شرح ماجرای مراجعه خانم بتول سلطانی و بستگانش به قرارگاه اشرف برای دیدار با همسرش آقای حسین مرادی

بنیاد سحر، بغداد، دوازدهم مارس 2008
ساعت 900 صبح سه شنبه 11 مارس 2008 خانم بتول سلطانی عضو جدا شده شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق که در بغداد مستقر است به اتفاق آقای اکبر مرادی (برادر آقای حسین مرادی) و همچنین آقای امیر صفائیان (از اقوام آقای حسین مرادی) برای دیدار با آقای حسین مرادی مستقر در قرارگاه اشرف به درب این قرارگاه مراجعه نمودند. این افراد در پست ورودی قرارگاه توسط نفرات سازمان مجاهدین خلق بازرسی کامل شده و موبایل و مدارک و تمامی وسایل آنها گرفته شد. به آنها حتی اجازه ندادند یک برگ کاغذ سفید هم با خود داشته باشند.


بعد از معطلی بیش از یکساعت در مقابل درب قرارگاه خانم ژیلا دیهیم از مسئولین سازمان آمده و گفت که مراجعه کنندگان باید تک تک به اتاق ملاقات داخل قرارگاه بیائید که نفرات قبول نکردند و خواستند که آقای حسین مرادی را بدون واسطه و در بیرون قرارگاه ملاقات کنند. مسئولین سازمان به بهانه های مختلف وقت کشی میکردند. مثلا میگفتند که حسین در دسترس نیست و یا اینکه حسین باید آماده شود (لابد به لحاظ ذهنی). دو نفر از مسئولین ارشد سازمان یعنی خانمها ژیلا دیهیم و فاطمه طهوری (زرین) سعی میکردند با مراجعات خود نفرات را به بهانه های مختلف از یکدیگر جدا کنند ولی آنان نپذیرفتند. خانم بتول سلطانی به آنان گوشزد کرد که علت مراجعه نکردن وی به قرارگاه اشرف تا امروز صرفا این بوده است که نمیخواسته تنها بیاید و لازم میدیده نفراتی از اقوام حسین همراه وی باشند و این مدت منتظر آمدن آنها از ایران بوده است و به هیچ وجه از آنها جدا نخواهد شد.
بعد از مدتی مسئولین سازمان آمدند و گفتند که حسین حاضر نیست تا جلوی درب قرارگاه بیاید و میگوید که تنها برادرم وارد اتاق ملاقات داخل قرارگاه شود تا با او دیدار داشته باشم. اکبر برادر حسین گفت که من از اصفهان تا اینجا با قبول اینهمه هزینه و خطرات برای دیدن او بعد از 20 سال آمده ام، او چطور حاضر نیست تا درب قرارگاه برای دیدن من بیاید. نهایتا علیرغم همه اصرارها حسین را نیاورند.
نفرات مراجعه کننده مجددا به حفاظت آمریکایی قرارگاه مراجعه کرده و گفتند که اصلا معلوم نیست حسین در چه وضعیتی است که او را به ما نشان نمیدهند و تأکید کردند که آنها (سه نفر) تحت هیچ شرایطی از یکدیگر جدا نخواهند شد و اگر قرار به رفتن به داخل قرارگاه باشد با هم خواهند رفت.
آمریکایی ها وارد قضیه شدند و بالاخره سازمان بالاجبار ساعت 1230 آقای حسین مرادی را در حالیکه آقایان علی اکبر انباز (یوسف) و فرید ماهوتچی او را در دو طرف چپ و راست اسکورت میکردند آمدند. او به همراه دو نفر همراهش بنای فحاشی و ناسزا گویی را گذاشتند و نفرات مراجعه کننده را مزدور وزارت اطلاعات و فرستاده رژیم خواندند.
نفرات مراجعه کننده اصرار داشتند که حداقل برای لحظاتی با حسین تنها باشند ولی آنها چنین اجازه ای را ندادند و از طرفی از آنجا که میدیدند حسین ساکت شده است و انگار دیدار اقوام دارد کم کم احساسات انسانی را در او بیدار میکند و تأثیرات آماده سازی قبلی دارد رنگ می بازد او را بیرون کشیدند و فرید ماهوتچی به سراغ نفرات آمریکایی حفاظت قرارگاه رفت و گفت که حسین نمیخواهد به دیدارش با این نفرات ادامه دهد. آقای حسین مرادی به همسرش خانم بتول سلطانی گفته بود که تو با سایت های کثیف آخوندی مصاحبه کرده ای و خانم بتول سلطانی از وی پرسیده بود که مگر او و سایرین در قرارگاه اشرف به اینترنت دسترسی دارند که حسین جوابی نداشت بدهد.
خانم بتول سلطانی از نفراتی که با حسین آمده بودند خواست تا چند لحظه آنها را تنها بگذارند ولی آنها در عوض بنای فحاشی را گذاشتند. خانم بتول سلطانی به آقای حسین مرادی در حضور همه گفت که من به سه دلیل اینجا هستم. اول اینکه شوهر قانونی و رسمی من هستی و هیچ کجا نه صیغه طلاق جاری شده و نه طلاق ثبت گردیده است، دوم اینکه پدر فرزندانم هستی که 17 سال است آنها را از ما جدا کرده اند و هنوز هیچ رد و آدرسی از آنها ندارم، سوم اینکه یک انسان اسیر و گرفتار در مثلث برمودای مجاهدین خلق هستی که نیاز مبرم و فوری به کمک داری. وی تأکید کرد که اینجا در عراق ایستاده است تا تکلیف خود را با سازمان از طریق محاکم قانونی روشن کند. در اینجا زرین وارد شد و با عصبانیت دخالت کرد و حسین را بردند. آقایان اکبر مرادی و امیر صفائیان معترض بودند که چرا نمیگذارند حتی چند لحظه با حسین تنها باشند و اصلا چرا اینهمه آدم اینجا جمع شده اند.
برادر آقای حسین مرادی هم از او پرسید که برای چه اینجا اسیر مانده ای و در این بیابان با چه کسی مبارزه میکنی ولی او در مقابل صرفا پرخاش میکرد. نفرات به کاپیتان آمریکایی مراجعه کردند و گفتند که اینها نمیگذارند که ما با حسین تنها باشیم. اما افسر آمریکایی در جواب به آنها گفت که همین که وی را تا اینجا آورده اند شاهکار بوده است چون در اغلب موارد حتی تا این حد و به این شکل هم اجازه ملاقات نمیدهند. او اشاره کرده بود که خانواده های زیادی در این سالها به قرارگاه مراجعه کرده و بدون دیدار با اقوامشان بازگشته اند. خانم بتول سلطانی در خصوص مناسبات فرقه ای سازمان مجاهدین خلق با مسئولین آمریکایی صحبت کرد و آنان را نسبت به دلایل نحوه برخورد سازمان روشن نمود. در اینجا لازم به ذکر است که پر واضح است تشکیل بنیاد خانواده سحر در عراق و اقداماتی که تاکنون انجام شده و مصاحبه خانم بتول سلطانی قبل از مراجعه به قرارگاه اشرف و اصرار و پافشاری آنها در محل و به وسط کشیدن پای آمریکایی ها فشار را بر سازمان بیشتر کرده بطوری که اجبارا به این دیدار به این شکل تن داده است.
ساعت 1530 بالاخره نفرات مراجعه کننده بعد از یک دیدار کوتاه و آکنده از فحش و ناسزا که از جانب نفرات سازمان بی دریغ نثار آنها شده بود بدون اینکه حتی یک لحظه بتوانند با حسین تنها باشند عزم بازگشت کردند ولی مسئولین سازمان به بهانه این که وسایلی که از آنها گرفته اند (موبایل و مدارک و غیره) را به جای دیگری برده اند و بازگرداندن آنها خیلی طول میکشد آنها را باز هم معطل کردند که نفرات مراجعه کننده مجددا بالاجبار به سراغ مسئولین آمریکایی رفتند و بالاخره با وساطت آنان در دو مرحله اجناس گرفته شده را آوردند که بالاخره آنان ساعت 1730 توانستند از محل خارج شوند. طی این مدت نفرات سازمان مدام به تهیه فیلم و عکس از مراجعه کنندگان مشغول بودند.
برای نفرات مراجعه کننده خصوصا دو نفری که هیچ آشنایی قبلی با سازمان مجاهدین خلق نداشتند جای بسی تعجب بود که آقای حسین مرادی که سالها بود اقوام خود را ندیده بود در خصوص آنها کلماتی مانند مزدور و خود فروخته و خائن بکار میبرد و به هیچ وجه حاضر به گوش دادن به حرف کسی نبود و همچنین جای تعجب داشت که اگر این افراد به اراده و اختیار خود در قرارگاه هستند چرا باید بعد از سالیان در حضور تعداد زیادی از مسئولین سازمان آنهم برای مدت خیلی کوتاه و فضای عصبی فحش و ناسزا دیدار داشته باشند. هر سه نفر مراجعه کننده یقین دارند که آقای حسین مرادی در شرایط مناسب روحی و روانی نبوده و حالت طبیعی و نرمال نداشته است.
خانواده بزرگ سحر مجددا اعلام میدارد که تنها یک خواسته بیشتر ندارد. پرده آهنین قرارگاه اشرف را کنار بزنید و بگذارید ساکنان آن با دنیای بیرون رابطه داشته و بصورت آزادانه و بدون واسطه با اقوام خود دیدار کنند. اگر سازمان مجاهدین خلق نوید دهنده دموکراسی و آزادی برای مردم ایران در آینده است باید در همین جا در عمل ثابت کند. اگر سازمان به عضو بیست ساله و فرد کاملا وفادار به خود اینقدر اعتماد ندارد که چند ساعتی او را با اقوامش تنها بگذارد فردا در صورت کسب قدرت احتمالی در ایران با مخالفین خود چه برخوردی خواهد کرد و چه محدودیت هایی برای آنان بوجود خواهد آورد؟
ما بار دیگر از سازمان های حقوق بشری و دولت و سیستم قضایی عراق و همچنین نیروهای ائتلاف میخواهیم تا سازمان مجاهدین خلق را مجبور نمایند تا اعضای خود را برای دیدار بدون واسطه با خانواده هایشان آزاد بگذارند.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا