پاسخ به پیام شیر همیشه خفته مسعود رجوی

آقای رجوی من پیام شما را که به بهانه خارج شدن نام سازمان مجاهدین خلق از لیست گروه های تروریستی اتحادیه اروپا بود، خواندم، به مدت طولانی (بالغ بر 18 سال) در زمره مجاهدین اشرف بودم (البته امروز مرا و دوستانم را خائن می خوانید و به دوستان خود نیز سفارش کرده اید که قبل از رویارویی با رژیم ایران اول باید حساب خود را با ما تسویه کنید) به خوبی با ادبیات شما آشنایی دارم بارها و بارها در پای صحبت های شما نشسته و فیض ها برده ام فرمایشات سراپا دروغ و عوام فریبی شما که می دانم در قرارگاه اشرف نیز همدستان اسیر و در بندم بر آن واقفند مرا بر آن داشت که به قسمتی از سخنان شما به عنوان یک ایرانی که عمر و جوانیم را از من گرفته اید پاسخ دهم. این را هم به خوبی می دانم که حنای شما برای هیچ کسی در این سرزمین رنگی ندارد.

آقای رجوی من در زمان جنگ کویت و حتی در زمان سرنگونی سیدالرئیس تان و حتی در زمانی که خبر دستگیری قائد اعظم و صاحبخانه و اربابتان پخش شد در قرارگاه اشرف بودم، اول از همه می خواستم یک سئوال کوچک از شما بکنم شما که این قدر به پایداری و استقامت اشرف و اشرفیان تأکید دارید و به آن می نازید پس در کوران سخت جنگ به کجا غیب تان زد؟ در آن زمان به خوبی یادم هست که وقتی از فرماندهانمان سراغ شما را می گرفتیم با بی ادبی و وقاحت تمام می گفتند به شما هیچ ربطی ندارد؟ مگر شما شعبه وزارت اطلاعات یا سپاه پاسداران هستید؟

در تاریخ بخوانید بسیاری از رهبرانی که به راه و آرمان خود ایمان داشتند تا آخرین لحظه در هر شرایطی نیروهای تحت امر خود را رها نکرده اند پس خیلی ســـــاده  می توانیم نتیجه بگیریم که حتی خود شما هم به حرف هایی که می زنید کوچک ترین اعتقادی ندارید.

در شرایط بحرانی عراق که احتمال هر نوع خطری وجود داشت شما دلارهای اهدایی را در چمدان ها ریخته و با خود و البته به وسیله افراد قابل اعتمادتان به اروپا منتقل کردید فکر نکردید که شاید این افرادی را که در بیابان های عراق رها کرده اید به آن پول ها نیاز داشته باشند؟ در حالی که امروز به صراحت و پر روئی می گویید تعدادی از شیوخ عرب که برای اعانه و کمک قرارگاه اشرف مراجعه می کنند حکومت عراق مانع از مراجعه آن ها می شود آیا چنین روزی فکر نمی کردید پس معلوم می شود که شما پول های اهدائی از اربابانتان را خود و معشوقه تان یعنی همسر مهدی ابریشم چی به سرکشیده اید و حالا برای بدبخت ها در اشرف صدقه جمع آوری می کنید.

شما که قرارگاه اشرف را ناموس سازمان می خوانید چرا به این سادگی ناموس خود را رها کرده اید و به سوراخی خزیدید؟

شما که بعداز سقوط سیدالرئیس به قول خودتان دشمن سابق و ارباب جدیدتان پیمان آتش بس امضا کردید و تحت حفاظت آن ها قرار گرفتید و به گواهی همگان از زمـان سقـوط صـدام کوچک تـریـن تعرضی به پاگان اشرف نشده است پس از چه می ترسیدید؟

کارتان به جائی رسیده که حتی پیام مژگان پارسائی را با واسطه می شنوید!!! یعنی به آن ها هم اعتماد ندارید؟ پس چطور انتظار دارید که سایر مجاهدین همچنان به رهبری شما ایمان داشته باشند؟

در این پیام سراپا دروغ و ریاکاری شما حتی تعداد افراد جدا شده از سازمان راکه شما آن ها  را خائن می دانید از 750 نفر به 200 نفر تقلیل داده اید. اگر شما در برهه های زمانی مختلف چراغ های خود را خاموش می کردید که کسانی که دیگر توان کشیدن بار مبارزه را ندارند به دنبال زندگی خود بروند پس چرا یک شبه این افراد را بدتر از پاسداران رژیم قلمداد کردید؟

پس چرا اجازه نمی دهید این افراد بیایند و در مورد ستم هایی که به آن ها روا داشته اید شهادت دهند.

آقای رجوی من به خوبی می دانم معنی وقوع فاجعه انسانی در پادگان اشرف در صورت تحویل به دولت عراق را(که البته علیرغم ادعای شما این امر صورت پذیرفت) را فهمیدم و ناخودآگاه به یاد خودسوزی هایی که بعداز دستگیری مریم در 17 ژوئن رخ داد افتادم شما در این پیام به وضوح مسئولین عراقی را به تکرار آن فجایع و البته این بار به شکل اعتصاب غذا تا مرگ تهدید کرده اید. واقعیت روشن شد پس هیچ تهدیدی از بیرون ساکنان اشرف را تهدید نمی کند خطر اصلی از جانب شماست. بیم آن می رود در صورت به درازا کشیدن این تغییر و تحول همانند سایر فرقه ها حکم به خودکشی البته این بار به شکل اعتصاب غذا یا به اشکال دیگر بدهید. حداقل من و امثال من که مدت زیادی با شما بوده ایم معنی این تهدید را خوب می دانیم و یقین داریم که این تهدید بسیار جدی است. پس تعطیلی بلادرنگ این دیر خود ساخته تان ضرورت دارد تا فرصت این دیوانگی که به بهای قربانی شدن دوستان در بندمان تمام خواهد شد از شما گرفته شود.

شما در جائی از نامه تان خطاب به بچه های پادگان اشرف نوشته اید که در اولین فرصت که شما را پیدا بکنم با خود عهد کرده ام…. مگر این افراد در پادگان اشرف نیستند یا شما آدرس آنجا را بلد نیستید؟ که شما نمی توانید آن ها را پیدا بکنید؟ شما آن هار اتنها گذاشته و رفته اید. این شما هستید که گم شده اید و دیگران باید بگردند و چراغ قوه به دست شما را پیدا کنند.

شما در جائی دیگر از همین نامه ملاقات افـراد در بنـد پادگان اشـرف را بـا خانواده های خود در محیطی خارج از پادگان را توطئه می خوانید از چه می ترسید؟ آیا ترستان از این نیست که این افراد اگر آزادانه و بدون اسکورت و همراهی گشتاپوهای شما پای خود را به بیرون از پادگان اشرف بگذارند دیگر به آن جا باز نخواهند گشت؟

البته انصاف حکم می کند که از حق نگذریم این بار حق با توست و ترس تو بجا و درست است اگر این افرد که تو و همسر مکرمه ات سال ها آن هارا از دنیای خارج جدا کرده و در پادگان خالص عراق محبوس کرده اید کمی از واقعیت ها آگاهی بیابند قطع یقین همانند من و سایر دوستان رها شده لحظه ای شما را تحمل نخواهند کرد. اگر راست می گوئید و جرأت آن را دارید امتحان کنید. می دانیم که چنین حماقتی را مرتکب نمی شوید.

آقای رجوی شما اشاره کردید که در هیچ جنگی وارد نشده اید آیا فکر می کنید که در کدام عصر زندگی می کنید؟ یا هماننـد کبک سرتـان را زیـر بـرف کـرده فکر می کنید هیچ کس شما را نمی بیند؟ این همه سند، مدرک و شهود از نیرهای جدا شده خودتان اگر قبول ندارید، اهالی جنوب عراق وکردهای کردستان راچه می گوئید؟ فیلم ها و سخنرانی هایتان را چه؟ یا باز هم ادعا می کنید همه این ها مزدوران رژیم ایران هستند؟

آقای رجوی ما از کشف واژه های جدید و اضافه کردن آن ها به ادبیات فارسی توسط شما از جمله « عملیات جاری » و « غسل هفتگی » و « نشست دیـگ » و… بهره ها برده ایم و اکنون نیز معنی جدید شهر را به خوبی بیان کرده اید که چگونه قسمتی از یک پادگان نظامی یک شبه نام شهر اشرف به خود می گیرد، لابد در کاوش های باستان شناسانه تـان قدمت ایـن شهـر را بـه سـده هـای قبـل از میلاد می رسانید و نتیجه می گیرد که فرمانده سپاه دوم رژیم صدام نیز که مسئولیت این پادگان را برعهده داشته است جد بزرگوار آن جناب بوده است!!!

آقـای رجـوی، لابه لای مرقومه تان پر است از تأکید بر حفاظت اشرف توسط یگان های نظامی ایالات متحده آمریکا و ابراز خرسندی از این موضوع و کم اهمیت جلوه دادن لیست گروه های تروریستی آن کشور و عزّ و ناله کردن به سردمداران امپریالیسم که همچنان قیمومت شما را برعهده بگیرند امـا لازم است بدانیـد آن ها پدر سوخته تر از آن هستند که می انگارید شاید برای دریافت اطلاعات جاسوسی تان در عراق و ایران چند روزی دست نوازش خود را بر سر مبارکتان بکشند اما هیچ کدام از فعالیت های گذشته تان را از یاد نخواهند برد و آنها بهتر از هرکسی دیگر به واژه منافق بودن شما ایمان آورده اند، جالب تر اینکه بدانید حتی اسناد حمله افراد شما به کنسول گری آمریکا در تبریز تمام و کمال در اختیار آن ها می باشد و….

البته بهتر بود حداقل یک بار هم شده لااقل با دوستان و مریدان انگشت شمارتان در پادگان اشرف با صداقت برخورد می کردید. جان بچه های بی گناه مردم که برای شما اهمیتی ندارد لااقل آن دوستان انگشت شمارتان حقایق را می فهمیدند و به نوعی جان خود را از پادگان اشرف نجات می دادند با آنکه هم باید تا حال فهمیده باشند که نور چشمی های شما و مریم جان همگی در بحبوحه جنگ عازم سفر فرنگ شده اند و از آنجا برای سلامتی اشرفیان دعا می کنند و آنان که در اشرف مانده اند فقط و فقط برایتان ارزش تبلیغاتی دارند و لا غیر.

سیروس غضنفری

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا