من مجتبی قطبی را نمی شناسم ولی یاوه گویی هایش رادرک میکنم!!

در راستای حتمی دانستن بر روی کار آمدن ترامپ وارتباط منطقی اش با خوشبختی گروه رجویه، آقای مجتبی قطبی هم که ازادبیات بکار برده اش ونیز تحلیل های رونوشت برابر اصل وار رجوی ها روشن است که یک مرید رجوی است، خواسته است که حرفی زده باشد و رسانه های رجوی درد دل های اورا منتشرکرده باشند!
 صرفنطر از مقدمه ی مشمئزکننده ای که خاص قلم بدستان اصحاب رجوی است، درنوشته ی آقای قطبی بنام " آب ریخته به لانه مورچه‌ها " میخوانیم:
"… سیاست رسمی آمریکا در قبال ایران که سیاست مماشات و باج دادن و سکوت و چشم‌پوشی در برابر سرکوب داخلی و ماجراجویی‌های منطقه‌ای آخوندها بود در زمان اوباما نه‌تنها ادامه یافت بلکه شدت نیز یافت. با این تفاوت که در آن دوران هیچ‌یک از «دلواپسان» برون‌مرزی به سیاست خارجی اوباما در برابر رژیم ایران اعتراضی نکرده و آن را مایه نگرانی برای آینده جنبش مردمی ندانستند. بدیهی است که بها و هزینه‌های گزاف این سیاست مشمئزکننده، مخرب و ضد مردمی غربی‌ها را مردم ایران مجاهدین خلق و مقاومت سازمایافته ایران پرداختند".
اولا سیستم آمریکا چرا باید دربرابر سرکوب واکنش نشان دهد؟
مگر این اوبامای خوش خط وخال نبود که با زیر پا گذاشتن قانون اساسی آمریکا ارتش را که حق دخالت درامور داخلی کشور را نداشت، مجاز ساخت که به خصوصی ترین حریم مردم آمریکا وارد شده، مردم را بدون هیچ مدرک ومجوزی دستگیر کند وآنها را بمدت نامحدودی – حتی تا آخرعمر – زندانی کند؟!
مگر این مار خوش خط وخال و در لباس رئیس جمهور مردم آمریکا، پلیس را به ادوات جنگی سنگین مجهز نساخت که ازاین زره پوش ها و… درسرکوب اعتراضات داخلی استفاده شود؟!
با این وجود، رژیمی که با مردم خود رفتاری این چنینی دارد، چرا باید مخالف سرکوب مردم درخارج باشد؟!
آقای قطبی به گفتارش چنین ادامه میدهد:
" استران استیونسون، رئیس گروه دوستان ایران آزاد، در مصاحبه با روزنامه الزمان بین‌المللی ۷ دی ۹۵ گفت: «واقعیت این است که استراتژی اوباما در خاورمیانه مبتنی بر سیاست سازش و نزدیکی به ایران بود و به همین دلیل همه امتیازات ممکن را در هر زمینه‌ای از عراق گرفته تا توافق هسته‌ای به رژیم ایران داد و حوادث فجیعی که اکنون در سوریه رخ می‌دهد نمونه روشنی از سیاست‌های فاجعه‌بار اوباماست. اگرچه هنوز زود است که بگوییم تغییری در سیاست امریکا در قبال ایران وجود دارد ولی حداقل می‌توان گفت که یک فرصت بزرگ برای ایجاد موضعی قاطع‌تر در مورد سیاست‌های خصمانه رژیم ایران در منطقه و در داخل ایران و سیاست سرکوب و نقض حقوق بشر که بر مردم ایران اعمال می‌کند، به وجود آمده است ".
اولا این استیونسون انسان جانی والا مقامی!! است که خواننده ی مشتاق میتواند با رفتن برروی موتورجستجوگر اینترنت، اورا بهتر شناخته و بداند که این حرف ها را با اتکا به چه جهان بینی ودر تعقیب کدام  منافع شخصی (همسویی کامل با صهیونیست ها) زده است.
ثانیا، گر آقای اوباما در تکرار جنایات خود برعلیه مردم ایران بیش از آنچه که کرد، انجام می داد، مسئله به جاهای خطرناکی می کشید و بنابراین تن دادن به مذاکرات صلح هسته ای ازاین بابت قابل تفسیر است!
مقاومت مردم عراق و افغانستان دربرابر نیروهای متجاوز آمریکائی آنچنان آموزنده بود که این رئیس جمهور باهوش و وکیل مدافع برجسته ی یک درصدی های متنعم، نمی توانست آنرا نادیده بگیرد وبه ایران حمله کند!
البته من هم شنیده وخوانده ام که اوباما قصد ایجاد کدورت بین ایران وروسیه را داشت که بموجب آن درفرصت ممکن بتواند هردو را بزانو در آورد که ظاهرا سران حکومتی ایران فریب این چراغ سبزهای او را نخورده وباو تفهیم کردند که میزان دشمنی سیستم آمریکائی با ایران آنقدرشدید بوده که ایران باین زودی ها نمیتواند به او اعتماد کرده وبا همسایه ی خود درگیر شده و بر منافع مشترک بشدت قابل اعتنای خود با این همسایه، ضربه بزند.
همچنین:
" این «فرصت بزرگ» و تغییر سیاست مماشات آمریکا به سمت «سیاست قاطع‌تر» نگرانی‌های رژیم حاکم بر ایران را، خصوصاً بعد از تمدید قانون تحریم‌های علیه رژیم ایران به مدت ۱۰ سال از جانب کنگره آمریکا و همچنین اعمال تحریم‌های علیه ۵۰ شرکت و موسسه رژیم برای جلوگیری از توسعه برنامه موشکی و هسته‌ای آن‌ها، افزایش داده است".
فرصت بزرگی که موجب سوء استفاده ی شما باشد، وجود ندارد وما قاطعیتی بیشتر ازدوران اوباما را نمی بینیم و اتفاقا خلا موجود از اوضاع پیش آمده را فرصتی بزرگ برای توسعه ی پایدارکشور خود دانسته واین فرصت را شامل کشورهای دیگری نیز میدانیم که بخواهند از یوغ وابستگی های اقتصادی خانمان برانداز رها شوند.
این نوع تحریم ها هشدار خوبی برای ماست.
چرا که اگر بخواهیم شمشیر داموکلسی مدام بر بالای سرمان نباشد، باید که هرچه میتوانیم خود را ازنظر توسعه ی صنایع مادری خود و کشاورزی همگرا با این صنایع، انقلاب صنعتی خود را انجام داده وخیال خود را از این بابت ها آسوده کنیم.
دیگر اینکه دفاع از سرخدات وثغور هرکشور، حق ذاتی هر دولتی است وما برای تقویت بنیه های دفاعی خود، منتظر امر ونهی های ترامپ و اعضای فاشیست کنگره نمی مانیم!
ایضا:
" در همین رابطه «دلواپسان نظام» و سوپاپ اطمینان‌های رژیم با همان کارت شناخته‌شده، اما اکنون سوخته، اتخاذ یک سیاست سخت‌تر از سوی آمریکا را با علم کردن، لولوخورخوره تندروها و جنگ، «بمباران اتمی»، «بمباران غیر اتمی» و «حمله نظامی زمینی»، از سوی دولت آمریکا، به زیان دولت «میانه‌رو» دانسته و بدین ترتیب به ایفای نقش خائنانه خود ادامه می‌دهند".
اسم این هشدار دهندگان هرچه باشد، حرفشان را باید جدی گرفت ودانست که این تو بمیری ازآن تو بمیری ها نیست وایران خسته از تعدی نظام سلطه گر، همراه هم پیمانانش درمقابل این زورگویی ها تسلیم نخواهند شد واصرار طرف مقابل درراستای ادامه ی این زورگویی ها، نتیجه ای جز جنگ اتمی نخواهد داد واتفاقا ما که معنی تنعم را مثل یک درصدی ها نچشیده ایم ودرمقابل این رنج  400 ساله به ستوه آمده ایم، کمتر از نازپروردگان یک درصدی و مباشران آنها، ضرر خواهیم کرد!!!
یک ادعای خنده آور:
"… بااین‌وجود معلوم می‌شود که نگرانی‌های جبهه «دلواپسان خارج از کشور نظام» نه از بابت… بلکه از اعتلا و اعتبار مقاومت ایران و چشم‌انداز سرنگونی تام و تمام رژیم حاکم است که از همان ابتدای امر به‌عنوان تنها راه بازگشت صلح و ثبات منطقه و رهائی مردم ایران از چنگال این «اختاپوس هزارپای» تروریسم بنیادگرای اسلامی تلاش کرده، بر آن اصرار ورزیده و آن را به پیش برده است ".
یعنی انتخاب ترامپ برای رجویه اعتبار وموقعیت آفریده؟!
چه دلیل عاقلانه ای دراین مورد میتوان ارائه کرد؟!
آیا سختگیری برای مردم ایران که اکثریت آنرا زحمتکشان تشکیل می دهند، سبب اعتلا و مقاومت باند رجوی است؟؟!!
تشکیلاتی که نمیتواند با اعضای خودش هم سر راست باشد و بجای صلح وتفاهم، نظام برده داری داخلی بنیان نهاده، چگونه میتواند به ایران ومنطقه ثبات ورهائی بیآورد؟!
سئوالی که باند رجوی هرگز قادر به جواب دادن به آن نیست و جواب هایش صرفا درحد حرف های رکیک وفحاشی خواهد بود!
صابر
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا