخ و دولت عراق و از طرف سفارت ایران در دسترس جداشدگان بوده و افرادی که برای بیست سی سال حتی برای یک لقمه غذای آنان تشکیلات تصمیم می گرفت … به آنها این اختیار داده می شود که ازاین امکانات استفاده نموده و برای زندگی آینده خود تصمیم بگیرند.
وقاحت و دریدگی سرکردگان سازمان و رجوی به حدی است که حتی این آزادی و امکانات را پس از سالها برای این نجات یافتگان بی پناه بر نمی تافتند و به محض خروج هر گروه در بوق و کرنا می کردند که آی این افراد خائن شدند و… یا پاسپورت ایرانی! گرفتند.
نمی دانم شاید مد نظر ایشان این بوده که فرد ایرانی برود پاسپورت هندی بگیرد و از افغانستان طالبان و داعش کمک بگیرد الا از کشور وسفارت خودش.
و این القائات و سیر دردناک وضعیت جداشدگان که از طرف سازمان سیاه نمایی شده و های و هوی راه می اندازند …همچنان ادامه دارد.
و البته و صد البته دست اندکاران و سیاست گذاران امور فوق از هوشیاری و انتخاب درست تری نسبت به مواضع و سیاست های غلط سازمان پوسیده رجوی برخوردارند.
این افراد در مقابل دریافت تسهیلات و حق و حقوق اولیه انسانی خود هیچکاه از آنان نخواستند که به طرفداری از دولت ایران بپردازند و یا حتی به کشور ایران برگردند و افراد براین امر نیز مختار بوده اند. کمااینکه از هزار فرد جدا شده از سال ۱۳۸۲ تا کنون بیش از دوسوم آنان به کشورهای اروپایی و خارجی رفته اند و کمتر از یک سوم دیگر که ایران و خانواده های خود را برای ادامه زندگی برگزیدند نیز به اختیار خود این انتخاب را انجام دادند.
باشد تا روزی که حقایق بیش از اینها روشن شود و راه بیشتری برای نجات اسیران دربند فرقه ایجاد شود. با امید به آن روز
مریم سنجابی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا