مجاهدین انحصار طلب و ادعای ضرورت وحدت نیروها

مسئله اصلی باند رجوی تنازع بقاء است و دست زدن به هر خس و خاشاکی تا از غرق شدنش جلوگیری کند غافل از  آنکه از همان سال 1360، در سراشیبی سقوط قرار گرفت.

از این روست که برای جلوگیری از این غرق شدن که سرنوشت محتوم این تشکیلات استحاله یافته است، به هر کاری دست می زند. از برگزاری کنفرانس های بی سر و ته متعدد تا مزدوریهای تهوع آور برای دشمنان مردم ایران تا دروغ های شاخدار تبلیغاتی و …

یکی دیگر از اقداماتی که بی وقفه و بی شرمانه انجام می دهد، وارونه جلوه دادن حقایق مسلم است.

یکی از وابستگان این فرقه مخرب که همواره مدعی بوده که اعتقادی به هیچ دین و مسلک مذهبی هم ندارد ، در مصاحبه ای با سیمای دروغ پراکن و فتنه انگیز رجوی گفته است که مجاهدین با پایگاه اجتماعی گسترده در ایران از همان آغاز و بنیان‌گذاری حنیف در سال ۴۴ تا لحظات تیرباران و شهادت و پیام‌ها و وصیت‌نامه‌هایشان، پایه‌گذاران “وحدت” مبارزاتی و انقلابی بین نیروهای مختلف در ایران بوده اند. این عمل بزرگ یک “سیاست‌سازی” و تحول در مبارزات سیاسی ایران به‌شمار می‌رفت که سابقه نداشت!!

برای من بعنوان زندانی سیاسی دوران شاه که از ابتدای آغاز فعالیت کم و بیش موثرتر مجاهدین خلق از سال 1349 آشنائی داشته و در زندان و بیرون از آن با گروه های سیاسی ایران آشنائی خوبی داشتم ، ابدا پذیرفتنی نبیست و مجاهدین و فدائی های اولیه علیرغم فداکاری های قابل توجه، به هیچ وجه دارای پایگاه اجتماعی وسیع نشدند و توسعه مختصر پایگاه آجتماعی آنها با شروع انقلاب وآزادی های بدست آمده از این انقلاب آغاز شد والبته ابدا درموقعیتی قرار نتوانست بگیرد که بتوان نام این موقعیت را پایگاه اجتماعی وسیع نامید.

در سال های اول انقلاب و مخصوصا در ایام انتخابات ، این رهبران مجاهدین بودند که از رای تمامی گروه های سیاسی بهره میگرفتند و در مقابل خود به هیچکس جز خود رای نمیدادند و نهایت انحصار طلبی و پندارهای متوهمانه خود را به نمایش میگذاشتند.

نویسنده مقاله مورد نقد من ادعا کرده که بعد از 30 خرداد 1360 مجاهدین محور همبستگی نیروهای مختلف‌العقیده در جامعه ایران شدند و بزرگترین و مهمترین کار مسعود، تأسیس شورا و تلاش برای قوام و دوام شوراست که درستتر آن بود که بنویسد مهمترین گروه های سیاسی آن موقع در این شورایی که بزودی معلوم شد قلابی و در خدمت جاه طلبی های مسعود رجوی است ، وارد نشدند و پاره ای از شخصیت ها که دچار این اشتباه شده بودند که سازمان تحت تسلط رجوی براستی هم درکی از شورا و رعایت نظر دیگران دراین شورا دارند ، با سرعت زیادی متوجه اشتباه خود شده و صفوف این شورا را که محصول ریاکاری رجوی بود، ترک کرده و گذاشتند که رجوی خودش شورای دستپخت خود را با کمک عمله واکره خود اداره کرده و از نام بی محتوی وخالی این شورا بنفع سازمان مجاهدین خلق که اینک استحاله خود را آغاز کرده بود ، سوء استفاده کند ونام سازمان مجاهدین را که اینک به تروریزم وحشتناک وبی سابقه ای آلوده شده بود ، بصورت بزک شده نمایش دهد!

این قلم به مزد رجوی نوشته است که رئیس دفتر صدراعظم سابق آلمان، خانم مرکل در کهکشان مقاومت در تیرماه گذشته درباره برنامه ده‌ ماده ای‌ مریم رجوی گفت: پرزیدنت رجوی! برنامه ده‌ماده‌ای شما بسیار بیشتر از یک برنامه ده‌ماده‌ای است. این یک اعلامیه جهانی ارزش پایه‌ ای آزادی فردی و دموکراسی است .

که واقعیت های موجود نشان میدهد که پرزیدنت؟؟!! مریم کوچکترین اعتقادی به این آزادی ها که متن این بیانیه از روی برنامه دیگر گروه ها کپی و پیست شده ، ندارد که اگر داشت گوشه هایی ازاین آزادی را بنفع اعضای تشکیلات خود بنمایش میگذاشت و اجازه میداد که دیگران نیز با سفر به مقر اشرف 3، ناظر نمودِ این آزادی و التزام مریم به آزادی وانسانیت باشد !

راست گفته اند که : دوصد گفته چون نیم کردار نیست و ازاین رو تا بعنوان یک عضو از خانواده های دربندیان رجوی در اشرف 3 ، حضوری دراین مقر نداشته و چند صباحی درکنار این زندانیان و برده های واقعی رجوی ها نباشم ، این ادعاهای مریم وحقوق بگیران او را که خود یک حقوق بگیر ازدشمنان مردم ایران است ، نپذیرفته و به این نیرنگ بازی مسعود ومریم لعن ونفرین خواهم فرستاد!

رضا اکبری نسب

عضو خانواده های گرفتار بدست رجوی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا