مواظب هم سرنوشت نشدن با چوبان دروغگو باشیم!

حادثه ی تاسف بار وتالم انگیز سقوط یک دختر جوان مهابادی از طبقه ی چهارم یک هتل که موجب مرگ آنی وی شد، نمیتواند انسان های باوجدان را دچار بیخوابی های شبانه نکند!
تاسف دراینجاست که اخبار ضد ونقیضی دراین مورد منتشر شد که یک ناظر بیطرف نمیتواند کنه حقیقت را ازورای این آشفته گویی ها کشف کند ومیماند که چه بگوید وچه بنویسد!
اما چیزی دراین میان روشن است و آن این است که درکشوری مانند افغانستان با وضعی دهها بار بدتر ازما، قاتلان  دختری را که متهم به کفر ازطرف خودسران بود محاکمه کردند و حکم اشد مجازات را درباره ی متهمین این قتل صادر نمودند و اتفاقا یکی ازاین متهمین این پرونده، یک روحانی بود!
با این وضع، درایران هم با جدیت و هوشیاری بیشتری که مسلما ده ها بار بیشتر ازافغانستان وجود دارد، اگر براستی جرمی اتفاق افتاده باشد، مجرم درهرمقام ولباسی محاکمه ومجازات خواهد شد که البته رسیدگی به پرونده ی امر به وقت وآرامش، درایت و صبر وشکیبایی احتیاج دارد  وجو سازی ازهرنوعش، کار رسیدگی کنندگان به پرونده را مشکل تر خواهد کرد و بنابراین جنجال سازی های ناشی از غلیان احساسات ویا ازروی سوء نیت، کمکی به کشف حقیقت نکردهوبرابهامات موجودخواهد افزود!
ما البته روی سخن مان با اولیای امور ازیکطرف وکسانی که اجازه میدهند احساساتشان بر عقلشان غلبه کنند ازطرف دیگر است و توصیه میکنیم که اجازه ندهند موضوع در هاله ای ازابهام باقی مانده واصل قضیه که عبارتست از علت مرگ این دختر جوان هموطن است، درحاشیه بماند وگرنه تکلیف کسانی که برسر هرمسئله ی مهم وغیر مهمی جنجال بپا کرده و غلیان لحظه ای عده ای را به قیام و… تشبیه کرده و وعده های متلون به مزاج خود میدهند، روشن است!
دربین جریاناتی که کشف حقیقت امر برای آنها اهمیتی نداشته وبلکه میخواهند با افزودن برابهامات موجود آب را بیشتر گل آلود کنند واین تنش موقت را کش دهند تا حرفی برای گفتن به اعضای خود داشته باشند، فرقه ی منحوس رجوی در رتبه ی اول قرار دارد که بدرستی به " چوبان دروغگو" لقب یافته است!
ما برای بررسی میزان شیطنت این  گروه مافیایی، مستقیما به سراغ  سرمقاله (سرسخن) یکی از رسانه های این باند رفته و به بررسی اجمالی  آن میپردازیم.
این نوشته با آوردن مقدمه ی نسبتا طولانی وآموزش تئوری های انقلاب!! و…، چنین ادامه مییابد:
" تهاجم جوانان و مردم غیرتمند مهاباد به محل‌های تحت ادارة اطلاعات آخوندی  این شهر، بالاترین بینه برای نشان دادن این حقیقت بود…  چنین سرنوشتی ناشی از یک قانونمندی و نتیجه منطقی توالی اعمال و پژواک آن در جامعه است… هرگز نمی‌توان دسیسه و توطئه، جنگ‌های روانی، شیادی و دروغ به راه انداخت و از آتش وجدان‌های صادق و بیدار, خود را در امان نگه داشت. آنچه در مهاباد در نخستین بُروز خشم مردم غیرتمند فوران کرد, اثبات همین حقیقت در «تشخیص درست هدف بود».
این سرمقاله نویس توجه ندارد که اینجا ایران است با تعصب ناموسی زیادی که وجود دارد،  تحریک تعدادی از جوانان با عنوان خودکشی یک دختر جوان همشهری ناشی از ترس تجاوز، کار شاقی نیست وبخصوص اینکه کردستان ازمناطق محروم ایران است ومسلما بیکاری بالایی راتجربه میکند وطرح های نیمه تمام و متعدد تولیدی، بعلت تحریم های ظالمانه به بهره برداری وایجاد اشتغال ورونق نیانجامیده است!
تحریمات ظالمانه ای که شما رجوی ها خواستار شدت وحدت آن هستید!!
ضمنا این شورش مورد نظر شما یک شورش بی برنامه وسراسیمه بوده ومیدانید که اگر موفقیتی در کار باشد، این موفقیت ازآن اراذل واوباشی خواهد بود که ضررهایی صدچندان بیشتر از مرگ جانگداز این دختر هموطن ببار میآورند!
شما این واژه ی " تشخیص درست هدف" را ازلنین یاد گرفته اید ولی او بر سر موضوعی کاملا شخصی (حداکثر اتفاق افتاده دربین سه نفر) جنین تزی را ارائه نداده وهدف اجتماعی وسیع تر وبرنامه های مدون را درنظر داشته وهرگز درمورد این مسائل شخصی که به وفور درجهان اتفاق میافتد (با فرض اینکه ادعا های مخالفین حکومت درمورد علت خودکشی این دختر جوان درست باشد) اظهار نظری نکرده وبنابران  میتوان شما را پادوان امپریالیزمی دانست که " ماکیاول وار" از لنین هم نمیگذرید بدون اینکه  تزهای او ربطی به موضوع داشته باشد!
دوبراه میخوانیم:
" وجدان‌ هوشیار توده ها که به گواهی تاریخ منصف‌ترین و عادل‌ترین داور است، از پس هفتاد پردة پوششی، خوش‌رقصی‌ برای این نهادهای ضدمردمی را هم تشخیص می‌دهد و آن را هرگز فراموش نخواهد کرد. زرورقپیچیهای متفاوتی که از چهره رسوای این دستگاه بدنام, بهمنظور متلاشی کردن نیابتی و هموار سازی مسیر کشتار آزادیخواهان صورت می گیرد شگردی است که سالیان گشتاپوی آخوندی به آن آویخته است. تلاشی شیادانه برای ظاهر شدن در نقاب‌هایی ساختگی, چهره هایی بزک‌شده و جا زدن خود به عنوان «منتقد!»، «جداشده!» یا «دلسوز مجاهدین!» که زمختی چهره دژخیمان آدمکش را مخفی سازد و شناعت و رسوایی آنرا بپوشاند. آلت فعل چنین نمایشاتی, سرنوشتی جدا از صحنه گردانان اطلاعاتی‌شان نخواهد داشت ".
دراینجا لازم است که ازشما پرسیده شود که این حکم (وجدان‌ هوشیار توده ها که به گواهی تاریخ منصف‌ترین و عادل‌ترین داور است) شامل تشکیلات فرقوی شما نیز که کشتار  وترور مردم ایران وعراق را درکارنامه ی خود دارید، به رجوی اجازه داد که حق حصانت ازفرزندان را از همکاران وزیر دستان خود سلب کند، همسران مردان تشکیلات را بزور ازآنها جدا کرده و بطور دستجمعی به عقد خود درآورده ورقص رهائی برپا داشته وتا میتواند برای اسرائیل و… جاسوسی کند، میشود ویا استثنائا رجوی و دست پرورده های کم شمارش شامل این قاعده نمیشوند؟؟!!
پایان نوشته ی مورد بحث، همانطور که رسم رجوی هاست، به تعزیه خوانی وفحاشی علیه جدا شدگان از مناسبات شیطانی تشکیلات او مشغول شده است:
" مفلوکان و وادادگانی که در مقابل ولی فقیه فرتوت اما شیاد، اسیر دود و دم‌های حقه‌بازانه شده و با توهم اینکه این رژیم خواهد توانست گردن خود را از دست مقاومت سرفراز مردم ایران رها کند, خود را از جبهه مردم به آغوش این دشمن ضد بشری افکندند و در خوش‌رقصی و چاکری برای خلیفة ارتجاع تمامی مرزهای انصاف، وجدان و انسانیت را پشت سر گذاشتند، باید که در آتش خشم توده‌های مهابادی بسیاری چیزها آموخته باشند. این‌یک پاسخ طبیعی و گریزناپذیراست که پژواک عملکرد هر کس در نقض آگاهانه اصول و عرضه کردن چاکرانة خود به دشمنان مردم ایران خواهد بود ".
ضمن تاکید بر سخنان خود که درپاراگراف بالا آورده شد، من البته نمیدانم که افراد مورد نظر شما درمورد حادثه ی مورد بحث چه حرف هایی زدند واگر حرف غیر مستندی زده اند که نباید چنین میکردند.
 ولی این را میدانم که کار آنها درجدایی ازصفوف ماهیتا ضدمردمی باند رجوی پشت کردن به مردم نیست وبرعکس ازماهیت آزادیخواهانه و استفاده از حق تعیین سرنوشت خود بدست خود برخوردار بوده و درمقایسه با شما درمسیر بهتری قرار گرفته اند واینک مجبور به جاسوسی وآلت فعل بودن دشمن خارجی و ذاتی بشریت نبوده و لااقل به زندگی عادی خود می پردازند!
سعید
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا