روانشناسی تروریسم – فرقه تروریستی رجوی

مطالعه روانشناسی تروریسم در ابتدای راه خود قرار دارد چناچه رکس هادسون به این نکته اشاره می کند: بر خلاف محققان علوم سیاسی و جامعه شناسان که به مطالعه زمینه های سیاسی و اجتماعی گروه های تروریستی علاقه مند می باشند، روانشناسان نسبتا معدودی که در مورد تروریسم تحقیق می کنند، علاقه مند به مطالعه در سطح خرد گروه های تروریستی یا افراد تروریست میباشند. رهیافت روانشناختی به مطالعه خود تروریست، استخدام و جذب آنها در گروه های تروریستی، شخصیت، باورها، نگرشها، انگیزها و حرفه آنها به عنوان تروریست می پردازد.
 این موضوع نیز به طور جدی بر تمایز بین نظریه های موقعیت گرا و خلق گرا تاکید دارد. محققان، سالها بیهوده به دنبال اصلاح " شخصیت تروریسم" می گشتند. هر چند پس از سالها اعتماد به نظریه هایی که تاکید آنها بر "خصلت غیر عادی" یا " ناهنجاری روانشناختی" افراد تروریست بود. امروزه تحلیل گران تصور می کنند که افراد تروریست شخصیت واحدی ندارند. به علاوه، اتفاق نظر زیادی در این باره وجود دارد که با وجود آن که افراط گرایان سیاسی به شدت تحت تاثیر ایدئولوژی قرار دارند که رفتار آنها را توجیه می کند، اما در مجموع از جنبه های مختلف افراد عادی محسوب می شوند. به هر حال تروریسم پدیده ای چنان پیچیده است که نمی توان صرفا آن را براساس عوامل موقعیت گرا یا خلق گرا درک کرد اما می توان به کشف برجستگی یکی از عوامل اهتمام ورزید. بنابراین در این نوشتار تلاش می کنیم با استفاده از مطالعه موردی گروه تروریستی رجوی نقش نظریه‌های روانشناختی در تبیین و ارزیابی ماهیت و عملکرد این گروه تروریستی بررسی گردد.
*تبیین گروه تروریستی  فرقه رجوی بر مبنای الگوی رواشناسی خلق گرا:
با استفاده از رهیافت رواشناسی خلق گرا معمولا می توان از دو نظریه "ناامیدی پرخاشگری" و "خودشیفتگی پرخاشگری" برای ارزیابی گروه تروریستی رجوی بهره برد.
الف. نظریه نامیدی _ پرخاشگری
یکی از نظریه های خلق گرا که مدتها در توضیح تروریسم رایج بوده است، نظریه ناامیدی_ پرخاشگری است. این نظریه را نخستین بار جان دالرد و همکاران وی درکتاب خود بنام " ناکامی و پرخاشگری" در اواخر دهه 1930 مطرح کردند. این نظریه، رویکردی ساده و روشن دارد و درآن استدلال می شود زمانی که فرد از رسیدن به اهداف خود ناکام مانده، پرخاشگر می شود. به علاوه دالرد استدلال می کند که ناکامی همواره منجر به ایجاد پرخاشگری می شود و پرخاشگری همیشه در نتیجه ناکامی به وجود می آید. که این نمونه را می توان در شخصیت افراد و رهبران فرقه رجوی به طور کامل مشاهده نمود که به صورت علنی علیه تمام کسانی که بر علیه آنها مطلبی گفته اند یا مقاله ی نوشتند موضع گرفته و به بدترین شکل ممکن فحاشی می کنند. افرادی همچون رهبران فرقه رجوی چون چیزی برای از دست دادن در خود نمی بییند و برای انتقام از تمام کسانی که به گمان خودشان در ناکامی های آنها دخیل بوده اند به اقدامات تروریستی دست می زنند تا با تغییر نظام سیاسی شرایط زندگی شان را بهتر کنند.
به چند نمونه از فحاشی ها و پرخاشگری های فرقه رجوی در این بخش اشاره خواهیم کرد
گماشتة دوره گرد – مزدوران نیروی قدس – خانواده الدنگ – گراز وحشی – آلت فعل حقیر وزارت جعل و جنایت – بازگشت خائنانه و خفت بار خائنین – شاگرد جلاد اوین – گشتاپوی آخوندی – بریده، تواب، خائن – مزدور اجاره ای – عامل خود فروخته – گماشته بی مصرف – پادو بی مقدار، انجمن نجاست و… گوشه ای از هزار نمونه دیگر از پرخاشگری های این فرقه می باشد.
ب.نظریه خودشیفتگی_ پرخاشگری
احتمالا کمی خودشیفتگی در همه ما وجود دارد زیرا خودشیفتگی در حفظ عزت نفس نقش دارد هرچند، برخی محققان به ویژه ریچارد پرلستین به این نکته اشاره کرده اند که خود شیفتگی در حالت افراطی خود، تبیین قابل قبولی برای فعالیت تروریستی محسوب می شود. فرد خودشیفته از اهمیت و اعتبار خود در جهان کاملا مطمئن است. طبق این نظریه این مساله می تواند باعث ایجاد خشم ناشی از خود شیفتگی و پرخاشگری گردد. تابع این نظریه افراد عضو گروه تروریستی رجوی از جمله رهبران آن تا قبل از گرویدن به این فرقه، دچار نوعی توهم خود بزرگ بینی شده بوده اند به این معنا که احساس می کردند شایسته موقعیت و منزلت اجتماعی فراتر از آنچه اکنون هستند، می باشند. بر این اساس در پی کسب منزلت واقعی خود برآمده و از طریق تشکیل یا پیوستن به این گروه تروریستی افراطی با اعمال خشونت علیه کسانی که به ظن خود عامل عقب ماندگی شان شده اند، سعی در تغییر شرایط به نفع خودشان می کنند. از سوی دیگر این افراد اعتقادات و جهانبینی خود نسبت به جهان پیرامون را عین حقیقت می دانند. در این راستا گروه تروریستی رجوی برداشت ذهنی خود از دین اسلام را یگانه تفسیر حقیقی از اسلام معرفی می کند و هرگونه جهانبینی دیگری را عین کفر محض قلمداد می کند. بنابراین آنها به نوعی خودشیفتگی در تفسیر شان از جهان و انسان نیز مبتلا هستند که خود منجر به اعمال خشونت علیه دیگران می گردد.
* تبیین گروه تروریستی رجوی بر مبنای الگوی روانشناختی موقعیت گرا:
پس از اقدامات بی رحمانه و منزجرکننده گروه تروریستی فرقه رجوی در ایران و عراق که از ترور بیش از 17000 شهید ترور در ایران گرفته تا کردکشی در عراق، باور به این امر کاملا طبیعی است که مرتکبان چنین اقداماتی باید تا حدی دیوانه یا مجنون باشند، ترغیب می شویم چنین نتیجه گیری کنیم که رفتار بسیار ناهنجار باید توسط افراد کاملا ناهنجار صورت گیرد. اما تصویر افرادی چون مریم قجر که در تلویزیون مشاهده می کنیم با این که می خواهد خود را عادی جلوه دهد با این حال رفتار و حرکات و خوی تهاجمی و پرخاشگرانه آن کاملا مشهود است و کاملا ناهنجاری روانی در آن محسوس است. اینجاست که نظریه پردازان موقعیت گرا فرضیات خلق گرایان را به چالش می کشند. عوامل موقعیت گرا می توانند ما را مجبور کنند بر خلاف ارزش های اظهار کرده خود رفتار کنیم همانطور که رهبران این فرقه در رسانه ها می گویند از کشتار مردم توسط گروه های تروریستی دیگر متاسف هستند، اما راهی جز این ندارند. موقعیت گرا یان چنیین تحلیل می کنند که بسیاری از تروریست ها احساس می کنند چاره‌ای ندارند جز این که مرتکب اقدام تروریستی شوند به عبارت دیگر، آنها احساس می کنند در دام موقعیتی که در آن هستند، افتاده اند و مجبورند برای رسیدن به هدف خود دست به اقدامات سیاسی خشونت بار بزنند.

 تصاویری از خشونت و فحاشی این فرقه تروریستی علیه خانواده ها


تصاویری از فرامین کشتار و ترور توسط رهبران فرقه و انجام عمل فجیع  خودسوزی توسط اعضای مغزشویی شده فرقه


تصاویری از خشونت و ضرب و شتم اعضای جداشده توسط عوامل فرقه رجوی


 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا