دست و پا زدن های مهوع مریم رجوی

مریم رجوی شاید یکی از سخت ترین دوران حیات ننگین خود را می گذراند. برزخ و بی آیندگی که برای خود و گروهش متصور است، چیزی نیست که به ایران راحتی ها بتواند کتمان کند و یا از آن فرار کند.

او به خوبی دریافته است که تاریخ مصرفش برای اربابانش به پایان رسیده. تاریخ مصرفش حتی برای نیروهای درون سازمان هم به پایان رسیده. همه را اگر نگوییم اکثر افراد حاضر در تشکیلات به دنبال راهی برای بیرون آمدن هستند.

مریم رجوی می داند که بدون این نیروها، دیگر هیچ شانسی برای بقا در شغل شریف مزدوری ندارد. پس راهی ندارد جز یان که خود را در غالب حرف و تبلیغات شخصیتی سیاسی با راهبردها و کارکردهای عالی معرفی کند.

به همین منظور علاوه بر این که در سخنرانی ها و برنامه هایش به شکل خستگی ناپذیری از خودش تعریف و تمجید می کند، عده ای مسئول سابق و پولدوست را هم اجیر می کند تا او را آنگونه که دلش می خواهد به اذهان غالب کنند.

مسئله بازهم گسترش بیشتری پیدا میکند و نوبت به مزدوران و مریدان بی شرم رجوی میرسد که آنها هم چیزی گفته و یا بنویسند و مریم را به مقامی ارتقاء دهند که فکر میکنند با این کار تشکیلات استبدادی مجاهدین خلق و در راس آن مریم را به عرش اعلا ببرند و عجب اینکه موفقیتی دراین کار ندارند و این کارها نهایتا به آب شوری تبدیل میشود که بر تشنگی باند رجوی- تشنگی ناشی ازجنون قدرت خواهی- می افزاید و بدین ترتیب ، کار رجویست ها را از آنچه که بوده، زارتر مینماید!

در تعقیب این روند باطل، یکی از مریدان معروف رجوی تبهکار، با نفی مسعود رجوی و بدون اشاره به نقش این مردک متوهم و هوسران ، در وصف مریم رجوی مینویسد که او ظاهراض طلایه دار دو نبرد همزمان است. یکی مبارزه با بنیادگرایی و دیگری تبعیض جنسیتی.

این که این فرد با چه وقاحتی توانسته چنین دروغ های شاخداری را بر روی کاغذ بیاورد، جای سئوال دارد.

مریم و مسعود رجوی در تمام این سالها تا آنجا که توانسته اند از دین و مذهب در جهت منافع و مطامع خود سوء استفاده کرده اند، هر جا خواستند تحریف کردند و هر جا خواستند تأیید کردند.

این زوج قدرت طلب و متوهم نه به مردها رحم کردند و نه به زنهای تشکیلات شان. همه را تا مرز بردگی و استثمار در حد نهایت کشانده اند.

یا اینکه مریم رجوی گفته است که زنان فراتر از کسب برابری، رسالت تغییر جوامع کنونی به سوی آزادی را بر دوش دارند و زنان نیروی تغییر جوامع امروز به شمار میروند.

درجواب این ادعای موهوم باید گفت که در کدام پروسه انقلابی و برابر کدام تئوری های علمی جهانشمول ، چنین چیزی به اثبات رسیده است؟

وانگهی شما کدام مبارزه اجتماعی- سیاسی واقعا مردمی را میتوانید معرفی کنید که همجنس کارهای مجاهدین خلق – که عمده ترین شان انجام ترورهای بی نظیر در تاریخ ایران و کمک همه جانبه به دشمنان متخاصم علیه مردم ایران با انواع جاسوسی ها و… باشد؟

این قلم به مزد رجوی ادعا دارد که تضاد اساسی جامعه ایران، تضاد بین مردم و فاشیسم دینی است!

از او باید پرسید پس امپریالیزم بعنوان دشمن اصلی سراسر مردم جهان چه نقشی در این مورد دارد و شما که زمانی ادعای جامعه بی طبقه میکردید ، تکلیف این تضاد را که تضاد اصلی بین ملل مختلف و امپریالیزم بوده و هست، چگونه معین میکنید؟!

آیا جامعه بی طبقه ازبین رفته ؟
در این صورت چرا نفی این تئوری پایه ای خود را با شفافیت اعلام نمیکنید؟
برخورد منافقانه چیزی غیر از این است؟
نویسنده ظفرنامه مورد تاکید من ادعا کرده است که مریم نوآور است!

من فقط از این بابت که مریم توانسته است صدها نفر از زنان و دختران مثلا همرزم خود را در حرمسرای مسعود گرد آورد ، میتوانم این کار او را نوآوری بدانم!

رضا اکبری نسب

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا