اوج انحطاط و سقوط اخلاقی در وحشت از فاز فروپاشی

پویش و حرکت اخیر خانواده ها درعرصه اجتماعی و فضای مجازی که به حمایت بیش از 10 هزار از هموطنان در طرح شکایت از دولت آلبانی ودرخواست صدور ویزا جهت دیدار با عزیزانشان در آلبانی انجامید و این حمایت ها کماکان ادامه دارد. رهبران مجاهدین وبخصوص مریم رجوی را بدجوری در وحشت فرو برده است.

رهبران مجاهدین همانند همیشه با آسمان وریسمان بافتن وچنگ زدن به خس وخاشاک و باز کردن چاک دهن و استفراغ لوش ولجن درون خودشان تلاش کردند قدری از وحشتی که سرتاپای آنها را از این حرکت خانواده ها فرا گرفته بکاهند.

واقعیت این است که دیگر با این فرقه و رهبر مرتجعش نمی شود وارد بحث های سیاسی و یا ایدئولوژیکی شد بلکه باید برای شناخت و باز خوانی احوال پریشان و غیر نرمال آنها از تکنیک ها و متد روانشناسانه استفاده نمود. با مروری به حرکات دیوانه وار سرکردگان فرقه بعد از حرکت عظیم اجتماعی اخیر خانواده های اعضاء و فحاشی های آنها بخوبی می توان دریافت تا کجا دستشان در مقابل خانواده ها خالی است. و چگونه این پویش گسترده اجتماعی آب در لانه انها انداخته واعضای نگون بخت را هم بعد از سالیان هوشیار ساخته است.
سایت ایران افشاگر در برنامه موسوم به پرونده پویش عظیم اجتماعی اخیر خانواده ها را به تلاش وزارت اطلاعات برای راه اندازی سیرک مزدورانش علیه مجاهدین دراشرف سه ربط داد و نوشت یکبار دیگر در پوشش خانواده گی و دیدار خانواده گی می خواهند شانس خود را برای درهم شکستن برج و باروی مرزبندی سیاسی و امنیتی مجاهدین آزمایش کنند. بدنبال انتشار طرح 10هزار امضا خانواده به یکباره تخت وتاج رجوی به لرزه درآمد.
برنامه 4 ساعته تحت عنوان ارتباط مستقیم تا وارد کردن نان به نرخ روز خورهای به اصطلاح شورایی وبعد بهم دوختن زمین وزمان تا دریک کلام تاثیرات این امضاها را براعضای مقر اشرف سه لاپوشانی کند! درخبرها آمده بود که این حرکت خانواده ها تاثیرات زیادی روی اعضا دردرون تشکیلات گذاشته وآنها را برای رهایی از بند اسارت امیدوار تر کرده است. درچنین شرایطی سران فرقه که گویی نشادر به انها استعمال کرده باشند همانند بوزینگان به جست وخیز کردن پرداختند. آنها بقدری قافیه را به خانواده ها واعضای جداشده باختند که از سخیف ترین ادبیات برای تسکین سوز درونشان استفاده کردند.
منتهای بی پرنسیبی وبی نزاکتی اخلاقی را ببینید:
“دو راس وفایغمایی بهمراه ابراهیم خدابنده ومزدوران وزارت اطلاعات به منظور اعمال تروریستی برعلیه مجاهدین درآلبانی این سیرک را راه اندازی کرده اند”
درپاسخ به این اراجیف مضحک باید گفت:

اولا اسماعیل وفا یغمایی بیش از صدها منظومه شعر در وصف مسعود و مریم سرود و روزی هم که دیگر نتوانست مناسبات شما را تحمل کند از سازمان وشورا جدا شد وبه زندگی عادی پرداخت وحتی هیچ فعالیتی برعلیه شما نکرد و برعکس برای خوشنودی شما ناجوانمردانه اعضای جداشده را با اتهامات رجوی ساخته مزدوران وزارت اطلاعات به باد انتقاد گرفت. ولی شما این را هم برنتافتید وخواستید علیرغم جدایی اورا کماکان رجوی مال درخدمت داشته باشید! این فرد نه تنها هیچ ارتباطی با رژیم جمهوری اسلامی نداشته بلکه درستیز است.

امیر و اسماعیل وفا یغمائی

دوما یغمایی دوم یعنی امیر که درسوئد بچه خردسالی بیش نبود را بانیرنگ وفریب وعشق وشور وشوق سوارشدن برتانک وشلیک کلاش به عراق واشرف کشاندید ودرانجا بزور از اوخواستید تا ضمن دادن یک پیام تصویری دیگر دوستانش را از اروپا دعوت کند تا به وی درعراق بپیوندد که بدلیل مخالفت وی او را درنشست ها تحت شدیدترین فشارها و بدترین دشنام ها و زدن مارک خیانت قرار دادید تا بیچاره تحت این فشارها مجبور به ارسال پیام صوتی شود. بعدهم که جداشد وبه کمپ امریکایی ها امد، درزندان امریکایی ها تحت شدید ترین فشارهای روحی وروانی که عوامل ان نفرات نفوذی خودتان درکمپ بودند قرار گرفت وبعد هم به سوئد برگشت وبا تلاشی که بخرج داد توانست درمقطع دکترا ادامه دهد وطی این سالیان هم کوچک ترین موضعی برعلیه شما نگرفت .تا اینکه احساس وعواطفش متوجه مادرش شد وخواست در36 سالگی بامادر 67 ساله اش خانم حبیب خانی دیدار کند تا مادرش که مشخص نیست چندصباح دیگر زنده است نوه اش را ببیند. ولی شما با این درخواست صرفا انسانی که پیشنهاد داشت درمقر اشرف سه وبا نظارت خودتان باشد چه برخوردی کردید؟!

امیر یغمائی

منطق انسانی می گوید حتی اگر باهمین ملاقات معمولی مخالف بودید درچند سطر اعلام می کردید مخالف این ملاقات هستید و یا به مادرش می گفتید به درب مقرامده وخودش مخالفتش را با ملاقات به امیر اعلام کند. ولی شما با آوردن این مادر به برنامه مصاحبه تلویزیونی و مجبور کردن او به روخوانی از متنی که خودتان برایش تنظیم کرده بود وبکار بردن کلمات ناشایست که هیچ مادری که کوچک ترین احساس مادری داشته باشد حاضر به بیان آن نیست خودتان را رسوا کردید.

اکرم حبیب خانی مادر امیر یغمائی

کدام مادری وجود دارد که بگوید فرزندم مزدور است و نمی خواهم اورا ببینم. سازمانی که ادعای احیای عواطف انسانی ومبارزه برای جانشین کردن عشق وکمال ارزش های اخلاقی را دارد اینگونه برخورد می کند؟! درایران فردا می خواهید شیوه های تربیتی خانوادگی را این چنین حاکم سازید؟ مجاهدین با این شیوه های برخورد نشان دادند که کوچک ترین ارزشی برای اصول انسانی قائل نیستند و تماما بدنبال کسب قدرت هستند. بنیادهای خانواده واصول اخلاقی جامعه برای انها کوچک ترین ارزشی ندارد.

رهبران فرقه مجاهدین ببینید کار را به کجا رسانده اند که خانواده های اعضاء بقول خودش توسط رژیم وبرای اعمال ترور بر فرض ادعای آنها بسیج میشوند! کار را به کجا رسانده اند که انجمن نجات که همان اعضای سابق خودش با 20تا30 سال سابقه هستند این چنین برعلیه انها با تمام وجود تلاش می کنند وچنان توانایی بدست اورده اند که 10هزاز خانواده اعضا را بسیج وسازماندهی کنند. دوران عوام فریبی بسر رسیده وسرهم کردن این مزخرفات دیگر حتی اعضای تحت اسارت در مقر اشرف سه را هم فریب نمی دهد. خانواده ها دیگر حاضرنیستند درقبال اسارت فرزندانشان سکوت کنند. هیچ کس هم از تهدیدات و یاوه گویی های سرکردگان رجوی نمی ترسد. نمی توان درمقابل بدیهی ترین خواسته خانواده ها ایستاد واین خواسته های بحق را با دجال گری و تبلیغات پوچ نادیده گرفت. یک مشت دیوانه و عصر حجری و باشاخص ایدئولوژی عمیقا پوسیده و مرتجع نمی تواند در قبال ارزش های اخلاقی نوین و حرمت های مناسبات خانوادگی مقاومت کنند .

اکرامی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا