تعهد خرداد 84! ایران دیدباناز سال 1360 تا کنون 24 سال گذشته است. وعده های سرنگونی که رجوی به نیروهای سازمان میدهد از شمار خارج شده و تبدیل به سلسله ای از وعده های غیرقابل تحقق گردیده است، تا جایی که بسیاری رجوی را به همین وعده های میان تهی میشناسند.در پی محقق نشدن وعده […]
تعهد خرداد 84!
ایران دیدبان
از سال 1360 تا کنون 24 سال گذشته است. وعده های سرنگونی که رجوی به نیروهای سازمان میدهد از شمار خارج شده و تبدیل به سلسله ای از وعده های غیرقابل تحقق گردیده است، تا جایی که بسیاری رجوی را به همین وعده های میان تهی میشناسند.
در پی محقق نشدن وعده سرنگونی صاعقه وار جمهوری اسلامی که از سوی رجوی به نیروها با اتکاء به عملیات نظامی مجاهدین در سال 1360( تظاهرات مسلحانه سی خرداد و انفجارهای پیاپی تیر و شهریور، ترورهای دسته جمعی مردم در 5 مهرماه و ترورهای کور در آبان و آذر) داده میشد و از آنجا که مجاهدین نتوانستند با اتکاء به عملیات مسلحانه تروریستی و چشم انداز شقه شدن حاکمیت به قدرت دست یابند، سرنگونی را حادثه ای مشروط به رخدادها و اتفاقات فرض کردند و بر همین سیاق رجوی مجموعه ای از فرضیات را در این مورد ارائه داد که البته از همان ابتدا هم معلوم بود که فرضیه های وی باطل و محقق نشدنی است و تنها وابستگان به تشکیلات او بودند که به آن دلخوش داشتند.
بزرگترین این فرضیات مربوط به جنگ بود که رجوی مدعی فروپاشی جمهوری اسلامی در صورت پذیرفتن آتش بس و صلح بود و بقای حاکمیت را منوط به ادامه جنگ میدانست و جهان به یاد دارد که بر اساس همین فرضیه تعدادی حدود 2000 نفر را به کشتن داد و در یک بازی کودکانه نیروها را سوار خودرویی برای پیک نیک سرنگونی کرد.
مدتهای مدید بود که رجوی فوت آیهالله خمینی را عامل قطعی و اجل نهایی برای استمرار حاکمیت جمهوری اسلامی معرفی میکرد، اما با این پیش آمد نیز مجاهدین حتی یک تکان کوچک نیز نتوانستند به خود بدهند.
جلب حمایت امریکا امتیازی بود که رجوی با اتکاء به آن قول سرنگون سازی و برون رفت از بن بست عراق را داده بود. امتیازی که در واقع رجوی در حرکت برای کسب آن، به دنبال سراب بود و تبدیل به بزرگترین محکومیت جهانی این گروه گردید.
آتش افروزی میان عراق و ایران با تحریک دولت عراق به حمله به ایران و انجام عملیاتهای تحریک کننده علیه ایران نیز نتوانست راهی برای مشتعل شدن آتش جنگ باز کند که رجوی آن را عاملی برای سرنگونی معرفی کرده بود.
انتخاب آقای خاتمی به ریاست جمهوری، دوباره توجه رجوی را به مسائل داخلی معطوف داشت و در یک فرار به جلو اتفاقی که باعث واخوردگی نیروها و ابطال توهمات رجوی در تحلیل وضعیت داخلی بود را تبدیل به یک رؤیای دیگر برای وقوع امر سرنگونی نمود.
رجوی در میان جمع با قاطعیت اظهار کرد که خاتمی به دور دوم نخواهد رسید و با همان قاطعیت به هم ریختگی اوضاع داخلی را راهی برای ورود نیروی نظامی مجاهدین به ایران ذکر کرد.
البته آقای خاتمی روزهای پایانی دور دوم خود را میگذراند و از آنچه نشانی نیست امر سرنگونی و رجوی صاحب این فرضیه است.
یک عامل مشترک، سلسله این وعده دادنها را امتداد میبخشید و رجوی با تمام بوری و رسوایی که بر سر محقق نشدن وعده های پیشین نصیبش میشد باز هم مجبور بود آن را ادامه دهد و آن چیزی نبود جز استمالت رجوی از نیروها برای ماندن در گروه و باور نمودن وی.
رجوی با زبان مخصوص خود به نیروها تفهیم میکرد تا مدتی که وی معلوم میکند با وی بمانند و البته در پشت پرده با وعده ها و زد و بند با قدرتهای بیگانه میکوشید به وعده های خود جامه عمل بپوشاند و یا سر خم کرده و طوفانها را پشت گذارد تا به ستون بعدی رسیده و شاید فرجی حاصل گردد.
رجوی و گروه تروریستی مجاهدین در آخرین وعده از سلسله درخواستهای از نیروها برای ماندن، خرداد سال 1384که انتخاب بعدی ریاست جمهوری در ایران میباشد را معین کرده اند و به نیروها وعده سرنگونی در این تاریخ را داده اند.
پس از خلع سلاح و نابود شدن دستگاه نظامی این گروه و هنگامی که نیروهای امریکایی با تک تک اعضای مجاهدین مصاحبه میکردند، وقتی پرسشگران برای سؤال در مورد این موضوع که آیا هر نیرویی حاضر به ماندن در اشرف میباشد یا خیر، به نیروها زمان مشخصی را ابلاغ کردند، دستگاه کنترل نیروی مجاهدین با هدایت رجوی، مسأله خرداد 84 را در برابر انبوه ناراضیانی که درخواست خروج داشتند مطرح نمود و به آنها گفت: رژیم در انتخاباتی که در خرداد سال 1384 انجام میشود دیگر نمیتواند مهره ای مانند خاتمی داشته باشد و با بحران و شقه شدن روبرو میشود و تضادهای داخلی بین جناحها دیگر رژیم را متلاشی خواهد کرد و به طور کامل شرایط ما را تغییر خواهد داد، و ما از تمام نیروهایی که تصمیم دارند سازمان را ترک کنند، درخواست میکنیم که تا آن تاریخ بمانند و بعد هر جا خواستند بروند.
بر اساس گفته های کسانی که به تازگی از کمپ امریکا به ایران بازگشته اند، حدود 2000 نفر را سازمان با این شرط نگه داشته است و منتظر خرداد 1384 میباشند.
سازمان به آنها گفته است که چرا سابقه خود را خراب میکنید و ما میتوانیم شما را به اروپا بفرستیم و هر کجا که خواستید به زندگی خودتان ادامه دهید.
حتی به بسیاری گفته شده است تا آن تاریخ هر طور دلتان میخواهد در اشرف زندگی کنید و تشکیلات هیچ کاری به شما نخواهد داشت.
حتی در این رابطه یک حیله بسیار کثیف به کار بردند و نیروها را فریب دادند، به این ترتیب که یک بار در همان ابتدا و در مصاحبه اول به نیروها اعلام کردند که مرز سرخ اشرف است و همه باید بگویند که میخواهند در اینجا بمانند، اما در مصاحبه دوم برای این که نیروها باور کنند که سازمان با رفتن آنها به اروپا مخالفتی ندارد به نیروهایی که خواهان خروج از اشرف به هر قیمتی بودند، گفتند میتوانید در مصاحبه بگوئید که اگر امکان داشته باشد به اروپا و یا یک کشور ثالث میروید و فعلاً تا وضعیت پناهندگی ما در کشور دیگری درست شود در اشرف میمانیم.
اما مسؤولان ناجوانمرد مجاهدین پس از بازگشت از این مصاحبه ها با نیشخندی زهرآلود به نیروها اعلام کردند که خیر؛ امر بر شما مشتبه نشود، مرز سرخ همان ماندن در اشرف است.
به این ترتیب نیروها دو طرفه کلک خورده و نه امکانی برای رفتن به کشور دیگری برای آنها مهیا شده است که مسؤولین سازمان هم آن را میدانستند و هم اینکه با این موضعگیری از خروج آنها جلوگیری شده است.
اما با تمام این نامردمی ها و سقف زمانی که دستگاه مخوف مجاهدین تعیین کرده است و نیروها در انتظار آن به سر میبرند خرداد ماه 1384 است و همانگونه که گفته شد لااقل 2هزار تن از نیروها در آن تاریخ تعیین تکلیف خواهند شد.
آنچه بدون هیچگونه تردیدی از هم اکنون مشخص است، اینکه هر اتفاقی هم در راستای انتخابات ریاست جمهوری ایران بیفتد مطمئناً منجر به تغییرات عمده در سطح حاکمیت نخواهد شد و از آن قطعی تر این است که هیچ تأثیری در وضعیت فلاکت بار و به بن بست رسیده شبه نظامیان سابق مجاهدین در عراق به جز جداییهای گسترده نیروها نخواهد گذاشت.
آنچه دستگاه مخوف کنترل و فریب نیروی مجاهدین نادیده گرفته، این واقعیت است که تحولات مربوط به ریاست جمهوری و دولت عراق در همین روزها روی میدهد. تحولاتی که بدون شک تأثیری مستقیم و بلافصل بر روی حضور آنها در عراق خواهد داشت.

