مجاهدین، نافی آزادی آدمی – قسمت چهارم

“… بحث سپر انسانی بصورت گسترده تر درست در راستای چنین ضرورتی مطرح شد. به این شکل که باید به هر روشی که تشکیلات تصمیم می گیرد، حالا چه بصورت خودسوزی های جمعی و چه اشکال و روش های مشابه، از متلاشی شدن قرارگاه اشرف یا از بسته شدن قرارگاه و یا کوچ اجباری افراد آن و یا احتمالات دیگری که نتیجه اش به هم ریختن مناسبات باشد، جلوگیری کرد… بطور استراتژیک رجوی حفظ اشرف را به مثابه ظرف استراتژیک خودش با اهرم عملیات انتحاری و سپر انسانی امکان پذیر می داند… در جریان دستگیری مریم رجوی سازمان با به آتش کشیدن افراد خودش در کشورهای حتی اروپایی ثابت کرد تا چه اندازه متکی به سپر انسانی است و در چرخه تشکیلاتی خودش چه افراد بخواهند یا نخواهند می تواند خط و خطوط خودش را پیش ببرد و افراد را در خواست های خودش مجاب و متقاعد و حتی مجبور کند. پس تا آنجا که به آزادی و اختیار عمل فرد در مناسبات مربوط می شود هیچ مقاومتی در مقابل خواست های سازمان نمی توان متصور شد. مگر اینکه در نهایت بتواند با استفاده از یک طرح پیچیده خودش را از مناسبات جدا و فرار کند. مثل همین کاری که من کردم. مضاف بر اینکه در حال حاضر امکان رفتن به TIPF هم منتفی شده است و افراد هیچ روزنه عبور و راه نجاتی برای خودشان نمی بینند. و شما می بینید که روزنه دیدار خانواده ها را هم کاملا بست و به آنها هم مارک مزدور وزارت اطلاعات زد. بخاطر همین می گویم افراد هیچ چاره ای ندارند جز اینکه به شرایط تن بدهند. و در نشستها گفته های مسعود را تایید کنند این افراد بایستی ابتدا تحت درمان قرار گیرند کسانی که سالیان سال مانیپوله و مغز شویی شده اند… ”
مصاحبه سایت ایران قلم با خانم بتول سلطانی عضو شورای رهبری مجاهدین

خشونت و نفرت در دستگاه فکری رهبر عقیدتی مجاهدین جایگاه ویژه ای دارد. مجاهدین به مثابه ی یک فرقه ی ستیزه جو که به استراتژی ترور افسار گسیخته در بیش از دو دهه پایبند بودند، شهرت دارند. از منظر انگاره ها و مولفه های مبتنی برآموزه های فلسفی و سیاسی اندیشمندان دنیای مدرن، خشونت پیوسته ی فرقه هایی چون مجاهدین و القاعده غیر مسئولانه و در تضاد آشکار با مقوله و مفهوم راستین ” آزادی و دموکراسی ” است.
تـرور و خشونت در بطن خـویش رویکردی غیر دمـوکراتیک و نافی آزادی آدمی ست. زیرا بـر عنصر زور، قهر، روش ها و شیوه های آنتاگونیستی اصرار می ورزد. آدمی در این میان مجال انتخاب آزادانه را از دست می دهد زیرا تحت تاثیر فضایی هراس آلود قرار می گیرد که ” اراده ی آزاد ” او را برای بقاء تحت الشعاع قرار می دهد. بدین سان انسانها با چالشی هراس انگیز مواجه می گردند و در سیکل معیوب ترس مبتنی بر خشونت ” آزادی و انتخاب ” انسان از معنای راستین و حقیقی آن تهی می گردد.
تشویق و ایجاد انگیزه برای” نفی فردیت و یا خودسوزی فردی یا دسته جمعی ” به جهت ناکامی در کسب امیال (خودشیفتگی) و اهدافی (قدرت سیاسی) که جزء ناچیزی از روند زندگی و حیات معقول بشمار می آید، حکایت تلخ و درخوری ست از نابخردی و تثیبت خشونت نهادی در سازواره ی ذهنی رهبری مجاهدین که سرانجام به اطاعت کورکورانه و یا سر به نیست کردن (دوران چک امنیتی در قرارگاه اشرف) همتایان و همرزمان با توسل به اتهام های بی اساس و به شیوه ی جنایتکارانه منجر می گردد.

“… فرقه ای (مجاهدین خلق) که اثری از خانواده در آن نیست. افراد بصورت تمام وقت سالهای سال است که تحت آموزشها و القائات تشکیلاتی و مانیپوله مسعود رجوی بوده اند. به دستور تشکیلات عمل می کنند گاه ظاهرا در قالب یک شخص معقول متشخص و فهمیده عمل می کنندو گاه مثل یک دیوانه وحشی می شوند و حمله می کنند خودکشی و خودسوزی می کنند و جلوی خودروهای پلیس می خوابند.در گردونه تشکیلاتی نشست می گذارند و به افراد فحاشی و کتک کاری می کنند تا جایی که شخصیت او به قول آنها ” ف ” شان یعنی فردیتشان در هم شکسته شوند تا در مقابل رهبری خاک شوند آیا شما شکنجه ای بدتر از این نوع روی انسان سراغ دارید که شخصیتش را در هم بکوبند… ”
مصاحبه سایت ایران قلم با خانم بتول سلطانی عضو شورای رهبری مجاهدین

رویکرد فلسفی و اخلاقی در زمانه ی ما به اختیار و آزادی آدمی اصالت ویژه ای قائل است. هرگـز نبایـد کورکورانه مطیع شخص دیگـری بود. وجـدان آدمـی می بایست بالاترین و مهمترین فرمانده و تصمیم گیرنده باشد. در این صورت است که او از خطا و اشتباه به دور خواهد ماند و از عمل معطوف به تعیین سرنوشت خویش هراسی به دل راه نخواهد داد. اما آیا خشونت سیستماتیک و نفی و انکار آزادی عناصر و کادرهای تشکیلاتی مجاهدین می تواند توجیهی برای اهداف و آمال رهبر عقیدتی آن باشد؟
مانیپوله ی جمعی انسانی در قرارگاه اشرف و اجبار آنان به ماندن در مناسبات مجاهدین از طریق کشیدن حصارهای ذهنی و فیزیکی، در هم شکستن فردیت آنان و تحمیل نظم و دیسپلین آهنین به افراد و عناصر تشکیلاتی که سالیان دراز است از دنیای خارج از اشرف بی خبر بوده و از بده و بستان های عاطفی و احساسی با اعضای خانواده شان محروم مانده اند، بی تردید یکی از تراژیک ترین موقعیت های تاریخ بشر است چرا که خشونت عریان و بی منطق را به نمایش می گذارد.
ادامه دارد…
آرش رضایی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا