مروری کوتاه برآنچه در تشکیلات گذشت و نتایج آن

وقتی که رجوی دست به یک اقدام نادرست زد خودش این را باور نداشت که روزی تمام کارهای انجام شده بر ملا خواهد شد واین تفکر مسعود خان که احساس می کرد همیشه صدام پا برجا خواهد ماند ودرب قرارگاه بسته خواهد شد و موفق شوندگان برای فرار از قرارگاه یکی دو نفر  بیشتر نخواهد بود و ادعاهایشان را میتوان بسادگی تکذیب کرد!
او ازاین پدیده که حتی آب درسکون و یکجا ماندن متعفن خواهد شد، غافل بود ونمیدانست که این حکم طبیعی زودتر از آب شامل انسانه میشود و خواهد شد!
وقتی که سازمان مجاهدین از عملیات فروغ جاویدان بر می گردد. دیگر سازمان مجاهدین قبلی نیست اگر چه رجوی رهبر معنوی این فرقه مجاهدین همه را برای کشتن به عملیات برده بود و اگر این طور نبود در عرض یک هفته این عملیات را با سراسیمگی و با شرکت افراد آموزش ندیده انجام نمیداد!
 پس اشک رجوی برای کشته شدگان آن عملیات فقط استفاده تبلیغاتی بوده واینکه می گوید اگر آن روز نمی رفتیم در عراق سوخته می شدیم یک تصمیم اشتباه در استراتژیک ایشان بود واگر درآن زمان خودش باین اشتباه  اعتراف میکرد وضعیت خیلی بهتر بود.
اما رجوی بجای اینکه اشتباه خود را بپذیرد، اشکال را به نیروها گرفت و گفت که من کارم را کردم ولی شما بودید که نتواستید این حمله را به سرانجام برسانید ولی من با آن عملیات در عراق استقلال کامل را بدست آوردم و حتی در زمان آتش بس هم از طریق مرز به ایران حمله کردم.
امروز شما در عراق به این توجه دارید که حدود 11 سال است دولت صدام سقوط کرده اما رجوی تلاش دارد آن نیروها را در عراق حفظ کنند وهر روز با یک بحث جدید جلو انتقال آنها را می گیرد ونیروها از فشار وارده در تشکیلات ویا حذف درون تشکیلاتی کشته می شوند ورهبران فرقه مجاهدین اعلام می کنند که دولت عراق باعث مرگ ایشان شد!
زمانی یکی از نفرات میگفت که درگذشته وقبل از بسته شدن خروجی اشرف، وارد شدن به سازمان یک کار دشوار و سختی بود اما خارج شدن مثل آب خوردن بود ولی بعد از فروغ جاویدان برعکس شده است.
در لایه های اولیه انقلاب به نام تنگه و توحید راه انداختند و یکسری را بالا و پایین کردند تا بقیه فکر کنند ایدئولوژی سازمان یک ایدئولوژی است که انسانها را پالایش می دهد و نمی گذارد از درون خورده شود به همین خاطر یکسری راه افتاده ومطرح کردند که اگر در تنگه وابسته به زن و بچه نبودیم الان در تهران بودیم اما یکسری در جنگ,  با این حرفها بود ولی در آن زمان شرایط طوری شد که با حمله صدام به کویت رجوی خواسته های خود را عملی تردید و با طرح حقه بازانه ی  حقوق فرزندان رزمندگان و اینکه باید آنها در مکان امن باشند چرا که آنها بچه های  سازمان هستند و نه رزمندگان ,
بدین ترتیب جداسازی شروع شد و فرزندان سازمان چطور در خارجه و در نزد هواداران وبا چه روش های زشتی پرورش  یافته وبزرگ شدند!
سرانجام 2 اوت 1991 (سال 1369)رسید و قرار شد ائتلاف آمریکا به عراق حمله کند وآن زمان بوش پدر نمی خواست صدام سرنگون شود بلکه می خواست به او یک گوش مالی بدهد و وضعیت عراق طوری شد که فقط حکومت بغداد وجود داشت و رجوی دید موقعیت خوبی است که از صاحبخانه امتیاز بگیرد شروع به قتل عام کردها کردند به طوری که مریم فرمان داد کرد را باید زیر تانک له کرد و برای آنها از گلوله استفاده نکنند چون ارزش ندارند.
همان خانم حقوق بشری که در فرانسه همیشه برای شکنجه شده ها اشک تمساخ می ریزد، یادش رفته که فرمان له کردن کردها را صادر کرد. مریم بعضی اوقات به دلیل افراط در عشق بازی و هوس بازی اش خیلی چیزها را از یاد می برد و یک لایه از ذهنش به دلیل استفاده بیش از حدش کم ضعیف تر شده است!
به هر حال رجوی برای اثبات این امر به صدام  دایر براینکه اگر من نبودم از  طرف شمال بغداد را گرفته بودند شروع به خوش رقصی به صدام کرد واین عمل را به خاطر آینده خودش و وجودش در عراق انجام داد چون خودش هم می دانست که بین ایران و عراق هرگز جنگ نخواهد شد و ماندنش در عراق به ضرر خودش می شود و یک روز چشم باز می کند وفقط یک قرارگاه خالی را نظاره می کند که امروز آن قرارگاه (اشرف) دیگر وجود ندارد وکمپ لبیرتی هم یک کمپ ترانزیتی است ومعلوم نیست برای چند سال ولی این برای من وبه سران فرقه رجوی روشن است که طولی نخواهد کشید آنجا را هم تخلیه می کنند واینها مقدمه های آینده  بی آبرویی سیاسی و ایدئولوژیکی آن فرقه (سازمان مجاهدین خلق) خواهد بود والان هم به همین خاطر است که رجوی تلااش دارد برای از بین بردن نیروهای باقیمانده در کمپ  اقداماتی انجام دهد که شاید آنها کشته شوند تا پای بیشتر این نفرات به خارجه ویا به داخل ایران باز نشود!
 ما تجربه گذشته را داریم. آن زمان بعداز از عملیات ها که به گفته رجوی پیروز میدان بود و مثلا ارتش را هم با گشتار کرد ها ظاهرا بیمه کرده بود، درعمل در داخل تشکیلات بگیر و ببند شروع شد واین مسئله دروغ بودن پیروزی فرقه ی رجوی را روشن میکند.
جدا شده ها را تعدید می کنند ویا مریم رجوی می آید از داعش وبانام " عشایر انقلابی" حمایت می کنند ودرآخر هم بااین تهدید کردن ها، خودش، حرفها وادعاهایش راباورندارد و ازسر عصبانیت به جدا شده ها وحتی اعضای خانواده ها شاخ وشانه میکشد!
من و قتی که به آن روزها بر می گردم و گذشته خود را مرور می کنم به خاطر سکوت خودم در مقابل کارهای رجوی و مریم , خودم را نفرین می کنم که انسان مگر برای نگه داشتن ارزشها زنده نیست پس چرا آن موقع در مقابل فاجعه انسانی بی تفاوت ماندم و درعوض امروز از زبان آن زن شجاع و شیر دل می شنوم  که چقدر در درون مبارزه کرده و همه چیز را در زمان حضورش در تشکیلات قبول کرد تا یک روز بتواند همه آن ستم هاو شکنجه ها و استثمار جنسی به نام آزادی زن را برملا کند.
برای سرکوب نفرات در سال 73 درب ضد اطلاعات باز شد و یک سری که انقلاب مریم را قبول نداشتند و حتی ازدواج 64 را هم قبول نداشتند و حرف داشتند چون سازمان و بخصوص رهبر معنوی فرقه جوابی برای آنها نداشت توسط شکنجه گران خشن خود شکنجه ی شان کرد و از هر کدام اعترافاتی گرفت که به سبب آن اعترافات بتواند در آینده  فرد شکنجه شده وقربانی را در تشکیلات سرکوب کند.  این فرد زیر شکنجه اگرسابقه  زندانی بودن درکشوررا داشت، باید قبول میکرد که باعث شده 10 نفر اعدام شوند واگر نداشت می گفتند که قبول کند در داخل تشکیلات با فلان خواهر می خواستی رابطه نا مشروع بزنی و همیشه دنبال او بودی!
 اینطور بود که سرکوب ها شروع شد و به همین جا هم ختم نشد و رجوی که بوی گندش در تشکیلات در آمده بود شروع کرد به زیر سلطه گرفتن  تمام زنهای موجود تا از هرکدام از آنها یک نقطه ضعف جنسی داشته  باشد و آنها نتوانند تشکیلات را ترک کند!
فرق تاکتیک های داعش با فرقه ی رجوی درنابودی اعضای ناراضی
فرق فرقه ی رجوی با داعش چیست وچرا داعش ناراضیان خود را بسرعت اعدام میکند ولی رجوی این امر را با صبر وحوصله وبیشتر ازطریق فرسوده نمودن سوژه انجام میداد؟
 جواب بحد کافی روشن است:رهبران داعش می دانند که اگر نیروهای خود را زندانی کنند بعداز شکست ازطرف دولت مربوطه، دولت هایی که این زندانی شهروند آنهاست، بعداز آزاد سازی آن شهر ازدست داعش، آنها را آزاد خواهند کرد وباصطلاح هرلحظه ممکن است که مرغ ازقفس بپرد  وبنابراین آنها را سریعا اعدام میکند ولی رجوی در آن زمان این مشکل را نداشت ومی دانست که تا زمانی صدام است ایشان در اشرف خواهد ماند و مجبور به اجرای شتابزده ی  احکام اعدام نبود!
رجوی ها آنقدر به صاحبخانه اعتماد داشت که حتی ناراضی های داخل تشکیلات را به زندان ابوغریب می دادند و آنجا هم توسط شکنجه گران صدام شکنجه می شدند تا مجدداً به اشرف بیایند. این موقعیت ها بود که رجوی را باشتباه انداخت وبیشتر درفساد وشهوترانی گرفتار ش کرد ودرنهایت تشکیلات را به بدنامی کشانده وروحیه ی انفعال را درآنجا رشد ونمو داد!
سیروس غضنفری
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا