اوکه همیشه تمارض میکرد، حالا مقاله نویس شده است!

صحبت از هادی جاهد نیا است.
او همواره در تشکیلات رجوی خودش را به مریضی میزد و " پانسیون " خوابگاهی شمرده میشد!
 حالا ازسر استیصالی که برای فرقه ی رجوی بوجود آمده، به مقاله نویس اش تبدیل کرده اند والبته این نیز امکان دارد که نوشته ی مورد نقد را بجای اونوشته اند که این کارها ازفرقه ی رجوی میآید وآنهم به وفور!
درمطلب " بشارت‌های صبح پیروزی در برنامه همیاری ـ هادی جاهدنیا" که درهرصورت باو منتسب شده ودررسانه های رجوی منتشر گردیده، آمده است:
" در یک جامعه دمکراتیک اصلی‌ترین حق و شاخص آزادی شرکت در انتخابات و داشتن حق رأی برای انتخاب نمایندگان و احزاب سیاسی رهبری کننده آن کشور از طرف مردم است. فرصتی که به وسیله آن میزان حمایت مردمی احزاب و یا شخصیت ها بارز می شود ".
دقیقا! اما شما که اقلا تعریفی ازیک جامعه ی دموکراتی میدانید، چرا سعی نکردید که این دموکراسی در تشکیلات رجوی که نزدیک ترین جامعه درسطح کوچک وراحت ترش به شماست، قدمی درراه اجرای این دموکراسی بردارید:
شخصا انتخاب نشده وحق انتخابی ندارید و هیچکس نیز درسلسله مراتب جامعه ی بی طبقه ی کوچولوی رجوی؟؟!! درانتخاب وعزل رهبریت نقشی نداشته و این شخص مسعود رجوی است که همه چیز را تعیین میکند وهرنوع انتصاب را راسا انجام میدهد!
جاهد نیا مینویسد:
" ولی سؤال این است که در کشورهایی که دیکتاتوری، سرکوب و اختناق مثل جامعه ایران که دیکتاتوری آخوندی در آن حاکم است…، چگونه این حضور و حمایت عرصه ظهور پیدا می‌کند و یا چگونه می‌توان به میزان حمایت مردم از نیروهایی که برای به دست آوردن آزادی و دموکراسی مبارزه می‌کنند، پی برد و شاخص سنجش آن چیست "؟
درست است که دراین نوع جوامع  برآوردمیزان دقیق آرای احزاب وسازمان ها واقبال مردم به آنها، با دقت ریاضی وآماری ممکن نیست اما بطور نسبی میتوان از حرکات وصحبت های مردم، به میزان نفوذ معنوی آنها پی برد وازخواسته هایشان فهمید که این خواسته ها به برنامه ی کدامین جریان سیاسی نزدیک است وآنگاه به رای نسبی این سازمان ها که درپیش مردم دارند، پی برد!
 شعارها وبرنامه های متضاد وهردم بیلی سازمان مجاهدین رجوی، با خواسته های مقطعی واستراتژیک مردم همخوان نیست و لاجرم دردموکراتیک ترین انتخابات هم رایی درحد برنامه های ضد مردمی شان خواهند داشت!
او مینویسد ویاازطرف او مینویسند:
" معیار و شاخص دیگر که بازهم ناشی از مقاومت است، میزان مشارکت مردمی در گردهمایی هایی است که در خارج از سیطره و حاکمیت رژیم های دیکتاتوری برگزار می شود و کمیت و کیفیت شرکت کنندگان این گردهمایی ها، مشخص کننده میزان مشروعیت سیاسی و اجتماعی آن نیروست. به عنوان مثال گردهمایی‌های سالانه مقاومت ایران در پاریس که با مشارکت صدها تن از شخصیت های سیاسی و پارلمانترها در این گردهمایی می‌باشد که آخرین آن در 23 خرداد امسال با شرکت بیش از 100 هزار تن از ایرانیان و شخصیت‌ها و نیروهای سیاسی هوادار مقاومت ایران در ویل پنت پاریس برگزار شد ".
از5میلیون ایرانی ساکن درخارج ازکشور، چند نفرش دراین نمایش " ویلپنتی" رجوی شرکت کردند ودرکنار کدام جریان ها وشخصیت ها ومدافع منافع کدام اقشار اجتماعی داخلی – خارجی نشستند؟!
باتوجه به وسعت محل برگزاری وباعطف نظر به گزارش خبرنگاران بیطرف، حداکثر 20% شرکت کنندگان دراین بازی خیمه شب بازی مسعود فرموده ی مریم تابان، که جمعیتی حدود 800نفر میتوانست باشد، حضور داشتند، ایرانی بودند که حتی  اگر بفرض محال هیچکدام از اینها را هم جزو پاداش وحق الزحمه گیران ندانسته و موافق، عضو ویا هوادار باند رجوی بدانیم، درمقابل خیل ایرانیان مقیم خارج ازکشور ونیز خارجی های شرکت کننده در " ویلپنت"  عددی بشمار نمیآیند وحتی سه برابرش هم بکنیم، بازهم نخواهیم توانست این تجمع را " کهکشان گونه"؟! ارزیابی کنیم!!
بلی، این تعداد ازهموطنان ما درکنار نمایندگان وسخنگویان نئوکان های ضدبشر وصهیونیست ها نشسته بودند و ازحمایت تشکیلاتی فعال سازمان جوانان یهود فرانسه برخوردار بودند که مجموعه ی این عوامل، رای مجاهدین در یک انتخابات آزاد درداخل ایران دموکراتیک را میتواند نشان بدهد!!
آقا جاهد  " متمارض " مینویسد:
" همچنین فرصت دیگری از این نوع، حضور خیره‌کننده و مشارکت فعال هموطنان در برنامه همیاری با سیمای آزادی… شاه‌بیت و شروع کلام عمده تماس‌ها و یا در پایان تماس‌ها، حاضر گفتن تمام عیار به پیام رهبر مقاومت برادر مسعود بود…".
اتفاقا این حاضر گفتن همگانی به رهبر فرقه ی رجوی، نشانگر اجازه داده شدن اختصاصی به مریدان مغزشوئی شده ی رجوی بود!
درهیچ برنامه ی آزاد و نیمه آزاد برای اظهار نظر همگانی، ممکن نیست که صدای مخالفی شنیده نشود که اگر دراین برنامه چنین شد، نشان از فرمایشی بودن برنامه دارد و مایه ی ضعف بزرگ این برنامه ها حساب میشود!!
 با این وجود شما ازاین وضعی که دربرنامه ی همیاری پیدا شد، خوشحال هم میشوید؟! وای برتو جاهد خان!
بازهم تغییر نام شورای رهبری است به شورای مرکزی با همان افراد ودرسازمانی تحت رهبری بلا منازع مسعود رجوی:
" اما در کاکل همه دستاوردها و نتایجی که از این دور همیاری با سیمای آزادی بدست آمد و همچون خورشید درخشید حضور چند تن از خواهران جوان شورای مرکزی مجاهدین بود که به خاطر آن باید به مجاهدین، رهبری آنها و خلق قهرمان ایران تبریک گفت ".
اگر کاکل دستآوردها این بود که یعنی هیچ!:
براعضای شورای رهبری هیچ کاره وبدون اراده، تعداد دیگری را افزوده ونام آنرا شورای مرکزی سازمان گذاشتند!!
این تغییرات سطحی که راهی به عمق ندارد، با تصویب کدام ارگان ذیصلاحی انجام گرفت که درتمامی احزاب، این ارگانها با شدت وضعف خود وجود دارند ودرفرقه ی رجوی ندارند؟؟
تعیین 1000 رهبر زن برای 2000 عضو مرد!!،آیا این مسخره بازی را درجای دیگر جهان سراغ دارید؟! رهبرانی به تعداد رهبران چین 5/1میلیارد نفری؟؟!!!
دریک تشکیلات دموکراتیک؟! چراباید مردان که اکثریت را تشکیل میدهند، ازحق انتخاب شدن برخوردار نباشند؟!
آیا کسی پیدا نشد که به  یک مرد رای بدهد وهمه به زنان رای دادند؟!
یا مردان ازاین حق خلع شده اند که دموکراتیک تر باشد؟!
با این وضع احتیاج به بررسی بقیه ی رجزخوانی های پوچ آقای جاهد نیا که گویا بااین تغییر- که دراصل عدم تغییر است-  سازمان رجوی  دایر براینکه جامعه ای عاری از ظلم و ستم و تبعیض و اصالت دادن به برابری و تأمین حقوق همه اقشار خلق تامین خواهد کرد، نبوده و چیزی جز گرفته شدن وقت خواننده دربر نخواهد داشت!
فرید
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا