نامه سر گشاده به مریم عضدانلو(6)

نامه سر گشاده به مریم عضدانلو(6)


آرش رضایی – 7/11/2005
خانم مریم عضدانلو،ما انسانها قلمرو بررسی و شناخت هایمان بسی کوچکتر از قلمرو نیازهای حقیقی و متعالی و بی حدوحصر آدمی است و اما شما،افسوس که کوچکترین لحظه های تامل در خویش را ندارید،لحظات بشدت می گذرند و هر روز بیشتر از شما گرفته می شوند.
عقلانیت مدرن و اخلاق منبعث از آن با پویایی و جویایی در ارتباط مستقیم قرار دارد اندیشه مدرن نتیجه این پویشها و جستارهاست و در عین حال هیچوقت کامل نیست و دچار مطلق انگاری نمی شود.زیرا مبانی و اصول فکری و فلسفی آن بر”عدم قطعیت” استوار است.در این دیدگاه (عقلانیت انتقادی) خوب و بد مطلق در محدوده مفاهیم انسانی- اجتماعی وجود ندارد و آدمها و پدیده های اجتماعی تابع شرایط و موقعیت های متغیر و متحول و ناگزیر” خاکستری اند.”
آدمی به طور مداوم و مستمر خود و جهان را تجربه و معنا می کند زیرا که انسان از خطر تکرار خود هراس دارد و مدام در حال شدن است با عطف به پارادایم گفتمان مدرن شعار و نظریه فرقه شما که عنصر مجاهد را در نوک پیکان تکامل اجتماعی قلمداد می نمائید،سخنی سخیف و بی مایه است.
شما و سران فرقه علیرغم باورها و ارزشهای اندیشه مدرن و دموکراتیک تعاریف اسطوره ای و افسانه ای از رهبر عقیدتی خود ارائه می دهید و او را در اوج تکامل انسانی می پندارید به گونه ای موقعیت تاریخی و سیاسی فرقه را تئوریزه و شعار حقانیت و قطعیت باورهای اعتقادی و سیاسی و تقدیس روش های خشونت آمیز فرقه را توجیه و بازگو می کنید که گویی به حد نهایی تکامل در دنیای زمینی رسیده اید.لذا به زمین و زمان و همه آدمیان و نظریه های سیاسی و اجتماعی و فلسفی مغایر با ایدئولوژی فرقه با دیده تحقیر و حقارت نگریسته و حقیقت را در خود محدود می کنید.
خانم مریم عضدانلو،آیا شما و شوهرتان و دیگر سران فرقه دچار نوعی آشفتگی ذهنی نشده اید؟ نوعی خود بزرگ بینی و توهمی افسار گسیخته و غیر قابل توصیف؟ تمامی تعلیمات فرقه شما که بر مبنای”این است و جز این نیست” در پروسه ای غیر دموکراتیک در قرارگاه اشرف به ذهنیت افراد از همه جا بی خبر القاء می کنید به ایده فاشیسم ،رفتارهای گشتاپوئی در روابط و مناسبات درون تشکیلاتی و تحرکات خشن تروریستی در ضدیت با احساسات میهن پرستانه و مغایر با منافع ملی ایران منجر گردیده است.
خانم مریم عضدانلو،عقلانیت مدرن و انتقادی که محصول خرد و فکر جمعی و انباشتگی تجربیات بشری است مبتنی بر نسبی گرایی در مفاهیم و ایده ها ، عدم قطعیت در نگرش به پدیده های انسانی- اجتماعی و نفی هر گونه مطلق اندیشی در باورهای فکری و سیاسی است و لذا در گستره پدیده های انسانی و اجتماعی حقیقت محض واقعیت ندارد بلکه نقطه نظرات متفاوتی وجود دارد که خود را در معرض دید و قضاوت افکار عمومی قرار می دهد. بنابر این من از این دیدگاه، شما را دعوت می کنم به تامل و بازنگری در ذهنیت فاشیستی شوهرتان و گستاخی فکری برای تجدید نظر در تفکرات و باورهای استالینیستی فرقه رجوی.
به نظر می رسد که با رویکرد به متدولوژی علمی و مولفه های اساسی عقلانیت مدرن می توان خود را از ذهنیت گرایی و موهوم گرایی رایج در فرقه رهایی بخشید.
خانم مریم عضدانلو، آدمی برای درست زندگی کردن و گام برداشتن در راه زندگی به ذهن زیبا ، تفکر ،اراده ، عشق و امید نیازمند است و اصولا پرداختن به قصه های افسانه ای و اسطوره ای در مورد رهبر عقیدتی فرقه که متاثر از ذهن بیمار و افکار فاشیستی شوهرتان نشأت گرفته است به هیچ وجه سازگاری منطقی با معیارهای شناختی و معرفتی انسان توسعه یافته و انگاره ها و باورهای دموکراسی و مدرنیزم در دنیای کنونی ندارد.
خانم مریم عضدانلو،تاسی شما از تمایلات سرکوفته و سر خورده شوهرتان چنان فضایی را به شما معطوف می کند که از ادراک و احساس امور و مفاهیم بدیهی زندگی غافل شده اید. استفاده افراطی از کلمات و واژه های کلیشه ای رایج تحت تاثیر تلقینات شوهرتان و تعلیمات فرقه ای در گفته ها و نوشته ها و بیانیه هایتان یک تمهید کاملا تکراری است که درونمایه وجودی تان را اسیر خودش نموده است و متاسفانه نمی توانید از آن القائات رها شوید. و بدینگونه از شخصیت واقعی خود”جا مانده اید” به عبارتی دیگر و در مفهوم جامعه شناختی آن شما دچار الیناسیون و از خود بیگانگی شده اید حالتی که در آن شخصیت واقعی و انسانی تان زائل می گردد و شخصیت بیگانه ای در شما حلول می کند و شما غیر را”خود” احساس می کنید.به سخن هربرت مارکوز انسان”تک ساحتی” و به قول رنه گنون یک”انسان کاسته شده و کسر شده”.
خانم مریم عضدانلو، در تمامی لحظاتی که برای فرقه شوهرتان تلاش کرده اید و سرمایه وجودی و انرژی جوانی تان را در اختیار گذاشتید از”خود واقعی و زنانه” غافل ماندید و متاسفانه شوهرتان و دیگر سران فرقه در فرایندی غیر دموکراتیک و پیچیده و دراز مدت با اتخاذ ترفندهای غیر انسانی ، شما و دیگر زنان مستقر در قرارگاه اشرف را تبدیل به زنانی مرد نما کرده است.زنانی بشدت از خود بیگانه،بی هویت و دچار خلاء وجودی، عاری از احساسات زنانه و البته بدون هویت مردانه به عبارتی دقیق تر وضعیتی تراژیک و بینابین،نوعی غفلت از خویشتن.
خانم مریم عضدانلو، کنترل شعور و استقرار خود آگاهی در ضمیرتان در ارزیابی رفتارهای خویش از بعد فردی، سیاسی و تشکیلاتی و رهایی از فاشیسم رجوی نقشی تعیین کننده و حیاتی دارد.
ادامه دارد…….


ra.nejat@nejatngo.com

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا