مجاهدین خلق؛ خنجري مسموم بر پيكر امنيت عراق

مجاهدین خلق؛ خنجري مسموم بر پيكر امنيت عراق



استاد احمد الخفاف/ سایتهای صوت العراق و کتابات/ 15-05-2005

اين سازمان گروه عجيبي است! خودش را مجاهدين خلق يا مجاهدين مردم ميداند. ملت ايران و ملتهاي عرب بیهوده از آنها ميترسند و با آن برخورد نمیکنند.
اين سازمان در ديد بيشتر ملتها و خصوصاً ملت عراق، سازمانی تروريستي و خطرناك به شمار ميرود كه داراي اهداف و روشهاي مزورانه و دوگانه است. از گفتمان نفاق گونه اي بهره ميبرد. از مهمترين نشانه هاي خطرناك بودن اين سازمان اين است كه مدام به ایفای نقش براي كساني كه میخواهند از امكانات و قدرت اين سازمان بهره برداري كنند، میپردازد. عليرغم اينكه اين سازمان دارای تشکیلاتی آهنین مانند سازمان تروريستي القاعده است ولي همواره ابزار و وسيله اي در دست نظامهاي منطقه و قواي استمعاري بوده است. مجاهدین نیز به بهانه تلاش براي حفظ بقاء سازمان – طبق قانون تلاش براي بقاء – در برابر دستورات آنان سر تسليم فرود آورده و خود را با خواسته هاي آنان همسو كرده اند.
ستاره سازمان تروريستي خلق وقتي ظاهر شد كه اين سازمان وارد مبارزه مسلحانه عليه انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني شد و به حملات نظامي و تروريستي عليه منافع ملت ايران و تأسيسات دولت اقدام نمود. اين سازمان حملات ناجوانمردانه و مكارانه اي را عليه مقامات انقلاب اسلامي انجام داد، از جمله اينكه مقر حزب جمهوري اسلامي و نيز دفتر رياست جمهوري ايران در تهران را مورد هدف بمبگذاری قرار داد. در اين دو انفجار دهها تن از سران انقلابي كه سالها عليه رژيم امريكايي پهلوي قيام كرده بودند كشته شدند.
سازمان تروريستي خلق به مبارزه خود عليه انقلاب ايران ادامه داد. انقلابي كه از همان روزهاي اول اقدام به بستن سفارت اسرایيل در تهران كرد و جاي آن را به سفير فلسطين داد و اين امر باعث شد منافع اروپاييها در ايران و منطقه در خطر بيافتد، به طوريكه بيداري عربها و مسلمانان در مقابله با غرب و صهيونيست را سبب شد. فرانسه از ميان كشورهاي اروپايي تمايل بيشتري به سازمان خلق نشان داد و نقشه هايي را براي اين سازمان كشيد. پاريس رهبران اين سازمان را كه از ترس مواجهه با ملت خود گريخته بودند، پذيرا شد. طولي نكشيد كه صدام به اشاره ايالات متحده امريكا و به تأييد بيشتر كشورهاي اروپايي، خصوصاً فرانسه، انگلستان و… جنگ سختي را عليه ايران راه انداخت. سناريويي براي سقوط حكومت انقلابي جديد ايران از طريق به كارگيري ابزار نظامي عراق و ارتشي كه دو بلوك شرق و غرب آن را تا دندان مسلح كرده بودند، طراحي شده بود. اين سناريو به پيروزي سريع صدام بر انقلاب اسلامي كه معادلات خاورميانه را تغير داده بود چشم داشت.
بعد از برپايي آتش جنگ صدام عليه ايران، مجاهدین خلق براي هماهنگي و تجمع در عراق و مشاركت در اين جنگ، عليه وطنشان و به كارگيري عناصرشان به عنوان مزدوران سازمانهاي جاسوسي اروپا و ارتش صدام، در اثناي عملياتهاي نظامي مرگبار، به عراق فرا خوانده شد. علاوه بر اين، نقش سازمان خلق، حمايت از رژيم صدام حسين جنايتكار در قبال هر گونه انتفاضه تهديدآميز داخلي در عراق بود. در سايه همين استراتژي، عناصر خلق در تمامي مجامع و گروههاي جاسوسي وارد شدند و استخبارات عراق آنها را به كارگيري كرد. آنها سپس در بيشتر استانهاي عراق خصوصا در منطقه شمال استقرار يافتند. علت به كارگيري آنان در اين استانها بيشتر به اين خاطر بود كه عناصر اين سازمان امكان صحبت به زبانهاي محلي اين منطقه از جمله كردي، فارسي، عربي و تركي را دارا بودند. علاوه بر اين به منظور مراقبت از تحركات شيعيان، برخي از عناصر آن در شهرهاي مقدس شيعه پخش شدند و برخي نيز در حوزه هاي ديني كربلا، نجف و كاظمين به كارگيري شدند تا خود را به مراجع تشيع طرفدار انقلاب اسلامي ايران نزديك کنند.
بعد از پايان جنگ عراق و ايران، صدام جنايتكار به دولت كويت حمله كرد اما به ناچار سرشكسته و شكست خورده از آنجا عقب نشيني كرد، تا اينكه انتفاضه مردمي شعبانيه عليه رژيم صورت گرفت و چهارده استان عراق به دست انقلابيون قهرمان آزاد شد. اينجا بود كه صدام جاني بار ديگر از عناصر سازمان تروريستي خلق استفاده كرد و تيمهاي آن را فعال نمود و دست اين عناصر پليد را باز گذاشت تا در بزرگترين حمله خونين شركت كنند و در مقابل ملتي كه عليه حاكم ظالمش قيام كرده بود، قرار بگيرند.
سازمان جنايتكار خلق با تمام قوا در فضاي مشوش عراق دخالت كرد و به از بين بردن انقلابيون ملت اقدام كرد. به دستورقصي كه در آن زمان شخصا نيروهاي نظامي خلق را زير نظر داشت و مسؤول پرونده اين گروه در عراق بود و نشستهاي دوره اي زيادي با مسعود رجوي رهبر اين سازمان در بغداد داشت، تعدادي از نيروهاي كارآزموده اين سازمان در خيابانهاي بغداد و شهرهاي كركوك، كربلا و نجف به انجام وظيفه پرداختند.
صدام جاني از مجاهدین خلق به عنوان ابزار فشار عليه ايران استفاده كرد تا امتيازاتي را در مذاكرات بعد از جنگ از حكومت تهران بگيرد. از اين سازمان به عنوان چماق عليه ملت ستمديده عراق در خلال انتفاضه خونين بهره برد. اين سازمان با استفاده از عناصر جنايتكارش بهترين جوانان ميهنمان عراق را در راستاي خدمت به سروران بعثي خود ترور كرد. بعثيها نيز در عوض از هيچگونه كمكي دريغ نكردند و اينجا و آنجا براي اين سازمان اردوگاه نظامي برپا كردند. آپارتمانهاي مسكوني را در مناطق مختلف بغداد در مقابل خدماتي كه اين سازمان به بعثيها ارائه میکرد، به اعضاي اين سازمان اعطا كردند. و نيز خدماتي را كه زبان از گفتن آن شرم دارد و لكه ننگي براي مسؤولان بعثي آن رژيم به شمار ميرود.
پس از فروپاشي رژيم جنايتكار صدام در نهم آوريل سال 2003، اين سازمان در نتيجه تحولات و حوادث سريع در صحنه جنگ عراق دچار سردرگمي عجيبي شد. پس از اينكه مطمئن شد رژيم بعثي حاكم و سران اين رژيم از صحنه سياسي رفتني هستند، مجاهدین خلق طبق همان دوگانگي و نفاق كه از آن سراغ داشتيم، سياست خويش را پيش گرفت. اين سياست منافقانه و مزورانه از مباني سازمان به شمار ميرود. در همين راستا با نيروهاي اشغالگر امريكا وارد مذاكره شد تا تضميني را براي بقاي سياسي و نظامي خود در عراق و تحت سيطره نيروهاي اشغالگر امريكايي به دست بياورد. امريكاييها به خوبي ميدانستند سازمان خلق هميشه ابزاري در دست اين و آن بوده است و برنامه هايي نيز براي ايران داشتند.البته امریکاییها اين سازمان را به حساب نياورده بودند، زيرا كه اين سازمان از يك سو هم پيمان استراتژيك رژيم سابق صدام به شمار ميرفت و از سوی ديگر اسم آن در ليست گروههاي تروريستي وزارت امور خارجه امريكا قرار داشت. با اين وجود باز هم امريكاييها با مجاهدین وارد مذاكره شده و به تفاهم رسيدند و به آنان اجازه دادند تا در اردوگاههاي نظاميشان در عراق با سلاحهاي خود باقي بمانند. از جمله اردوگاه نظامي اشرف كه بزرگترين اردوگاه نظامي آنان به شمار ميرود و مركز لجستيكي و عملياتي رهبران اين گروه به شمار ميرود.
امريكاييها به خوبي دريافته بودند كه سازمان خلق از هيچگونه پايگاه مردمي در ايران بهره نميبرند و سازمانی مغضوب و مطرود از سوی ملت ايران به شمار ميروند و سران اين سازمان از طرف حكومت ايران تحت پيگرد هستند. اين را هم ميدانستند كه فرانسه از اين برگه استفاده كرده و از سازمان خلق به عنوان ابزار در راستاي منافعش در قبال انقلاب اسلامي ایران، در همان اوايل انقلاب بهره برده است و بعد از اينكه تاريخ مصرف آن گذشته، از آن صرف نظر كرده و آن را به صدام تحويل داده است، صدام نيز براي آنان نقشه هايی طراحي كرده و از آنها به عنوان ياري در كنار خود در جنگ عليه ايران و سركوب هرگونه قيام داخلي استفاده نموده است. امريكاييها از تمام اين امور اطلاع كافي داشتند. لذا با آنان تفاهم كردند. چرا كه برنامه هاي امريكا در منطقه نقشي را براي اين سازمان پيش بيني كرده بود، و قرار بود از آنان براي فراهم سازي اغتشاشات داخلي و ناامني در ايران استفاده كند. همان كاري كه امروزه ما در عراق شاهد آن هستيم.
مجاهدین خلق كه خنجر مسمومي بر پيكر عراق ميباشد، از خطرناكترين سازمانهاي تروريستي در خاك عراق به شمار ميرود. اين سازمان با تجربه اي كه در زمينه جاسوسي، اطلاعاتي و عملياتي دارد، براي وارد آوردن هرگونه خسارت و ضرر به ملت مظلوم عراق با ابزار حقد سلفي و بعثي آمادگي دارد. سازمان خلق كه به درستي سازمان مجاهدین خلق ناميده شده است. اين گروه متأسفانه از طرف برخي عشاير عراقي كه از برادران اهل تسنن ما در استان دياله هستند، حمايت ميشود، به طوريكه در گذشته و حال به اين تروريستها كمك نموده اند. و آنان همواره به نقش مشكوك خود كه كسي از آن اطلاع ندارد، در عراق ادامه ميدهند. عناصر خلق، اين اراذل كه نفاق در خلق و خوي شان جاي دارد، هنوز هم با حفظ تمامي امكانات خود درعراق به سر ميبرند و از پشتيباني نيروهاي اشغالگر امريكا و نيز برخي از سران عشاير استان دياله بهره ميبرند، كساني كه در زمان رژيم صدام معدوم نيز از آنان حمايت ميكردند.
در تاريخ سياسي به ندرت يافت ميشود كه يك گروه شبه نظامي از اين همه شكست و ناكاميها و پيامدهاي آن جان سالم به در ببرد، ولي سازمان خلق ثابت كرده است كه قادر است همچون بوقلمون، رنگ عوض كند و در تناقضات استراتژيكي از بار مجازات جان سالم در ببرد. برخي از آن بر ميگردد به اينكه اين سازمان در تاكتيكهاي خود، از پذيرفتن هرگونه شرم ابايي ندارد. اين سازمان بي شك پشتيباني برخي از سران عشاير استان دياله را كه در آن منطقه سكونت دارد خريده است. اين افراد بيشتر از سلفيان كافر و وهابي هستند و به فضل همين نيرنگ، اين عشاير حاضر به پذيرش گروه شبه نظامي مسلحي شده اند كه نيروهاي آن بيشتر شيعه مذهب هستند، از اين امر فراتر اينكه اين سازمان با جنگجويان اشغالگر امريكا به تفاهم رسيدند، در حاليكه آنان دشمنانشان محسوب ميشوند و نيز امريكاييها ميدانند كه بين اين سازمان و دشمنان امريكا در عراق روابط مستحكمي وجود دارد. اعضاي سازمان در زمان صدام حسين امريكاييها را امپرياليست ميدانستند و به همين علت به صدام مينازيدند و او را دشمن شماره يك امپرياليست امريكا و استعمار در جهان به شمار مي آوردند و براي او دست و بوق و كرنا مي زدند.
بعد از تمام اين تناقضات موجود (دم خروس و قسم حضرت عباس) و بعد از تفاهماتي كه بين مجاهدین خلق و گروههاي خشنونت طلب عراق انجام شده، بايد ما به حضور خطرناك و تهديدآميز اين سازمان در خاك ميهنمان بپردازیم. بر ما واجب است كه نقش آينده اين سازمان در برافروختن آشوب در داخل و خارج عراق را متذكر شويم. در برخي اوقات اخبار سطحي در خصوص حضور سازمان تروريستي خلق در عراق، از طرف برخي افراد ميشنويم. اين در حالي است كه تمامي عراقيها با حضور اين سازمان در خاك پاك عراق با هر شكلي مخالف هستند. خواه به موجب برنامه هاي امريكا باشد يا استقبال چندتن از عشاير. ما گروهی اندك و مجهول الهويه را ميبينيم كه اهداف نامشخصي را در استان دياله دنبال ميكنند و خواستار حمايت لازم از اين تروريستها هستند. از طرف ديگر اين سازمان نيز با استفاده از هوادارانش، اموال زيادي را به جيب اين عشاير حامي سرازير ميكند.
سازمان تروريستي خلق همواره به حمايت غربيها و جنگاوران و افرادی نياز دارد تا بتواند به حيات خود ادامه دهد. ديگران نيز در مقابل ميخواهند از اين گروه در طرحها و نقشه هاي آينده خود استفاده كنند. مثلث فرانسه، آلمان و انگليس، از اين سازمان به عنوان يك ابزار در مذاكرات خود با ايران و در اوايل پيروزي انقلاب اسلامي ايران استفاده كرد. بعد اين گروه را به صدام تحويل دادند. او نيز از آنان در جنگ ظالمانه خود عليه ايران بهره برد. طولي نكشيد كه از آنان در سركوب ملت عراق در انتفاضه شعبانيه مبارك در سال 1991 در مناطق شمالي، جنوبي و مركزي استفاده كرد. بعد نوبت امريكا رسيد تا با آنان به تفاهم برسد و طبق منافع خود، آن هم در سرزمين ما، از اين مهمانان ناخوانده استفاده كند. و عجیب که عراق كه صاحب خانه است قدرتي ندارد و تماشاگر امضاي تفاهمنامه ای است كه مفاد آن اين است: به ما حمله نكنيد، سلاحهاي ما را از ما نگيريد، ما در مقابل از دستورات شما اطاعت ميكنيم، نقشه هاي شما را به مرحله اجرا ميگذاريم و به هر كاري كه ميخواهيد تن ميدهيم. اما امريكاييها پاسخشان اين بود: فعلا بهره ببريد، ما براي شما نقشه داريم. فكر ميكنيد اين نقش چه ميباشد؟ نظر شما چيست؟ جواب واضح است. يك نقش ايذائي و مشكوك عليه عراقيهایي كه به امريكا رضايت نميدهند. و شايد نقش نظامي عملياتي عليه ايران اگر فرصتي پيش آيد. و به هر حال هر وقت ميوه رسيد، از آن بهره ببرد.
بله؛ اين همان سازمان مجاهدین خلق است. خنجر مسمومي كه بر تن عراق فرو رفته. عراقي كه از درد به خود مينالد و كسي نيز به درد و ناله او اهميت نميدهد. آيا فرد شجاع و غيرتمندي پيدا خواهد شد تا پرونده اين سازمان تروريستي را در روي ميز دولت عراق، وزارت كشور، وزارت دفاع و وزارت امور خارجه و اطلاعات قرار دهد. پرونده گذشته آنان را باز كند و در مقابل اين گروه پليد ايستادگي کند. آيا كسي قادر است كه به رهبران جديد عراق فشار بياورد تا پرونده اين آفت بزرگ و این مشكل، در كابينه آقاي جعفري، نخست وزير، مورد بحث و بررسي قرار گيرد. و با جرأت در مقابل امريكاييها ايستادگي كند.
ما عناصر مجاهدین خلق را از خاك پاك عراق اخراج خواهيم كرد. ما ديگر نميتوانيم حضور نيروهاي شبه نظامي اجنبي را در خاكمان قبول كنيم. سرزمين و امكانات ما فقط از آن عراق و عراقيان است نه ديگران.
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا