چرا مجاهدین از حضور خانواده ها در اشرف 3 هراسانند؟!

با نامطلوب تر شدن سیر تحولات برای باند رجوی ، این گروه مستبد و دغلکار بمدت قابل توجهی دندان روی جگر گذاشته بود تا بدون درگیری با خانواده ها ، به کمک دولت جدید امریکا که ازنظرش” مماشاتگر” نبود ، به رویاهای هذیان آلود خود دست یابد!
مجاهدین خلق طوری مشتبه شده بودند که همه چیز را در حال پایان یافتن بنفع خود دانسته وخانواده های معترض را عددی دربرابر خود ندانسته و علیه آنان کف بر لب نیآورده وچیزی نمی نوشتند.
اما گذر زمان نشان داد که سران آمریکا آنقدر ساده نیستند که هر اراجیف آنها را پذیرفته وبعنوان یک آلترناتیو تمام عیار برسمیت شان بشناسد.
سران آمریکا و سرویس های خصوصی اش بیشتر ازقبل متوجه شدند که” احمد چلبی” های معتبرتر از مجاهدین خلق وجود دارند و بنابراین این بیچاره ها را درته صف احمد چلبی های ایرانی پرتعداد قرار داد وباشد که با اخراج جان بولتون- بعنوان رفیق مریم و …- ، باند رجوی ازته صف هم رانده شود!
ازاین رو رهبری مجاهد نماها، به قلم بدستان خود دستور داد که مجددا اعمال حمیده ی ؟! خود – فحاشی به خانواده ها را – که جرمشان این است که اسرای آنها را از عراق ناامن بیرون کشیدند ازسر گیرند تا مسکنی برای درد جانکاهی باشد که دامنگیر مسئولین مجاهدین رجوی شده است ، از سر گیرند.
این بار رویش یافته ی جدیدی بنام معصومه شاه کرمی به میدان فرستاده شده تا عقده گشایی نماید!
درمقاله ی منتسب باو ومنتشر شده در وبلاگ های رجوی آمده است :
” دعوا برسر من یا هزارنفر دیگر مثل من نبوده و نیست، دعوای برسر حاکمیت مردم ایران بر سرنوشتشان است. او می‌خواهد این‌را از مردم بدزدد و مجاهدین می‌خواهند دست درازشده‌اش به‌سمت حاکمیت ملی،‌ سرمایه‌ها و استعدادات انسانی و مادی میهن را قطع کنند و میهنشان را آزاد کنند.”
البته دعوای رجوی با حکومت هم ارتباطی به ما خانواده ها ندارد وما صرفا برای دیدن اعضای خانواده هایمان که رجوی با درب باغ سبز نشان دادن آنها را اغفال وزندانی نموده است ، به مقر اسرای رجوی آمدیم وهرکار دیگری هم که کردیم- بدون اینکه توجهی داشته باشیم بسود یا ضرر چه جریان ثالثی است – در راستای اعاده ی حقوق ازدست رفته ی این فرزندان درزنجیر خودمان بود!
ضمنا ، مجاهدینی که برای تسلط براین فرزندان ما، کاری جز سلب آزادی ومالکیت ازآنها را بلد نیستند ، چگونه میخواهند ایران 80 میلیونی را آزاد کنند!
گیرم که مریم ومسعود این حرف ها را بتو زدند، تو چرا باور کردی دختر بیچاره؟!
مگر تو بیشتر ازما گرفتار رنج وعذاب دارودسته ی رجوی نبودی ونیستی؟!
همچنین :
” بعد از قیام شکوهمند سال۸۸ که موضوع سرنگونی رژیم اوج جدیدی گرفت وزارت بدنام که از نقش تأثیرگذار مقاومت مجاهدین در این خیزش خوب مطلع بود، برای حفظ رژیم پوسیده آخوندی با کمک نیروی تروریستی قدس، مأموران وزارتی‌اش را به‌صورت گله‌ای تحت نام خانواده از بهمن۸۸ به اشرف گسیل کرد و چندسال روی آن سرمایه‌گذاری کلان نمود تا هماوردش را با تروریسم و دجال‌گری ازدورخارج کند.”
اولا ،قیامی درکار نبود و اعتراضات انتخاباتی درچند شهر بزرگ بود فقط و مجاهدین شرکت نکرده دراین انتخابات ، طبعا نمیتوانستند نقشی دراین تظاهرات داشته باشند.
ثانیا همه ی مراجعه کنندگان به کمپ اشرف ، مدارک هویتی روشنی را به مامورین عراقی داده ولیست این افراد دراختیار مامورین حفاظت درب اشرف قرار میگرفت وهمه جا ثبت میشد.
شما موردی هم نمیتوانید ارائه دهید که این مراجعه کنندگان کسانی غیر ازاعضای خانواده های تیره روز بودند!
ثالثا ، شما که طبق انقلاب مریم، خانواده ها را هم به رجوی بخشیده اید ، گله وار نامیدن آنها درحکم توهین به رجوی است وچقدر نادانی کردی با کاربرد این ادبیات ، دختر!
معصومه خانم در نقل قسمتی از بیوگرافی اش مینویسد :
” در ۲۱سالگی مسیرم برای دیداری از اشرف هموار شد. به دنبال گمشده‌ام، راهی قرارگاه بی‌قراران شدم. ۵روز در اشرف شاهد مناسباتی بر اساس انسانیت و برابری بودم. در مقابل‌خود زنان و مردانی رها می‌دیدم که هیچ‌چیز در دنیا برای‌خود نمی‌خواستند؛ بی چشمداشت از همه‌چیز خود (همسر و فرزند و خانه و کاشانه و تحصیل و ثروت و …) با صدق و خلوص کامل گذشته و تنها به‌آزادی خلقشان می‌اندیشیدند.”
ظاهرا درایامی که راه عراق بازومسافرت بدانجا بدون ویزا بوده ، این خانم هم قاطی میلیون ها نفری شده که به زیارت میرفتند و به اشرف رفته است.
درمورد مشاهدات این خانم باید گفت که بلی اینها حقی برای خواستن چیزی برای خود نداشتند ودرعوض همه چیزشان را – غیر از نفس کشیدن – به رجوی ونه مردم داده بودند : سلب مالکیت اجباری کامل ازخود و مالک نمودن رجوی برهمه چیز وازجمله 2گرم غشای مغزی!!
اگر واقعا این مناسبات بشدت غیر انسانی را آزادی فرض کردید، عقل از سرتان پرانده شده بود عزیز!
وحالا آیا این عقل پرانده شده از مغزتان حق بازگشت بجای خود را دارد!!
بازهم :
” خانه مجاهدین، تنها جایی بود که استثمار انسان از انسان در آن نبود. حقوق زن و مرد بر پایه مساوات و برابری بنا شده‌بود. اشرف درقلبم جاگرفت، برایم الگویی از ایران آزاد فردا شد.”
این قصر سازی ها بی جیره ومواجب برای مسعود رجوی ، اگر نامش استثمار نیست پس چیست؟!
در ساختن پارک مخصوص شورای رهبری که شما بدانجا راه داده نمیشدید ، استثماری وجود نداشت؟!
ودرتفاوت فاحش آشپزخانه ها وغذاخوری های خاص نزدیکان رجوی چطور؟!
همینطور :
” چرا زن حق‌وحقوق اجتماعی برابر با مرد ندارد و نمی‌تواند آن‌طور که می‌خواهد فرزندانش را بزرگ کند؟ چرا چندهمسری؟ چرا خیانت؟ چرا اعتیاد؟ چرا فروش اعضای بدن؟ چرا دزدی و غارت اموال مردم و نابودی حرث و نسل و هزار و یک چرای دیگر.”
فکر نمیکنی که این سئوال را باید ازمریم ومسعود بپرسی؟!
وجود 800نفر زن عضو شورای رهبری کذائی که بدون اجازه ی شخص مسعود آب هم نمیتوانستند بخورند وکسی را دوست داشته باشند و.. ، نقض حقوق زنان نیست معصومه خانم؟!
چرا فقط مسعود همسر داشت و آنهم بصورت چند صدنفری که شاهان نمیتوانستند باین راحتی داشته باشند؟
چرا رحم های زنان مفت ومجانی درآورده میشد و ….و …
در خاتمه :
” و درنهایت خطابم به آن‌هایی است که آگاهانه یا ناآگاهانه تحت پوش خانواده آب به آسیاب این رژیم می‌ریزند. صف خودتان را از این دژخیمان جدا کنید و در کنار مردم ستمدیده قرار بگیرید.”
چه خبر است خانم؟ چیزی شده؟
آیا خانواده ها به قلعه ی مانز مراجعه کرده اند ویا رهبران شما بیم دارند که با وضعی پیش میرود، این امر محقق خواهد شد!
گروهی از خانواده های دردمند

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا