آرزو بر جوان عیب نیست!!

این روزها بازار " رحمان. ش "  که ازمداحان نامی مسعود رجوی است بشدت گرم بوده وهرقدر که قدرت لاف زنی و توان استعمال دستمال یزدی دارد، اجازه یافته است که حتی هر روز هم بنفع رجویه بنویسد که این یکی شاعرانه بود و درعوض بیش از نوشته های قبلی اش، متعفن است!
او درآخرین نوشته اش آورده است:
" تعبیر رفت یار سفرکرده می‌رسد "
این تعبیر درکجا رفت؟ چه کسی معلوم  کرده که این مسعود مرده است یا زنده؟
مستنداتی داری یا از عالم غیب حرف میزنی؟
این علم غیب شناسی را ازکجا یاد گرفته ای؟
درادامه میخوانیم:
"آری، باز سخن از ۳۰ دی است و مژدة آمدن و خوش آمدن یار صاحب دل. اگرچه به اقتضای شرایط و مرحلة خطیر مبارزاتی، «او» هجرت گزیده و روی دل‌افروز از مشتاقان دلشده به ناگزیر پنهان می‌دارد. اگرچه عاشقان بیدل، در انتظار دیدار او، خار در چشم و استخوان در گلو، با هر صدای پا از جا می‌جهند و قلبشان به کوبش درمی‌آید؛ اما به‌شکرانة آن‌که «او» در سلامت است، از این ناگزیر، نه جای ملامت است ".
که بشما گفته که هجرت کرده و این کار را برای چه انجام داده؟
ترکی الفیصل (وزیر اطلاعات سابق عربستان) چرا روی در روی مریم رجوی، خبر مرحوم شدن این فرد خودشیفته را داد؟!
اگر هدف مخفی کردن کامل رجوی بوده واین شاهزاده ی عربستانی طی یک برنامه ی حـقه بازانه ود ر هماهنگی با مریم دروغ گفته، چه سودی برای مریم واو داشت؟!
جزاینکه میترسند که دولت ایران با توسل به اینتر پل، اورا برگردانده ومحاکمه کند؟
اگر اینطور است، بعدها چه خواهد شد که ایران وپلیس بین الملل، قادر به انجام این کار نشده ونتیجتا، رجوی ازغیبت کبری خارج شود وهزاران اگر دیگر!!
همچنین:
" البته باید گفت چشم غایب بین باید که او را به هزار جلوه در حضور ببیند. او نرفته است. او اهل دور شدن و دوری گزیدن نیست. او نزدیک‌ترین به قلب‌ها و عاطفه‌هاست. عشق او به خلق و دست‌پروردگانش سوزان تر از آن است که دوری را تاب آورد. نام او خورشیدی‌تر از آن است که هجران‌ها و تاریکی‌ها بتوانند کتمانش کنند. او آشکارتر از همیشه، در افق شب‌گرفتة ایران، در فروزشی تمام قامت است. آینه‌های انتظار، اینک با هزار سرایش بلورین از هر سو او را می‌تابانند. آنان که ندیده‌اند، او را در مریم ببینند. هر جا که سخن از ایران و آزادی است او آنجاست ".
ما را درتحلیل یک وضعیت سیاسی،  به  دست رمل واصطرلاب نسپارید رحمان جان!
دنیای سحروجادو سپری شده وکسی نمیتواند بخصوص درعالم سیاست، با توسل بدانها، به مردم فریبی بپردازد. مردمی که سیاسی اند وروابط علت ومعلولی را خوب می فهمد!
او اگر عشقی بنام مردم دارد و این عشق اورا میسوزاند، چرا راه حلاج ها را انتخاب نمیکند که اقلا درآخر عمری، قسمتی ازکارنامه ی سیاه خود را سفید کند!
اصلا توازکجا میدانی که او زنده است و سلامت؟!
مردم روی زمین، چشمان غایب بین ندارند و وعقلای قوم، با تجزیه تحلیل مسائل به کشف حقایق نایل میآیند و آیا تو ادعا داری که غایب بین تشریف داری؟!
فکر نمیکنی که لازم داری که سریعا به روانپزشک مراحعه کنی؟!
بازهم انحصار گری که مرض تمامی فرقه های منحط است:
"… مجاهدین، برفرازندگان پرچم مقاومت در برابر دیکتاتوری سلطنتی، وارثان راستین آن انقلاب و رهبری حقیقی آن بودند… "…مسعود، چشم‌وچراغ و نقطة امید و آرزوی یک خلق در زنجیر است و باید با تخم چشم حراست شود. او دیرگاهی ست از یک نام به یک مرام تبدیل‌شده است… مرام ایستادگی تا به آخر. مرام فدای همه‌چیز برای خلق و انتخاب هیچ‌چیز برای خود. هر جا که مقاومتی هست او حضور دارد ".
نه بابا!
یعنی شرکت میلیونی مردم درمبارزات یکصد ساله که مجاهدین خلق از نظر کمی وکیفی به ناخن آنها هم نمیرسیدند، کشک بوده تا بان کشکی وکتره ای، مجاهدین کم تعداد را به رهبری خود انتخاب کنند؟!
وانگهی، رجوی که سازمان مجاهدین خلق از قالب تهی کرده وبقایای آن را بلعیده، چه ادعای وراثتی درمورد آن میتواند داشته باشد؟!
قاتل وخونخواهی مقتول؟؟
آیا شکل این حضور مسعود، اجنه گونه است که ما اثری ازآن نمی بینیم؟!
اگر هست، ما هیچ تکلیفی درتبعیت از اجنه بعهده نداشته وبجای آن خود را بعنوان انسان اشرف مخلوقات میدانیم.
بلی مردم با سحر و جادو و کف بینی فاصله دارند واگر این ادوات بکار شما میآید، پیشکش خودتان.
همه را  برای خودتان بردارید.
نوید
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا