مروری بر رویارویی اخیر سازمان مجاهدین با بتول سلطانی

سالهاست که جداشدگان در مقابل کیش شخصیت و خصائل فرقه ای، شخصیت و منش ضد بشری و ضد دمکراتیک رجوی ایستاده و قد علم کرده اند. موضعگیری های متعدد سیاسی، اجتماعی، جلسات سخنرانی و نوشتن مقالات و افشاگری های گسترده که الحق و الانصاف همین جداشدگان رجوی را از اوج به زیر کشیدند و در یک کلام نقش برجسته و کلیدی جداشدگان و البته همکاری و پشتیبانی بی دریغ خانواده ها موجب شکست خفت بار رجوی و اخراج آنان از عراق گردید .

بر همگان روشن بود که کینه شتری رجوی نسبت به جداشدگان که آنها را “بریده و یا مزدور رژیم” می نامید و بارها به هواداران و چماق بدستانش در همه جا وصیت و نصیحت کرده بود که اگر فقط در سلاحشان یک تیر داشتند و یک پاسدار و یک بریده را دیدند قطعا یک تیر را در مغز جدا شده (بریده) خالی کنند .اما بعد از اینکه مفتضحانه توسط ارباب خویش خلع سلاح شدند و دیگر امکان خالی کردن تیر در مغز جداشده را نداشتند، رجوی به قبیله وحوش خود فتوای جویدن حلقوم جداشده را داد!

این مقدمه صرفا جهت اشاره به حقد و کین رجوی نسبت به افرادی بود که بر اساس موازین حقوق بشری و ابتدایی ترین حق انتخاب برای هر انسان که بخواهد در جایی، شرکتی، سازمانی، اداره ای و…. بماند و یا برود و برای جداشدگانی که بعد از سالیان خروج از تشکیلات رجوی را انتخاب نمودند و نمیدانستند که تا ابد توسط رجوی ضد بشر تحت تعقیب و مورد خشم و تنفر خواهند بود .
اما در مورد بتول سلطانی موضوع متفاوت است و مقداری سس ایدئولوژیک بهمراه دارد و خط بطلانی است بر همه جرم و جنایت رجوی، سوءاستفاده های جنسی، برده داری جنسی و حرمسرای آن تحت نام “انقلاب ایدئولوژیک” و هر حرکت بتول سلطانی تیری است که نشانه رفته انقلاب ایدئواوژیک مریم.

بعد از شکست عملیات موسوم به فروغ جاویدان که دقیقا نتیجه تصمیم غلط ورود به عراق، تشکیل ارتش آزادیبخش بعنوان پیاده نظام ارتش عراق و مشارکت در جنگ دوشادوش نیروهای عراق علیه ملت و نیرو های مسلح مدافع وطن و گره زدن سرنوشت مبارزه اش به جنگ صدام علیه ملت ایران، بود . نیروها روحیه خود را از دست داده بودند و به جای خالی هزاران همرزم خود نگاه میکردند و آن را نتیجه یک تصمیم غلط میدانستند. رجوی اما بسیار سمج تر و لجوج تر و مغرور تر از آن بود که صادقانه و با جسارت انقلابی به اشتباهش اعتراف کند بلکه با فرار به جلو ابلهانه حرف جدیدتر و بالاتری زد تا نیروهای شکست خورده را از کما در بیاورد: “انقلاب ایدئولوژیک”

انقلاب ایدئولوژیک به معنای طلاق اجباری زن از شوهر و بالعکس و تصاحب همه زنان توسط مسعود رجوی .

بنظر نگارنده رجوی به 2 دلیل و با 2 انگیزه اقدام به چنین کاری کرد:

اول اینکه تعداد مردان تشکیلات به مراتب بیشتر از تعداد زنان بود و برخی خانوادگی در تشکیلات بودند و روزهای پنجشنبه و جمعه زندگی شخصی خود را داشتند و طبعا زاد و ولد و فرزند آوری و بچه داری و کودکستان و مدرسه و بوی زندگی در گوشه ای از قرارگاه اشرف به مشام همه می رسید و این بو ذائقه افراد مجرد را تحریک مینمود و در ارتباط زن و مرد و تمایلات و مناسبات مشکل ساز بود و تبعاتی بدنبال داشت و برای مسئولین تشکیلات مشکلاتی بوجود می آورد .در تایید این نظریه شخص رجوی در نشستی با حضور مسئولین و کادرهای بالای سازمان تاکید کرده بود که اگر به تعداد مردان تشکیلات، زن هم وجود داشت اساسا انقلاب ایدئولوژیک بر ما حرام بود .

دوم اینکه رجوی با طلاق اجباری تحت نام انقلاب ایدئولوژیک که طلاق را مقدس مینمود، قصد داشت رشته وابستگی زنان و مردان را از همدیگر قطع کند و با حلال کردن زنان بر خود، همه را به شخص خودش وابسته نماید .

در نشست انقلاب ایدئولوژیک موسوم به نشست 5 روزه، مریم رجوی به صراحت خطاب به مردان اعلام نمود و با دست اشاره کرد که از این پس زنانتان بر شما حرام و بر رهبری حلال هستند. آنها را به حریم رهبری پرتاب کنید.

با این اقدام رجوی خواست یک تیر و چند نشان بزند:

-همه زنان را به خود وابسته کند، با هم خوابه شدن با این زنان بصورت نوبتی و دسته جمعی مسائل غریضی و جنسی خودش و آنها را حل نماید .

-با این هم خوابگی مانع بزرگی در مسیر جدایی و خروج زنان از تشکیلات ایجاد نماید و بقول خودش نیروهای انقلاب مریم را ” لم یرتابوا ” نماید .

البته این موضوع بسیار سری و مخفی بود و بجز مسعود و مریم رجوی و افراد حریم رهبری کسی از آن اطلاعی نداشت و مردان فلک زده نمیدانستند بر سر زنان سابق و طلاق گرفته شان چه آمده است. اگر چه در بینشان کسانی چون ابریشم چی بودند که برای نرد باخت زنش به مسعود کف زنان و دف زنان سر از پا نمیشناختند .

حال میرسیم به موضوع و نقش بتول سلطانی:

هست در پس پرده گفتگوی من و تو        چون پرده بر افتد نه تو مانی و نه من

بتول سلطانی تنها کسی بود که با شهامت و جسارت تمام زنجیرهای اسارت جسمی و جنسی و روحی تشکیلات رجوی را از هم گسست و رها شد و تازه بعد از رهایی به کار و حرکت خارق العاده ای دست زد و تمام این جرم و جنایت و حرمسرای رجوی و هزار توی موسوم به “انقلاب ایدئدولوژیک” را تحت عنوان رقص رهایی افشا و کاملا بی اعتبار نمود با وجودیکه خود قربانی هوس رانی شخص رجوی بود. اما بتول سلطانی اهدافی بلند تر از حفظ مسائل و اسرار شخصی خود داشت و برای دفاع از قربانیان رجوی و برای ثبت در سینه تاریخ اقدامی خارق العاده انجام داد .بتول سلطانی تمام اهداف و نیت های شوم و ضد انسانی رجوی را که با سوءاستفاده از کلمات و عبارات مقدس مابانه و عامه پسند انجام داده بود را افشاء و تابوی کیش شخصیت و محبوبیت شخص رجوی را شکست .وی انقلاب ایدئولوژیک مریم را در گل فروبرد و به مضحکه ای حتی برای نیروهای داخل تشکیلات تبدیل نمود .

پس از افشاگری بتول سلطانی تمام کرک و پر رجوی ریخت و از کاراکتر یک رهبر کاریزماتیک به یک شخص دارای کیش شخصیت، هوس ران و حرمسرا دار، متجاوز و بیمار جنسی تبدیل شد .پس تهاجم هیستریک اعضای سازمان به بتول سلطانی در هنگام ورود به آلبانی بی دلیل نیست و صرفا ناشی از کینه رجوی و مجاهدین نسبت به جداشدگان نیست. اگر چه در خصوص جداشدگان نیز همچنانکه اشاره نمودیم از هر تلاشی فروگذار نمیکند اما برخورد با موضوع بتول سلطانی برای تشکیلات رجوی حیثیتی میباشد و در این جنگ تعدادی از زنان را نیز به جنگ بتول سلطانی فرستاده بود که ای بسا همین زنان نیز از قربانیان حرمسرای رجوی باشند اما هنوز در اسارت ذهنی و جسمی او میباشند و مامور هستند و معذور .

علیهذا در این رویارویی تمامیت سازمان با شخص بتول سلطانی، اگر چه بتول سلطانی موفق به ورود به کشور آلبانی و شرکت در مراسم غلامرضا شکری نشد و به مبدا بازگردانده شد، اما همینکه به هدف اصلی تمامیت سازمان تبدیل شد برای او نهایت پیروزی و موفقیت است. همگان متوجه شدند که این همه حقد و کینه رجوی و سازمانش با تمام خدم و حشم ناشی از وزن و ثقل بتول سلطانی است و سازمان مجاهدین اینبار جدی تر به وزن و میزان تاثیر گذاری بتول سلطانی و همه همراهان و حامیانش که جداشدگان را شامل می شود پی برد و به این نتیجه رسید که شعارهای بزرگتر از دهانش چون سرنگونی، اپوزسیون و آلترناتیو و…… از سرش زیاد است و تمام قد به مصاف بتول سلطانی و جداشدگان و انجمن آسیلا آمد که بنظرم این تحول را باید به فال نیک گرفت و نتیجه این است که فعالیت بتول سلطانی، جداشدگان و انجمن نجات و آسیلا وارد فاز جدیدی شده است و قطعا منجر به اضمحلال تشکیلات رجوی و رهایی اسیران در بند خواهد شد .

علی مرادی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا