راه حل سوم چیست ؟

راه حل سوم چیست ؟

خانم مریم رجوی با تبیین استراتژی جدیدی برای سرپا نگه داشتن فرقه مجاهدین و در یک فرار به جلو ، راه حلی ارائه داده است که با کلی گوئی و ابهام روبرو است ، این راه حل بواقع بمثابه یک راه گریزی است که مجاهدین با تمسک بدان سعی دارند از مخمصه ای که با سقوط صدام بعنوان تنها حامی دولتی آنها در آن گرفتار شده اند خلاصی یابند.
از آنجائیکه مبنای اعتقادی فرقه مجاهدین مبتنی برای ایدئولوژی واپسگرایانه ای است که توسط آقا و خانم رجوی تئوریزه شده است ؛ لاجرم راه حل پیشنهادی مجاهدین ؛ سرانجامی جز توسل به خشونت و تروریسم نخواهد داشت ؛ از همین رو قصد ندارند تا این راه حل را آنالیز نمایند ، چون مجبور خواهند شد از تروریسم بعنوان تاکتیک و استراتژی یاد کنند و این اعتراف راه آنها را سخت خواهد نمود.
خانم مریم رجوی و دنباله های ایشان مدتی است اینطور وانمود می کنند که سیاست مماشات با رژیم حاکم بر ایران جواب نمی دهد و از طرفی خود را مخالف جنگ نظامی علیه ایران نشان داده و ذهن مخاطبان را به راه حل سومی سوق می دهند که اساس و مبنای آن بر عدم حمایت غرب از رژیم از یک طرف و از طرف دیگر باز کردن فضای کار برای اپوزیسیون رژیم است و تاکید می ورزند که این تئوری با خارج نمودن نام سازمان مجاهدین خلق از لیست تروریستها ؛ عینی میگردد ، اما زیرکانه راهکارهای این راه حل سوم را ارائه نمی دهند!
از همین رو باید از مجاهدین خلق خواسته شود تا راه حل اعلام شده خود را بصورت شفاف و علنی ترسیم و بدون هیچگونه سرهم بندی و شانتاژ و مبتنی بر واقعیات خود و جامعه ایران ارائه نموده و مکانیزم اجرائی آن را بخوبی روشن سازند ، بی شک این خواسته مشروع ؛ پرده از واقعیتهای این فرقه مشکوک برخواهد داشت.
راه حلی که با واقعیت های مجاهدین بعنوان طراحان ِ راه سوم و خواسته های مردم ایران همسو نباشد ، یقینا راه بجائی نخواهد برد ؛ حال اگر در تضاد با آنها هم باشد ؛ بالطبع و ناچارا به همان سرانجامی گرفتار می شود که تاکنون در آن دست و پا می زدند.
… اما واقعـیتهای مجاهدین چیست ؟
مجاهدین ؛ واقعیتهای درونی خود را بمثابه ناموس تشکیلات قلمداد می کنند تا از بروز آن به بیرون جلوگیری کنند ؛ چراکه بخوبی می دانند با نشت این واقعیتها ؛ هرگز نخواهند توانست فیگورهای دمکراتیک بگیرند و خود را مدره و مترقی جلوه دهند؛ فرقه ای که با پنهان کاری و نمایش سعی دارد مانع از بیرون زدن پارادوکس های موجود در ماهیت خود بنماید ؛ دائما مجبور است این تضاد را حمل کرده و ناگریز روزی فراخواهد رسید که تمامیت این فرقه و در مسیر این دوگانگی بسوزد ؛ و امروزه دود ِ ناشی از آتشی که خود افروخته اند ، چشم و گلویشان را به سوزش واداشته است.
تقید داشتن به اصول انقلاب ایدئولوژیک ، که توسط آقا و خانم رجوی تئوریزه شده از قبول اصول دینی که توسط خداوند تبیین شده است ؛ ارجحیت دارد! ، که به قول خانم رجوی اگر کسی در وجود خدا شک کند ؛ قابل بخشش است ، ولی اگر کسی به مسعود ( رجوی ) شک کند قابل بخشش نیست ، چرا که خدا دیده نمیشود ولی مسعود حی و حاضر و ناظر است و آقای ابریشمچی می فرمایند ما به مسعود ( رجوی ) جواب می دهیم و مسعود به خدا..
فرقه ای که تاروپود آن با چنین اراجیفی سرهم بندی شده ؛ بی گمان تنها دیکتاتوری ازآن صادر می شود ؛ با عملیات روانشناسانه و اعمال چنین دیکتاتوری است که ذهن ِ افراد ، اسیر ِ مناسبات میشود و هویت فردی در هویت تشکیلاتی گم میشود و نیروها براین تصورند که در خارج از خودشان بقیه انسانها دچار کج فهمی و عقب افتادگی بسر میبرند! ؛ زمانی که نیرو با چنین القائاتی خود را برتر از دیگران می پندارد ، سلاح بدست او می دهند تا او برای فرقه مسیر باز کند و این سرآغاز یک تراژدی است که اصلاح جامعه را منطبق با عقاید خویش و با زور اسلحه تعقیب نمایند! ، اگر نیروهای کوک شده در این مسیر کم بیاورند و خود را در بن بست حس کنند وظیفه سازمانی آنها حکم می کند که یا با سیانور خود را آزاد کنند و یا با خودسوزی در تاریخ جاودانه شوند!
سازمان توتالیتر آقا و خانم رجوی که به فرقه ای بی بدیل می ماند ، راهبندی عظیم نه بر سر راه اپوزیسیون بلکه بر مسیر انسانیت است ، رشد و تکامل یافتگی در چنین فرقه ای ، چیزی جز وادادگی در برابر خواست رهبرعقیدتی نیست و خواست او نیز چیزی جز آشامیدن از خون دیگران تعریف نشده است و این خون آشامی جز برای رسیدن به قدرت نیست که این سنت ِ همه دیکتاتورهای تاریخ است.
از این رو به آن دسته از کسانی که حتی مترصد استفاده ابزاری از مجاهدین هستند و از میان آنها مزدورطلبی می کنند باید توصیه نمود که با مطالعه و بررسی مرامنامه و ایدئولوژی آنها از گرگ خوئی و روباه صفتی و جاه طلبی و خود محوری آنان آگاه شوند تا در مسیر بهره جوئی از مزدورانی اینچنین ، دچار تعجب و پشیمانی نشوند!!
… اما خواست مردم ایران چیست ؟
خواست مردم ایران هرآنچه باشد ؛ یقینا از مسیر فرقه مجاهدین فاصله دارد و درست عکس مسیر آنها است ؛ آنروزی که مجاهدین سلاح کشیدند و در امپراطوری دیکتاتور بغداد اردو زدند؛ عملا رودرروی مردم ایران قرار گرفتند ، درست بهمین علت است که اساسا مجاهدین حق ندارند خود را همسو با ایرانیان بدانند چه رسد باینکه ادای مصلح و ناجی درآورند! این مهم آنقدر ظریف و پیچیده نیست که دیگران قدرت درک آن را نداشته باشند ، آنقدر واضح و روشن است که تضاد ایرانیان با جرثومه ای مثل صدام برهمگان روشن است.
فرقه مجاهدین ؛ مثل فرقه طالبان فکر می کند ، شخصیتی بمانند صدام دارند و مثل القاعده عمل می کند ، با این توصیف و براحتی میتوان نتیجه گرفت که هرآنچه مردم ِ افغانستان و عراق از ملاعمر ، بن لادن و صدام دلخوش داشتند ، مردم ایران نیز به آقا و خانم رجوی اعتماد دارند!!
راه حل سوم چیست ؟
با توصیف واقعیت های درونی مجاهدین که با قلم ِ یک مجاهد خلق و با جوهر ِ دردمند آن آگاهی یافتید و برآنچه که از جدائی راه مردم از راه فرقه می دانید ؛ آیا بهتر نیست که از خانم رجوی بخواهید تا مکانیزم اجرائی راه حل پیشنهادی خود را ارائه دهند ؟ آیا نمایندگان پارلمان اروپا که به سخنان ایشان گوش دادند ؛ نبایستی سئوال می کردند که سابقا مجاهدین همه شرائط را برای تحقق این راه حل داشتند ولی چرا به بن بست کشیده شدند ؟ چرا مردم ایران از آنها رنجیده خاطرند و حاضر به هیچگونه مصالحه ای با آنها نیستند ؟ اگر قرار بود که با سلاح مجاهدین مسیر دمکراسی باز شود ؛ پس چگونه بود که خود مجاهدین از خانه صدام دیکتاتور سردرآوردند و آقای رجوی با بی شرمی بحث همخونی و همفکری با صدام را مطرح و اعلام می دارد که رابطه ما با شما ( صدام ) براساس انطباق در استراتژی و هدف نیست ؛ بلکه ما یک روح در دو جسم هستیم ، کسانی که تا بدین حد به خاک سائی دشمن ایران و ایرانی می افتند و همراه او به کشورشان حمله نظامی می کنند ، در حال حاضر و با بی شرمی کامل راه حل ارائه می دهند! ، این راه حل این بار قرار است فرقه مجاهدین را زیر چتر کدام صدامی ببرد؟!
اما حقیقت چیز دیگری است! ، خانم رجوی و فرقه تحت استثمار ایشان هرگز به راه حل ارائه شده خود ایقان و ایمانی ندارند فلذا هرگز نخواهند توانست راه کار اجرائی برای آن ارائه دهند ؛ چرا که خودشان بهتر از هر کس می دانند که موفقیت هر اپوزیسیونی در بهترین شرایط ؛ داشتن پایگاه توده ای ، رهبری کاریزماتیک و قابل اعتماد و بهره گیری از سوابق قابل ارائه برای مردمی است که باید آنها را در حاکمیت بپذیرند ؛ و این مولفه هایی است که مجاهدین در یکایک آن سرافکنده اند و این مسئله ای هم نیست که حتی طرف حسابهای خود مجاهدین هم از آن بی اطلاع باشند ، آدرس قبیله مجاهدین را همه دارند ، اهل فرقه را همه می شناسند و مطمئن هستند که افـعـی هرگز کـبـوتـر نمی زاید!
خانم رجوی و اصحاب عقب مانده اش ، سخت در انتظار آنروزی هستند تا علیه ایران حمله نظامی صورت گیرد تا از تضاد امپریالیسم و ارتجاع ؛ نیروهای انقلابی مجاهد سود ببرند!
روزگاری نه چندان دور ؛ مجاهدین خلق ، ارتجاع حاکم را جاده صاف کن امپریالیسم می دانستند و بنا بهمین تئوری ؛ مبارزه با ارتجاع را قبل از مبارزه با امپریالیسم لازم و ضروری می خواندند ، اما در شرایط فعلی که امپریالیسم برای ارتجاع دندان تیز میکند ؛ نیروهای انقلابی مجاهد ؛ کرکس وار در آرزوی جنگی بزرگ هستند تا از پس مانده های آن شکم چرانی کنند و صد البته و در یک فریبکاری احمقانه روی راه حلی بغیر از جنگ مانور می کنند تا در میان ساده لوحان ؛ دمکراتیک و ضدجنگ جلوه کنند و از طرف دیگر راه را برای فرصت طلبانی که بدنبال مزدور هستند ، برای باستخدام درآمدن خودشان باز نمایند! ؛ این سرانجام تمامی ورشکستگان فرومایه ای است که از آخور دیگران سیر می شوند و جز لاف زدن هنر دیگری هم ندارند. /
مریم خوشنویس – 2005-02-11

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا