در نقد مقاله خانم مهری سعادت در ایران افشاگر سایت فرقه رجوی

چند روز پیش در سایت ایران افشاگر فرقه رجوی به مقاله خانم سعادت از نفرات استان آذربایجان شرقی برخورد کردم وچون ایشان را درزمان حضورم در اشرف وهم بعداز آمدنم به ایران میشناختم و با خانواده ایشان آشنایی دارم مطلب منتشر شده درمورد خانواده ها وبخصوص خانواده خودش نوشته ازآن خودایشان نیست.
چرا که ایشان با خانواده اش درسال 82 زمان زلزله بم ملاقات داشته واگر این خانواده قرار بود ایشان را دستگیر و تحویل به رژیم بدهد باید به گفته خانم مهری ایشان الان باید در زندان تبریز می بود ویا درسال 88 مادرش به خاطر امنیت خود  همراه با دیگر خانواده ها برای ملاقات به اشرف رفت ولی سران فرقه فرزندان ایشان را برای ملاقات به جلو درب نیاوردند واین مادر یک ماه جلو درب اشرف به انتظار نشست اما جوابی از طرف سران فرقه به ایشان داده نشد! به این مادر که سه تا فرزند در آنجا دارد مزدور هم گفتند!
این خانم نوشته است:
“بعد از گذشت 28سال از وقایع سال60، در بهمن 88 یک بار دیگر شاهد سوءاستفادة رذیلانة رژیم از حربة خانواده بودم. تازه از مراسم بزرگداشت عاشورای مجاهدین (حماسة 19 بهمن 60) برگشته بودم و هنوز صف پر شکوة خانواده های شهدای 19بهمن در حال ادای احترام و گل گذاری در ذهنم رژه میرفت که متوجه حضور لات و لمپن هایی در پوش خانواده (بخوانید خانوادة وزارتی و فامیل الدنگ) به جلوی درب شیر اشرف شدم که با بلندگو و صدای گوشخراش آمده بودند که باصطلاح فرزندانشان را ببینند. همانطور که میدانید این آزار و اذیت نزدیک به دو سال با بیش از 320 بلندگو، بصورت 24ساعته ادامه داشت. ولی جملات سرشار از عواطف خانوادگی! را ملاحظه کنید:
«ما آمده ایم که شما را با دستان خودمان خفه کنیم. زبان شما را از حلقومتان بیرون میکشیم. اشرف را به خاک و خون میکشیم، خودم با دست های خودم چوبة دار را در همین درب شیر بنا میکنم…» این موجودات پلید که برچسب ناچسب خانواده بر خود نهاده بودند حداقل بایستی از سر ریاکاری و نیرنگ هم شده گردی از عاطفه و… در وجود نکبت شان مشاهده می شد, ولی از آنجا که از گرگ جز درندگی نشاید, از این وحوش هم جز تهدید و آزار جسمی و روانی و از جمله سنگباران مجاهدین و مجروح و مصدوم ساختن آنها طی دو سالی که گذشت چیز دیگری ندیدیم. چون از کوزه همان برون تراود که در اوست. آری وقتی که عواطف خانوادگی در کوزة انجمن نجاست و وزارت بدنام اطلاعات ریخته شده و در بیت ولایت غنی سازی میشود، لاجرم ترواش آن عادی نیست بلکه به صورت فوران پلیدی و نفرت از نوع آخوندی، خود را نشان میدهد. دیدن این صحنه ها البته جای هیچ تردیدی برای هیچ ناظر بی طرف و بی غرضی باقی نمی گذارد که رژیم آخوندی در نهایت سوء نیت و در ادامه شقاوت و جنایت هایش علیه مجاهدین, حتی به این حربه ها هم به رغم عدم کارآیی آنها متوسل می شود که البته که به گویاترین وجه نشاندهنده ماهیت پلید و ضدبشری آخوندی”
خانم مهری سعادت!
شما در آن زمان که مادر شما همراه با 12 خانواده که از تبریز آمده بودند از طریق یک بلندگو دستی شما ها را صدا می کرد واقعاً این حرف را زدند؟! ویا اینکه همان مادران وپدران در جلو درب اشرف به سران التماس می کردند که حداقل 15 دقیقه زمان ملاقات آن هم از پشت سیاج نه رودرو یعنی در وسط این دو یک دیوار سیم خاردار مشبکی بود را هم سران فرقه آنرا هم  قبول نکرد وحتی به اینها اجازه ورود به قرارگاه هم داده نشد با این عنوان مسخره که مزدور هستید!!
خانم سعادت چطور به سران فرقه اجازه دادید ومی دهید که به خانواده شما مزدور بگویند مگر زجوی یک زمان نمی گفت که خانواده شما هر کدام یک ستاد ویا یک خانه تیمی برای سازمان است وچطور شد که همان خانواده وقتی برای دیدار با فرزند خود به اشرف آمد، یک شبه شد مزدور آیا این قابل فهم است؟!
چنانکه می دانید مادر شما یک شیر زنی است واقعی نه از آن شیر زنهای که مسعود خطاب می کنند چطور جرات توهین و مارک زنی به ایشان می کنید؟
آیا توهین به این مادر ویا مادرهای دیگرویا پدران که فقط حسرت یک دیدار یا تماس و دریافت نامه دارند روا است؟
خانم مهری شما در آن زمان که مادرتان در اشرف بود با خانواده خود در تبریز تماس برقرار کردید و مجدداٌ توهین به خانواده خود کردید! اما مادرت واقعاٌ مزدور است یا دلش برای شما ها می سوزد وچون دسترسی ندارد ناچار است به تمام ارگان ها برود تا از شما ها یک خبری بگیرد که  بداند آیا سالم هستید یا نه؟ که این ابتدائی ترین حق هر مادر است!
ایشان را می شناسم ومانند مادرها صاحب عاطفه ی قوی است چرا که با عاطفه بزرگ شده وایشان مثل من وشما در آن فرقه بزرگ نشده است که عاطفه را از ما ربودند ونثار مریم ومسعود کردند!
همه چیز را از شما دوخواهر ویک برادر در آن محیط سلب کردند و تنها آن چیزی را که سران دیکته می کنند شما بیان می کنید.
واقعیت یک چیزی دیگر است که سران دانستن آنرا از شما سلب کرده،  چنانکه از من هم سلب شده بود و فقط بعداز جدایی متوجه شدم که دنیا به آن صورت که بما معرفی میکردند، نیست بلکه حقیقتی وجود دارد که رهبران فرقه آن را مخفی کردند!
مادر شما ویا مادران نفرات اسیر دردست فرقه رجوی رنج دیدگانی هستند که رجوی با فریب و نیرنگ بچه های شان را گرفت وآنها سالها چشم به انتظار هستند اما امروز رجوی  از ترس از هم پاشی آن بت خودساخته به خود اجازه داده است که به همین خانواده شخصا وبعد از طریق شما توهین کند.
می دانم که این مقاله به دست شما داده نخواهد شد ولی خانم مهری ما خود بودیم که به رجوی ها اجازه دادیم به  اعضای خانواده خودمان توهین کنند درحالی که وظیفه ایشان این بود که درب اشرف ویا لیبرتی را برای ملاقات باز بگذارید وهر کس خود تصمیم بگیرد نه اینکه دیگران دیکته کنند که به خانواده خود چه بگو وچه نگو واگر یادت باشد موقعی که خانواده ام به ملاقات من آمده بودند شما را بعنوان ترک زبان درکنار ما نشانده بودند که صحبت های ما را کنترل کنی!
آیا به نظرت این درست است اگر من وامثال من همان سازمان را درست انتخاب کرده بودیم و رهبران آن راه را درست ادامه داده بودند نیازی بود به هر یک ملاقاتی سه نفر نگهبان بگذارند؟
خانم مهری مگر یادت رفته است همان خانواده شما که درزندان بودید ومی دانست که ملاقات ندارید ولی ساعت ها به جلو زندان می آمد ومی نشست تا شاهد راهی برای ملاقات با شما را پیدا کنند وچرا  آنموقع ایشان مزدور نبود ولی الان که در عراق خودتان می گویید زندانی هستیم برای ملاقات خودش را به دردسر می اندازند می آیند واین را هم می دانند که در عراق امنیت وجود ندارد شاید موقعی آمدن جانشان هم به خطر بیفتید مزدور شدند آیا شما به این نوع حرکت توجهی دارید یا اینکه فقط رهبری از ما خواسته که نیاید به ملاقات برویم و تلقین کرده که آنها خانواده شما نیست انطوری توهین کنید اگر یادتان باشد در آن موقع که شما را به عنوان نگهبان در کنار خانواده من گذشته بودند وشما قبل از من درکنار خانواده من بودید همان موقع خانم مهناز شهنازی مرا صدا کرد وگفت خانواده تو به ملاقات آمده است وخواسته سازمان این است که شما ها به ملاقات نروید ومن این حرف ایشان را رد کرده وگفتم که خانواده ام برای ملاقات آمده و نمی توانم نروم واگر می خواهید این ملاقات صورت نگیرد بهتر است سازمان اجازه ورود به خانواده ها ندهد ایشان گفت این کار به خاطر وجود آمریکاییها درست نیست اما اگر شما ها نروید ما به آمریکایی ها می گویم که کسی به ملاقات نمی آید وآنها دیگر اجازه نمی دهند در آن صورت خانواده ها دیگر به ملاقات نمی آیند اما چون نفرات این درخواست ها را آن زمان رد کردند رهبران فرقه ناچار شدند خودشان جلو خانواده را بگیرند و از آن موقع دیگر اجازه ورود به خانواده داده نشد وامروز رجوی از ترس آمدن خانواده ها به ملاقات،  شروع به تاخت تاز علیه خانواده کرده وتوسط شما ها که در سایت ها توهین وتهمت را برپا کرده است!
خانم سعادت مادر شما همیشه برای اطلاع از سرنوشت شما به هر دری زده و هر جدا شده را  که دیده  حال شما را از آنها سوال کرده است واین عکس ها حضور ایشان را اثبات می کنند.


در سال 85 در سالن هلال احمر تبریز دیدار با نماینده صلیب سرخ ایشان حضور دارد.

blank
در سال 90 همایش خانواده ها با جدا شده های که به ایران آمده بودند ایشان مجدداٌ حضور پیدا کرده وبا آنها صحبت می کنند تا از سلامتی شما باخبر شود.

blank
سال 88 که اولین خانواده ها به ملاقات آمده بودند که مادر شما هم با آنها بودند.

blank
واین هم مادر شما که جلو درب اشرف برای دیدن شما انتظار می کشید.

blank
خانم مهری سعادت واین خانم که با گریه حرف می زند وخواهان دیدار با عزیزانشان هستند صحبت از بگیروببند ندارد فقط خواهش می کنند که اجازه ملاقات داده شود تا پسرش را ملاقات کنند.
نامه این مادر رنج کشیده به فرزندان اسیرش

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا