شکنجه، توهمی که فرو ریخت!

شکنجه، توهمی که فرو ریخت!
ایران‎دیدبان
جریان خبررسانی، تحلیل و انتقال اطلاعات مثل هر پدیده‎ی دیگر در فرقه‎ی رجوی، تعاریف و ویژگی‎های خاص خود را دارد.
ویژگی بارز تروریسم نرم مجاهدین، همان شارلاتانیسم حاکم بر خشونت تروریسم سخت آنان می‎باشد. اصولاً شیادی جزء لاینفک منش و روش این فرقه است.
همانگونه که مردم عادی کوچه و بازار به‎نام سرانگشتان رژیم و به استناد نصب یک عکس بر دیوار مغازه مستحق مرگ اعلام می‎شدند، حوادث و رویدادها نیز به‎جرم امکان بهره‎برداری رژیم به مسلخ سانسور برده می‎شوند و یا به سبب فرصتی برای روحیه دادن پر و بال داده می‎شوند.
تلکس خبرگزاری مجاهدین غربالی است از سانسورگری وقیحانه از هر آنچه که باب طبعش نباشد و هر آنچه که از این غربال عبور می‎کند، باید که منتج به نتیجه‎ی خاص و دلخواه رهبر شود زیرا اوست که تشخیص می‎دهد گریبان اصلی فرقه‎اش را کدام بحران گرفته است.
ملوانان انگلیسی! دست‎آویزی بود که فراشان ِ فرقه عقده‎گشایی کنند! که چه؟
آنچه توابین و نادمین و جداشدگان گفته‎اند همه تحت فشار است، همچون ملوانان که خود گفتند تحت فشار بوده‎اند!
اما ابراهیم خدابنده و جمیل بصام، به‎خاطر مصاحبه‎شان با ایسنا، در این میان بیش از همه آه از نهاد قلم به‎دستان برآوردند، چرا که سازمان گفته بود ابراهیم و جمیل در زیر شکنجه‎های طاقت‎فرسا منتظر مرگ هستند و کمپین جهانی برای نجات آنها تشکیل داده و خیل سیاهی‎لشگرهای مواجب‎بگیر را روانه‎ی میتینگ خیابانی کرده بود و همسران دادخواه برای آنان تراشیده بودند!
به ناگاه در اوج چنین نمایشی، ابراهیم و جمیل برای اولین‎بار صدای شخصی خود را بلند کردند که نه از شکنجه خبری است و نه از مرگ. این شد که بساط شعبده‎بازی به یک‎باره برچیده شد و کمپین جهانی تبدیل به کمیته‎ی مجازات فرقه‎ای علیه این دوتن شد و بازار فحاشی به آنان رونق یافت. (1)
گفته‎های ابراهیم و جمیل که با مشاهده و تصدیق حامیان مجاهدین در زندان اوین مواجه شد، دردی فراتر از رسواگری نمایش مسخره‎ی فرصت‎طلبانه به اسم نجات جان آنان داشت، زیرا که آخرین تلنگر بر تزویر و توهم شکنجه بود. هیمنه‎ی کابوس‎واری که چون اختاپوس، روح و روان اعضا را در سرپنجه‎ی زهرآگین خود می‎فشرد، فرو ریخت.
خودفروختگی ، شاگرد جلادی و کمک بازجو ، پرده‎ای است که در برابر دیدگان اعضا می‎افرازند تا روایت وارونه‎گویان را بدانان حقنه کنند. لیکن خود با بیانی نامتعارف، معترف به تحریف و جعل و شیادی می‎شوند که از صد مصاحبه و اعتراف تلویزیونی اثرگذارتر است.
در همین فقره‎ی ملوانان انگلیسی که همچنان کشش می‎دهند تا از رهگذر آن مماشات! را تبدیل به تحکم، دربه‎دری را تبدیل به استقرار، و فرار و پیگرد رهبرشان را با ویزا و اقامت جایگزین نمایند و به ظن خویش به آرامش برسند، اعترافاتی تاریخی در بازپس‎گیری مدعیات جعلی سابق ایراد شده است که نگاهی به برخی از اظهارات زندانیان آزاد شده که خود را شاهد شکنجه‎ها و چگونگی اعتراف‎گیری می‎نامند و مقایسه‎ی آن با داستان‎سرایی‎های دهه‎ی 60 مبنی بر وجود 61 نوع شکنجه‎ی فوق طاقت انسان و معرفی ادوات و ابزارهای شکنجه که مو بر تن هر جنبنده‎ای راست می‎کرد، عبرت‎آموز است:
« درپاییزسال 63 پاسدارحسین شریعتمداری كه درآنزمان جزء باند طرفدار منتظری بود به قزلحصار آمد و بساط مارگیری و تواب سازی اش را پهن كرد و هفته ای دو روز به داخل بند می آمد و خواستار بحث آزاد! با زندانیان می شد اماكسی او را تحویل نمی گرفت.
روشهای جدید برای كشاندن زندانیان به ندامت و توبه به جائی نرسید و بالاخره درسال 65 به روشهای پیشین برگشتند، داستان اعتراف گیری از مهدی هاشمی با استفاده از بیخوابی دادن و فشارهای بسیار و بعد هم گرفتن اعتراف و سپس توبه و ندامت تعدادی از اهالی نجفآباد اصفهان تحت عنوان اعضای باند مهدیهاشمی، نتیجه بازگشت به روشهای قبلی بود…
پس از قتلعام زندانیان درسال 67 روش جدیدی به صنعت تواب سازی اضافه شد و آنهم بكارگیری همزمان دو اهرم تهدید و تطمیع بود. دراین روش زندانی را تحت فشار شدید روانی قرار می دادند. معمولا برای این كار اولا مانع خواب قربانی شده و مدت طولانی او را درحالت بیخوابی نگه میداشتند همزمان برای او جا می انداختند كه میخواهند اعدامش كنند، پس از مدتی میگفتند كه اگر مصاحبه تلویزیونی بكند از اعدام او صرفنظرخواهندكرد وحتی آزادش میكنند. خیمه شب بازی فرج سركوهی را با استفاده ازاین روش براه انداخته بودند…
شیوه دیگركه شاهد آن بوده ام درسال 1371 وزارت اطلاعات قصد داشت كه یك نامه خطاب به دبیركل ملل متحد نوشته و امضای زندانیان سیاسی را پای آن بگذارد مضمون نامه هم این بودكه ما زندانیان سیاسی تبلیغات سازمان مجاهدین مبنی بر بدرفتاری و نقض حقوق بشر در زندانهای جمهوری اسلامی را تكذیب و محكوم میكنیم و… اما آنها میدانستند كه كسی این نامه را امضا نخواهدكرد به همین دلیل نامه را بدست یك زندانی كه حكم اعدام داشت داده بودند كه به بند ما بیاورد. به او گفته بودند اگر امضای نفرات این بند را بگیری درحكم اعدام تو تجدید نظرخواهیم كرد….دژخیمان گشتاپوی آخوندی میخواستند از عواطف زندانیان نسبت به یك هم بند خود سوء استفاده كنند. » (2)
دعوت به بحث آزاد، تطمیع و تهدید و بی‎خوابی دادن، اینها شیوه‎های شکنجه و اعتراف‎گیری در زندان بوده است.
نمونه‎ی دیگر، از زبان یک زندانی آزاد شده!:
« از آنجا كه با منش و روشهای لاجوردی و شاگردانش در اوین تا اندازهیی آشنایی دارم و در جریان مكانیزم و چگونگی صدها اعتراف و ندامت و مصاحبه هستم (از حسین احمدی روحانی كه یكشبه ایدئولوژی و استراتژی و سیاستش را تقدیم لاجوردی كرد و با مصاحبه های مطول و حرفهای تكراری دست از پیكارش كشید و پیكارش رفت تا احسان طبری؛ تئوریسین بزرگی! كه لباس اجتهاد پوشید و اسلام شناس شد، و كسانی كه با سر و روی كبود و باندپیچی، ظاهر شدند و از خوشرفتاری و مهمان نوازی پاسداران گفتند)، حدس زدم خانم ملوان را با شیوه های خاص لاجوردی، به اعتراف و مصاحبه واداشته اند. چند روز بعد، پس از اولتیماتوم انگلیس و عقب نشینی خفتبار رژیم و افشاگری ملوانان، وقتی متوجه شدم آنان را در سلولهای انفرادی اوین انداخته و با لباس سیاه و نقاب و ساطور، نیمه شب قبض روحشان كرده و با صحنه سازی و ایجاد سر و صدا در سلول مجاور، فضای دشنه و شمشیر و تابوت را برایشان زنده كرده اند یاد ایامی افتادم كه لاجوردی و حاجداود رحمانی به زندانیان می گفتند كاری می كنیم كه یا دیوانه شوید و یا به سربازی علیه رجوی تبدیل شوید. » (3)
قبض روح‎شان کرده و در سلول مجاور سر و صدا به‎راه انداختند! و لابد باید پذیرفت که احسان طبری و حسین روحانی از سر و صدا ترسیده‎اند که اگر چنین است وای به حال این گروه‎های به‎اصطلاح سیاسی و اگر چنین نیست ننگ بر آنان که اینگونه وارونه‎گویی می‎کنند.
این‎که یاوه‎گویان مجاهدین پس از سال‎ها که مدام مسأله‎ی تجاوز به زنان در زندان‎ها را پیش می‎کشیدند و برای خالی نبودن عریضه، زنانی از خود را برای شرح ماجرای تجاوز، به نوشتن و بازگویی خیالات‎شان به صحنه می‎آوردند، از گمان‎های فی ترنی درباره‎ی این‎که می‎خواسته‎اند به وی تجاوز کنند شوکه شده و آن را به‎عنوان شکنجه‎ای جهت اعتراف‎گیری معرفی می‎کنند، معلوم می‎کند که آن خاطرات اروتیک تا چه اندازه صحت داشته است. (4)
اما سر آخر، پرده از این همه زاری کردن برای ملوانان انگلیسی برداشته و بی‎اعتباری‎اش را به‎نمایش عام می‎گذارد و می‎کوشد بحران ریزش نیرو و مسأله‎داری را با فرافکنی تخفیف دهد:
« تجربه اعترافات و ندامت تلویزیونی ملوانهای انگلیسی نشان داد كه آن چه رژیم تحت عنوان نامه یا مصاحبه با اعضای سابق مجاهدین در سایتها و رسانه هایش درج میكند با چه مكانیزمی و چگونه بدست میآید. » (5)
و یا
« با خودم گفتم رژیمی كه با ملوان زن انگلیسی كه تنها جرمش بحران داخلی رژیم و قطعنامه شورای امنیت بود (آنهم در شرایطی كه آزادیش را تمامی مجامع بین المللی و دول غربی دنبال می كنند و زیر دوربین و قلم اغلب خبرنگاران قراردارند و بالاخره هم مجبورند یكی دو هفته بعد آزادشان كنند) اینگونه رفتار می كند، خدا می داند با اسرای مجاهد خلق در همین زندان و سلولها چهكرده و چه می كند. »
پس از سال‎ها دروغ‎گویی درباره‎ی شکنجه‎ها، اکنون مجاهدین از زبان زندانیان آزاد شده که پس از آزادی پاسپورت دریافت داشته و به خارج از کشور رفته‎اند، ادعا می‎کند که تنها خدا می‎داند که با زندانیان مجاهد چکار کرده‎اند که اینگونه به افشای این گروه پرداخته‎اند؟!
به‎راستی که از توصیفات مجاهدین می‎توان به شکنجه و فشار در زندان‎ها برای اعتراف‎گیری پی برد! که حقیقتاً از ابتدا هم مسأله و مشکل مجاهدین با جمهوری اسلامی فقط و فقط مسأله‎ی حقوق بشر بوده است!
این‎که چرا کسانی که در خیابان‎ها به کشتار مردم مشغول بوده‎اند بازداشت شده و به آنها دست‎بند و حتی چشم‎بند زده‎اند و از این طاقت‎فرساتر این‎که آنها را در بازداشت انفرادی نگه داشته‎اند و از تمام این‎ها غیرانسانی‎تر این‎که آنها را به بحث آزاد و مناظره دعوت کرده‎اند، از جمله‎ی موارد نقض حقوق‎بشر است وگرنه مجاهدین که با کسی مشکلی ندارند!
________________________________
1 – در ده‎ها متن و مقاله‎ای که دستگاه منگول تبلیغاتی پیرامون موضوع ملوانان انگلیسی نوشت، بخش اعظمی از آن را به حمله به این دو تن اختصاص داد.
2- نگاهی به تاریخچه تواب‎سازی – حسین فارسی
3- توابین غنی شده – محمود رویایی
4- گروگان‎گیری و تواب‎سازی – نگاهی به ژرفای ضدانسانی ترور و سرکوب در استبداد مذهبی – محمدعلی توحیدی
5- نگاهی به تاریخچه تواب‎سازی – حسین فارسی
6- توابین غنی شده – محمود رویایی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا