منجلاب یا رسالت تاریخی؟!

میثم ناهید از جمله کودکان کم تعدادی است که درجریان گرفتن فرزندان اعضای فرقه ی رجوی واعزام آنها به خارج- که این اعزام های ظاهرالصلاح بقصد ازبین بردن عواطف خانوادگی وانجام انقلابات؟! ظاهرا مسخره و ماهیتا در راستای مسخ هرچه بیشتر سازمان وتبدیل آن به ادوات بازی وتفریح مسعود رجوی خودشیفته وروان پریش بود-  به اروپا اعزام نگردید وبطور خانوادگی دراشرف ماند، کارش بخاطر خدمات والدین اش به رجوی وشاید استعداد خاصی که در امر تابعیت از این رهبریت داشته، بالا گرفته ودرامور تآتر و… مشغول گردید و…
اوکه درعمرش چیزی غیر از کلمات قصار رجوی نشنیده ومسلما باتوجه به وضع خاص واستثنائی کمپ های اشرف ولیبرتی ومناسبات تشکیلاتی موجود، درمعرض اندیشه ها ونظریات خارج ازاین چهارچوب تنگ وتاریک نداشته، وارد میدان سیاسی ومطبوعاتی شده و اخیرا مطلبی که فکر کرده برای معلم انشای خود می نویسد (روده درازی کردن ونوشتن مسائلی که ربطی به بحث؟! او ندارد وبرای راضی نگه داشتن معلم انجام میگیرد) دررسانه های باند رجوی منتشر کرده است.
نام نوشته ی او " رسالتِ تاریخی "! است که گوشه هایی ازآنرا مورد توجه قرار میدهیم:
"… وزارت اطلاعات، از زبان مزدورانش دربارة حملة ائتلاف منطقه ای به مزدوران رژیم در یمن و حمایت خانم رجوی از آن، نوشته بود: «… نکته ای که حتماً باید… توجه همگان را به آن جلب کنم، بازی بسیار خطرناک و مالیخولیایی رهبر مجاهدین… با جان اسیران لیبرتی در این قضیه است…».
 اعلام اینکه رهبر مجاهدین سابق با دخالت دراموری که درحیطه ی توان وصلاحیت او نیست و عمدتا برای زمینگیر کردن اسرای لیبرتی وعدم انتقال آنها به کشورهای ثالث انجام میگیرد، نادرست نیست وهرکس باین مسئله تاکید داشته باشد- اعم ازاینکه مزدور اطلاعاتی باشد یا مجاهد رجوی – حرف درستی مطرح کرده وازاین بابت جای تشکر دارد.
قدرمسلم اینکه داخل شدن باند رجوی درجنگی که عربستان غرق در مشکلات داخلی، دریمن شعله ور کرده، تاثیری درروند آن ندارد و دخالت فعال رجوی دراین موضوع خارج ازتوان وصلاحیت اش چیزی جز به فراموشی سپردن وظیفه ی اصلی اش که انتقال لیبرتی نشینان باشد، نیست!
آقا میثم چنین ادامه میدهد:
" این چرکْ نوشته، هیچ ارزشی نداشت و تنها خط وزارت اطلاعات را بازتاب می‌داد؛ اما مرا به فکر فرو برد. چرا رژیم  و مزدورانش، از یک طرف روزی نیست که با دروغ پراکنی، بر ما مجاهدین نتازند، از طرف دیگر، یکباره به فکر ما «اسیرانِ دست بستة لیبرتی!!» افتاده و دل می‌سوزانند "؟
اگر وزارت اطلاعات درصدد حفظ جان این لیبرتی نشینان باشد که آنهم صرفا وصرفا ازطریق انتقال آنها به نقاط امن جهان میسر است، باید ازاین کار قدردانی کرد ونباید این موضوع را هم فراموش کرد که وزارت اطلاعات بعنوان یک نهاد مسئول دولتی، باید توجهی به درخواست مکرر خانواده ها دایر برانتقال این اسرا داشته باشد!
 البته ما دراینجا بافرض اینک آقا میثم راست میگوید ودرخواست انتقال او وهم زنجیر هایش ازطرف وزارت اطلاعات مطرح است، وارد صحبت شدیم وگرنه میدانیم که این نوشته هایی مورد اعتراض این چنینی  باند مافیایی رجوی  است، ازطرف اعضای خانواده های ذینفع وجدا شدگانی ازسازمان است که نمیخواهند فرزندان ودوستانشان باتوهمات رجوی که تصور میکند درماندن درعراق فرجی است، قربانی گردند!
شما برادر میثم، چرا این حق را برای این خانواده ها ودوستانی که شرحشان رفت، قایل نیستید؟!
بازبخوانیم:
" فروردین 1382- ارتفاعات مرزی- شمال شرق اشرف- در تمام شبانه روز، صدای مهیب‌ترین بمباران‌ها امان نمی‌داد. خبر شهادت بچه‌ها پیاپی می‌رسید. آنهم در جنگی که مجاهدین، هیچ نقشی در آن نداشتند؛ اما در یک زد و بند ارتجاعی- استعماری، آن‌ها را بمباران کردند. هدفِ دشمن روشن بود. درگیر کردن مجاهدین با آمریکا. اما هوشیاری سیاسی و پا فشاری بر اصول توسط رهبری مجاهدین، این توطئة رژیم را بر باد داد ".
بدبختی شما دراینجاست که خود را بطور تمام قد درآغوش این استعمار انداخته اید و درخواست دارید که این استعمار  امنیت شما را با عدم لحاظ اینکه عراق ایالتی ازایالات متحده آمریکا نیست، حفظ کند وبنابراین چه انتقادی میتوانید ازاین استعمار داشته باشید؟!
مخصوصا اینکه رهبران شما اینقدر هوشیار بودند تا نگذارند برخوردی با نیروهای استعمار داشته باشید؟!
آیا بهتر نبود که کمتر وگزیده تر حرف بزنید تا مچ تان بدین راحتی گرفته نشود ونشان داده نگردد که حرف های تمامی گماشتگان رجوی ازاستلزام منطقی برخوردار نیست و اصل (باری به هرجهت) ازاصول مقدس؟! شماست!
اصلا اگر حرف حسابی نداشتید، چرا مقاله نوشتید که اینگونه به تشکیلات وشخص خود ضربه بزنید!
باز از آقای میثم ناهید بشنوید:
"… آوردن مزدوران وزارت کنار اشرف، زیر پوش خانوادة مجاهدین؛ حملة 6 و 7 مرداد، با تیر و تیغ و تبر؛ بمبارانِ روانی 24 ساعته با 320 بلندگو و عربده های تشویق به بریدگی و خیانت، آنهم به مدت 2 سال؛ حملة 19 فروردین با گلوله، هاموی و زرهی؛ زندان لیبرتی و بی خانمان کردن مجاهدین، تا مگر زیر فشارهای آن، به ذلتِ بریدگی و ندامت تن دهند؛ موشک باران‌های لیبرتی و حملة 10 شهریور و…".
البته زیاد هم غیر منطقی نیست که شما اینهمه ازدست این خانواده های متحصن وزجردیده متنفر شده ومکنونات زشت قلبی خود را بشرح فوق برعلیه آنها برصفحه ی کاغذ دربیآورید: اعضای خانواده ی شخص شما در کنارتان هستند و کسی نداشتید که بخاطر کسب حقوق ابتدائی شما ویا ملاقات تان، درکنار متحصنینی باشند که احساسات، فرهنگ ومدنیت والای انسانی را بنمایش گذاشتند واگر تیغ وتبری درکار بوده، ازطرف مقابل که فالانژهای رجوی باشد، بوده است!
وقتی به اعضای دربند اشرف اجازه ی نزدیکی به اعضای خانواده های متحصن خود را نمیدادند، آنها چگونه میتوانستند حضور ودرخواست خود را اعلام کنند؟
با وجود این بلند گوها و بلندگوهای بمراتب قوی تری که رهبران اشرف بکار گرفته بودند تا مانع رسیدن صدای ضجه آلود زنان ومردان پیر وعزیز ازدست داده باشند، تنها نگهبانان ضلع شمالی بوده اند که قسمتی ازاین صداها را شنیده اند وگرنه دیگران چیزی نمی شنیده وخبر را تنها باروایت گماشتگان رجوی می شنیدند!
مابقی قضایا مربوط به اصرار براقامت درکشوری است که دچار حادثه وجنگ است (ازآسمان چهار فصل اش بمب میبارد واز زمین اش گیاه حادثه می روید) که ازطرف رهبران شما انجام میشود وشما هم لابد میدانید که خوردن خربزه عواقبی هم دارد!
رهبران تان شما را به چاه میاندازند وآنگاه شما ازدیگران واعضای خانواده های تان انتقام کشی میکنید؟؟ آیا مظلوم را بخاطر جرم ظالم تنبیه نمی فرمایید؟!
آقای ناهید نوشته است:
" فهمیدم که نسل ما و سازمان ما نیز، باید از میانِ تاریکی و روشنی این زمانه، از لابلای موجهای سهمگین و از پسِ هالة یأس، نومیدی و بی چشماندازی، رسالت خویش را کشف کرده، یا آنرا به انجام رساند، یا بدان خیانت ورزد ".
البته رجوی با کمک نسل شما به سازمان خیانت کرد وآنرا ازمقام وموقعیت یک سازمان سیاسی کم وبیش مقبول، به یک فرقه ی منحط تبدیل کرد واین را هر نوجوانی درک میکند و متاسفیم که شما دیرتر متوجه آن شدید واگر رسالتی میبنید، همان جاسوسی برای کشورهای متخاصم و خیانت به ناموس همرزمان بوده است و آیا میخواهید کماکان به این رسالت بنازید؟!
آقا میثم حرف زیاد دارد:
" ارتجاع و استعمار چه میخواستند؟ اینکه ما و سازمان ما، به «رسالت تاریخی» خود، خیانت ورزیم. «رسالت تاریخی» مجاهدی که خود در تمامی فراز و نشیب‌های این سالیان بوده و با تک تک سلول‌هایش، آن‌ها را لمس کرده است، چیزی نیست جز: «پایداری، مقاومت، وفای به پیمان با فدای بیکران».
دراین مورد خاص باید گفت که آنها بهمراه تعداد اندکی ازرهبران فرقه ی رجوی  به خواست خود رسیدند و " مشروطه " ی شان گرفتند  واین شما بازی خورده ها بودید که به همراه خانواده ها ضرر کردید!
به شاهکار سخن پراکنی آقا ناهید توجه کنید:
" و اینچنین بود که در آن کشاکش‌های مهیبِ پس از جنگ در سال 1382،… ناخدای این کشتی ندا داد: «اگر اشرف بایستد، جهانی در برابر رژیم ولایت فقیه، خواهد ایستاد… " فروردین 1394- خاورمیانه- عملیات توفان قاطع، بر ضد مزدوران رژیم در یمن. آغازِ پایانِ رشد بادکنکی رژیم و ضربهای راهبردی، بر پیکر فرتوت آن. رژیم ولایت فقیه، درمانده از هر سو، تیرکِ مرگ خود را، در جاده ای که در آن حرکت می‌کند، می‌بیند. استراتژی‌اش، گسترشِ بدون پایه در منطقه، به صخرة ایستادگی کوبیده می‌شود ".
دراین مورد باید گفت که ازبدی حادثه، عکس قضیه اتفاق افتاد وآن این بود که نه اشرف توانست بایستد – چنانکه درذات اش بود- ونه جهانی دربرابر ایران ایستاد و درعوض این ارباب سعودی شما بود که برغم موفقیت های ظاهری ابتدائی، حمایت های کذائی راازدست داد وحتی کار بجایی کشید که اوباما بگوید که عربستان مشکلات داخلی خود را هم دارد وباید کاری برای جوانان بیکار ونهیلیست (پوچ گرا، بی انگیزه) انجام دهد وفضای جامعه رابازتر کند.
اوباما دراین مصاحبه اخیر ومهم خود تصریح کرد که ایران بلحاظ آزادی های نسبی داخلی اش، ثبات بیشتری نسبت به عربستان دارد.
فکر میکنم که این سخنان اوباما به شما پادوهای رجوی رسانده نشده است تا زیاد پریشان حالتان نکند!
البته حامی بزرگ شما سرهنگ سناتور مک کین جنایت پیشه ازاین سخنان اطلاع دارد وسخت اظهار دلواپسی میکند!
حمید
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا