مصاحبه با قادر رحمانی

مصاحبه با قادر رحمانی


گفتگوي زير نتيجه ی نشستي كوتاه با آقاي قادر رحماني يكي از جداشدگان سازمان مجاهدين از محل دفتر انجمن نجات اروميه مي باشد كه از نظرتان مي گذرد:
من آرش رضايي مسئول انجمن نجات استان آذربايجان غربي ، ورودتان را به ميهن عزيزمان تبريك مي گويم. و از اين كه از چنگ فرقه ی فاشيستي رجوي رهايي يافتيد بسيار شاد و خوشحالم و آرزوي يك زندگي موفقيت آميز و شادي بخش و سعادتمند را برايتان دارم.
س: لطفاً‌خودتان را معرفي كنيد؟‌
ج: من قادر رحماني اهل شهرستان مياندوآب هستم.



س: آقاي قادر رحماني شما چند سال درقرارگاه اشرف اقامت داشتيد؟
ج: من تقريباً هفده سال در كمپ اشرف بودم.
س: لطفاً‌انگيزه و علل جدايي تان از فرقه رجوي و بازگشت به ميهن و آغوش پر مهر خانواده را توضيح دهيد؟
ج: ما اغفال شده بوديم و ‌ شناخت درستي نسبت به سازمان نداشتيم. کم کم به واقعياتي برخورديم و مهم تر آن ها اين كه اساس كار سازمان بر دروغ استوار است و به ما و دیگر اعضا در همه موارد به خصوص مسائل سياسي و به خصوص شرايط ايران خیلی دروغ مي گفتند. فضايي که از ايران ساخته بودند خیلی غيرواقعي بود و هنگامي كه من و دوستانم به ايران وارد شديم متوجه شدیم که فضای ایران ‌صد و هشتاد درجه با آن چه مجاهدین ترسیم کرده بودند متفاوت است و خیلی خوشحالم كه در ايران به دروغگويي آن ها در ایران پي بردم و جدا شدم.
س: آقاي قادر رحماني شما و دوستانتان آخرين گروهي هستيد كه از فرقه ی رجوي جدا شده و درچند روز اخير به كشورمان بازگشته ايد. لطفاً‌در رابطه با وضعيت كنوني قرارگاه اشرف و مناسباتش و نيز در مورد ذهنيت افراد و ديدگاه هاي بچه هاي مستقر در قرارگاه اشرف به اجمال و اختصار توضيحاتي بدهيد؟
ج: اگر بخواهم خيلي مختصر توضيح بدهم به جزصد، صد و بيست نفر و خود مسئولين بالاي تشكيلات كه در آن جا برنامه ريزي مي كنند ،‌ذهنيت اكثر افراد نسبت به سازمان بسيار شكننده است و همه به دنبال يك فرصتي هستند تا بتوانند از آن جا خودشان را نجات دهند به خصوص براي افرادي مثل ما كه امكاني به وجود آمد تا امريكايي ها مصاحبه اي با ما به عنوان اسيران جنگي بكنند و ما توانستيم از اين فرصت استفاده كنيم و خودمان را از قرارگاه جهنمي اشرف نجات دهيم و هم اكنون من در اشرف دوستان بسياري دارم و نفرات بي شماري رامي شناسم كه واقعاً تمايل دارند از اشرف خارج شوند. نظر و درخواست خودم نيز اين است كه اگر امكان داشته باشد يك كار حقوقي و يا فعاليتي روشنگرانه انجام بشود تا بچه هاي مستقر در قرارگاه اشرف بتوانند از آن جا خارج شوند. زيرا در آن جا واقعاً ‌شب و روز مغز بچه ها مي كوبند و با نشست هاي مختلف و الكي فرصت فكر كردن را از افراد می گیرند به همين خاطر خيلي از افراد در منگنه هستند و آنان ساليان دراز به طور مثال مدت بيست یا هيجده سال است كه حتي يك بار هم نتوانستند با خانواده هايشان تماس بگيرند و حتي يك بار مكالمه تلفني داشته باشند زيرا سران سازمان اين اجازه را به آنان نداده اند. به همين خاطر دوست دارم بقيه بچه ها هم مثل من از بازگشت به كشور و آغوش پر مهر خانواده هايشان خوشحال بشوند و از امكاناتي كه من به دست آوردم آن ها نيز برخوردار باشند. و دوست دارم آنان نيز به اين نقطه اي برسند كه من هم اكنون در آن قرار دارم. اين يك واقعيت است كه سران سازمان ذهن بسياري از بچه ها را نسبت به ايران مسموم كرده اند. من موقعي كه به ميهن عزيزم بازگشتم متوجه شدم كه برخلاف تبليغات فريبكارانه و يكسويه سران سازمان نسبت به كشورم وضعيت ايران بسيار فرق كرده و از اساس داستان فرق مي كند و با آن مسائلي كه رهبري سازمان مي گفت بسيار فرق دارد. نسبت به همه و به خصوص نسبت به جمهوري اسلامي ايران ديدگاه جديد پيدا كردم كه در سابق تحت تأثير تبليغات نادرست مسئولين سازمان چنين تصويري را نداشتم و از لحظه ورودم به كشور عزيزم با مشاهده طرز برخورد انساني و پرعطوفت مسئولين ايراني متوجه شدم كه تبليغات رهبري سازمان بر عليه كشورم و مسئولين آن ‌بي اساس و غيرواقعي است و از اين بابت خيلي خوشحالم.


blank


س:آقاي قادر رحماني لطفاً در مورد برخوردهاي مسئولين سازمان مجاهدين با افرادي كه تمايل دارند به ايران بازگردند به اختصار توضيحاتي بدهيد. و اين كه آيا سران سازمان به خواسته هاي انساني افراد و حقوق بديهي و مشروع و طبيعي بچه هايي كه تمايل به بازگشت به كشور رادارند احترام مي گذارند و اساساً‌وقعي مي نهند؟
ج: مسئولين سازمان به ظاهر به لحاظ حقوقي و به خاطر اين كه گرفتار نشوند هميشه ادعا داشتند و مي گفتند كه در سازمان باز است و هركه مي خواهد از قرارگاه اشرف برود. براي مثال در زمان حكومت صدام حسين مسئولين سازمان خطاب به كساني كه قصد جدايي و خروج از قرارگاه اشرف را داشتند مي گفتند اگر شمامي خواهيد خارج شويد مانعي ندارد اما بايد يك سال در خروجي اشرف بمانيد و بعد از آن ما شما را تحويل مقامات عراقي خواهيم دارد و آن ها شما را به عنوان جاسوس هشت سال در زندان ابوغريب نگه مي دارند و سپس شما را به ايران مي فرستند. و هر كس كه تمايل دارد از اين جا برود راهش اين است. و افراد نيز با آگاهي از اين امر و اينكه براي خارج شدن از قرارگاه بايد نه سال در زندان هاي مختلف عراق عمر خود را سپري كنند وحشت كرده و به ناچار از تصميم خود منصرف مي شدند و ديگر جرأت ابراز خواسته ی خود بر خروج از اشرف را از دست مي دادند. بعد از سقوط رژيم صدام دوباره سران سازمان در مورد افرادي كه تمايل به جدايي از سازمان را داشتند و مي خواستند از اشرف خارج بشوند، وضعيت كمپ امريكا را خيلي بد و خطرناك توصيف مي كردند و استفاده خيلي زيركانه اي از داستان زندان ابوغريب و رفتار امريكايي ها با افراد بازداشتي مي كردند و فيلم آن را در داخل اشرف پی در پی براي بچه ها پخش مي كردند تا نفرات خواهان خروج را بترسانند و يا به عناوين مختلف شايعه مي كنند كه در كمپ امريكا چاقوكشي است و موارد خلاف اخلاقي وجود دارد در حالي كه من خودم مدتي كه در كمپ امريكا بودم و آن جا را از نزديك ديدم با چنين مسائلي مواجه نشدم. به همين خاطر افرادي كه سعي داشتند از اشرف خارج شوند از ترس اين كه مبادا در كمپ امريكا بلايي سرشان بيايد ناچار از تصميم خود منصرف شده و در اشرف مي مانند. واقعيت اين است كه در كمپ اشرف در حال حاضر فضا بسيار شكننده است و اكثريت افراد از وضعيت خود ناراضي هستند و خيلي مشتاقند كه از آن جا بیرون بیایند ولي سران سازمان به بهانه هاي مختلف و با تبليغات دروغين و الكي كه انجام مي دهند چه در رابطه باكمپ امريكا و چه در رابطه با خود ايران انجام می دهند، تلاش میکنند تاافراد را آن جا نگه دارند و افراد خواهان خروج از كمپ اشرف بااكراه و از روي ترس در قرارگاه ماندگار شده اند و منتظرند تا ببينند كه در آينده چه اتفاقي خواهد افتاد و چه سرنوشتي برايشان پيش مي آيد. برای نمونه یکی از دروغ هایی که سران سازمان گفتند؛ این بود که عوامل رژیم برای یکی از نفرات بریده ، در ایران تصادفی ساختگی درست کرده بودند و به این طریق او را کشته اند اما من وقتی که آمدم ، پرس و جو کردم، دیدم فرد نامبرده درکمال سلامت درمیان خانواده اش است. لازم مي دانم از اين فرصت استفاده كنم و این نكته را بگويم که از نظر من و با توجه به مشاهداتم هر كسي كه از سازمان جدا مي شود به لحاظ روحي و فكري و حتي جسمي خيلي سالم تر از زماني است كه در اشرف اقامت داشت. براي مثال در كمپ امريكا در هر چادري كه نفرات جدا شده اقامت داشتند يك ريسيور وجودداشت و بچه ها بعد از ساليان دراز براي اولين بار توانستند به انواع و واقسام كانال ها و شبكه هاي تلويزيوني ايران و جهان نگاه كنند. من كه مدت هاي مديدي تلويزيون ايران را نديده بودم از اين كه در چادر محل اقامتم در كمپ امريكا امكان مشاهده تلويزيون ايران را پيدا كردم خوشحال بودم. به خصوص يك ميان پرده اي بود به اسم ارث بابام كه خيلي از آن خوشم مي آمد و به آن نگاه مي كردم. من خودم در كمپ امريكا به بچه ها گفتم كه فضاي اين جا به لحاظ خبري خيلي سالم تر از كمپ اشرف است زيراما هيچ گونه اطلاعي از اخبار جهان و ايران نداشتيم و خبري دريافت نمي كرديم. صرفاً‌در كمپ اشرف اخبار سيماي آزادي متعلق به سازمان برايمان پخش مي شد و فقط آن را نشان مي دادند.
س:آقاي قادر رحماني شايد شما هم شنيده باشيد سازمان ديدبان حقوق بشر دو ماه پيش يك گزارش تكان دهنده داده بود از موارد مكرر نقض سيستماتيك حقوق بشر و شكنجه و اختناق حاكم در قرارگاه اشرف، که اين برخوردهاي ضد انساني به وسیله مسئوین قرارگاه اشرف طرح ريزي می شد و به اجرا در مي آمد. آيا شما با توجه به اين كه هفه سال در آن جا بوديد فاكت ها و نمونه هايي از موارد ذكر شده درگزارش مذكور را برايمان شرح مي دهيد؟‌ و يا چنين موارد دردناكي را شخصاً‌ مشاهده كرده ايد؟
ج: من براي ديدبان حقوق بشر يك متن نوشتم و در آن جا مطرح كردم كه افراد سازمان ديدبان حقوق بشر به كمپ اشرف رفته و با افراد مستقر در آن جا مصاحبه و گفتگو كنند زيرا افراد را در آن جا به زور نگه داشته اند و تحت فشار روحي و رواني قرار داده اند حتي صحبت كردن دو نفر با هم در آن جا بدون اجازه مسئولين ممنوع است. از نظر من كلمه به كلمه گزارش ديده بان حقوق بشر واقعيت دارد و همه اش درست است به خصوص در سال 73 كه سران سازمان يك زندان سراسري تشكيل دادند به اسم چك امنيتي و افراد را مورد شكنجه و آزار جسمي و روحي قرار دادند و در حال حاضر هم سران مذكور مي گويند ما چك امنيتي داريم. البته اين مسئله كاملاً‌داخلي است و در بيرون از تشكيلات آن را مخفي نگه مي دارند و اعلام نمي كنند. و همچنين بايد اشاره كنم كه افرادي كه از سازمان جدا شده و به خارج رفتند و در رابطه با اعمال شكنجه و نقض حقوق بشر در قرارگاه اشرف مطالبي را بيان كرده اند تمامي ان گفته ها واقعيت محض است از جمله مسائلي كه آقاي فرهاد جواهري يار در رابطه با شكنجه مطرح كرده است حقيقت دارد. من در يك مورد شاهد شكنجه روحي فرهاد جواهري يار بودم و آن موقعي بود كه مرا براي كاري به اتاق شكنجه اي كه فرهاد در آن مورد آزاد و اذيت روحي قرار داشت، صدا كردند و من شاهد آن ماجرا بودم. اسامي افرادي كه مورد شكنجه واقع شده اند دقيقاً يادم نيست ولي افرادي مثل جواد فيروزمند شخصي بود كه در نشست هاي طعمه واقعاً‌او را تحت فشار گذاشتند و يك نكته اي هم هست كه سخن بچه هاي داخل كمپ اشرف است كه مي گفتند سازمان ديدبان حقوق بشر اگر عقل داشته باشد نبايد به واكنش هاي سازمان پاسخ دهد بلكه از آنان بخواهد كه اگر راست مي گويند فيلم هاي نشست طعمه را كه مسئولين سازمان از آن فيلمبرداري كرده اند به ديدبان حقوق بشر بدهد تا آن را ببينند. چون فيلم هاي نشست طعمه در سازمان موجود است و از فيلم ها در سازمان استفاده مي كنند طوری كه فقط عكس هاي مسعود و مريم را با موزيك مونتاژ كرده اند كه گوئي به بچه ها قوت قلب مي دهند و اثري از خشونت و تحقير افراد در آن ديده نمي شود. در حالي كه اين يك واقعيت عام و فراگير است كه همه افراد در نشست هاي معروف به طعمه گزيده شده اند و ضربه خورده اند چون به خيلي ها دشنام دادند به خيلي ها بي احترامي كردند و خيلي ها را زدند. من اگر در يك جمله بگويم اين كه ، گزارش ديدبان حقوق بشر كاملاً ‌درست است و واقعيت دارد و اميدوارم كه مجامع حقوق بشري از جمله ديدبان حقوق بشر براي رهايي افراد كمپ اشرف اقدام عاجل كنند و اگر ديدبان حقوق بشر با توجه به گزارش خود معتقد است كه بچه ها را در كمپ اشرف به زور نگه داشته اند و اگر مي خواهد و مي تواند يك كار درست و حسابي انجام دهد. من نظرم اين است كه ديدبان حقوق بشر در داخل كمپ اشرف با آنان گفتگو كند تا اگر حرف امثال ما جداشدگان از سازمان درست نبود افراد حاضر در آن جا تأييد كنند البته ديدبان حقوق بشر بدون حضور مسئولين سازمان با افراد مصاحبه كند زيرا كه بچه ها از آنان وحشت دارند. البته در قبل از مصاحبه من با امريكايي ها در اتاق انتظار هشت نفر از مسئولين سازمان صف كشيده بودند و در آن جا حاضر بودند و بغل دست من ايستاده بودند تا نوعي اهرم فشار برايم باشند و به نوعي مرا تهديد كرده باشند و يا مرا در رودربايستي قراردهند و بگويند كه مثلاً ‌براي آدم احترام قائل هستند در حالي كه واقعيت اين است كه آنان هيچگونه احترامي براي هيچ كس قائل نيستند و نوع برخورد و رفتارشان در قرارگاه با من و امثال من در ساليان دراز ،‌ اين امر را برايم اثبات كرده است.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا