مصاحبه با آقای حمید جوکار

مصاحبه با  آقای حمید جوکار

با عرض سلام خدمت شما. ضمن بیان  سابقه تان در سازمان مجاهدین برای بینندگان ما مقداری از بیوگرافی خودتان را بیان کنید.

– باسلام و درود به خدمت بینندگان عزیز سایت خبری انجمن نجات من حمید جوکار مدت 17 سال در سازمان بودم در سال 1366 در عملیات های سازمان اسیر شدم. 7 ماه در اردوگاه های شان بودم. بعد از هفت ماه به سازمان پیوستم و تا سال 1383 که به ایران برگشتم حدوداً 17 سال در سازمان بودم. در اردوگاه که بودم سازمان اعلام کرد هیچ آزادی در کار نیست مگر این که شما در یک عملیات با ما همکاری کنید، به این طریق ما را فریب دادند و من در یک عملیات که به حساب خودشان فروغ جاویدان بود شرکت کردم. بعد از ان امکان برگشت نداشتم سازمان گفت چون به ما پیوسته اید و در عملیات شرکت کرده اید و تن شما به ما خورده  دیگر امکان بازگشت به ایران وجود ندارد و اگر برگردید مجازات شما اعدام است و این ها که سال به سال اضافه شد باعث شد که ماندگار شوم تا این که رژیم صدام سرنگون شد از اوضاع احوال ایران باخبر شده ایم توانستیم با آگاهی کامل نسبت به آینده و وضعیت ایران برگردیم آن خبری که سازمان می گفت توی این 17 سال ما را نگه داشته بودند توی چهار دیواری بن بست بودیم واز هیچ چیز خبری نداشته ایم.

مجری: آقای جوکار به نظر شما چرا سازمان این موضع سیاسی را اتخاذ کرده. در رابطه با کردکشی من شرکت نداشته ام می خواهم از لحاظ استراتژیک تحلیل شما را بدانم.

همین طور که بینندگان هم کم و بیش اطلاع دارند بعداز جریان کویت و تقریباً اشغال عراق و کشور کویت بعد از پیشگیری سازمان و استراتژیِ اش به بن بست خورده بود که از آن موقع ماندنش توی عراق بی فایده بود و هیچ راه حلی نداشت بعد از این که کویت آزاد شد مسئله جنگ های داخلی پیش آمد از جمله مسئله کردهای عراق این ها گویا خودمختاری می خواستند تا( کردها)  کشور را به تصرف خودشان در بیاورند.

مجری: یعنی در حقیقت سازمان پایش به این محاکمه کشیده خواهد شد اگر که بخواهد تکذیب نکند. اگر پیشاپیش تکذیب نکند و اعلام نکند که من نقشی نداشته ام مشخص بود علی رغم این که در کردکشی شرکت داشته و نقش داشته پیشاپیش می خواهد که پایش به محاکمه کشیده نشود چون یکی از موضوعت محاکمه کردکشی است

– بله، دقیقاً این مسئله قابل بررسی است که چرا صدام در حال حاضر منفورترین شخص در تاریخ است که زنده و در حال محاکمه است. قطعاً سازمان می خواهد حکم برائت خودش را بگیرد.

خب سازمان هیچ موقع نمی رود داخل صحنه از پیشاپیش پا بگذارد که این حکم اعلام می شود و بعد موضع گیر بکند همیشه یک گام جلوتر می آید و پیش بینی خودش را می کند چه بخواهی و نخواهی این موضعی است که سازمان بایستی جواب بدهد چون در ان سال نقش داشته تنگاتنگ با دولت صدام مسئله کردکشی بود این کار انجام شد و به همین دلیل  موضوعاتی  که جرم و جنایت صدام است مسئله کردکشی است که در آن زمان سال 70 دست سازمان بوده جزء عملیات مروارید ثبت شده است اعلام بیرونی شده جزء عملیات مروارید یک و دو اعلام بیرونی کرده پیشاپیش بایستی آن را تکذیب کند.

مجری: عملیات یک و دو را برای بینندگان توضیح دهید

– بله. عملیات مروارید را که خودشان نامگذاری کردند عملیاتی بود که بعد از واقعه ی کویت اتفاق افتاد در شمال عراق ان موقع سازمان نیروهایش را به طورگسترده در شمال عراق پخش کرد و خط مرزی چید که برای حساب خودش پیشگیری کند و یک خط دفاعی بچینند از قرارگاه اشرف که گویا ایران می خواهد حمله کند و قرارگاه اشرف را به تصرف خودش در بیاورد  و سازمان نیروهایش را به طور گسترده از خط جلولا گرفته تا خط جنوبی تا کلار این خط را کامل چید و  کردستان رااز خود دولت عراق تحویل گرفت که این مرز شمالی به عهده خودش باشد و آن را حفظ کند در آن مدت کوتاهی که عملیات پیش آمد  اسم عملیات اول را مروارید یک گذاشتند. معنی این تپه ای است که درمنطقه ی کردستان اسم آن تپه مروارید است . در گیری هایی که در آن جا صورت گرفت روی ان تپه اسمش را مروارید گذاشتند. بعد از چند روز و یک هفته درگیری که شدت پیدا کرد سازمان گفت ما از طریق ایران مورد پاتک قرار گرفته ایم و این را دفع کردیم واین هم خودش یک عملیات است.آن را هم گذاشتند مروارید 2. بله.سازمان در چنین شرایطی دست پیش می گیرد که پس نیفتد پیشاپیش اعلام کرد که ما در کردکشی نقشی نداشته ایم در صورتی که در چنین شرایطی پای صدام به محاکمه کشیده شده پای سازمان هم بایستی به سازمان کشیده شود اتفاقی بود که در آن سال سازمان در آن نقش داشته بایستی بیاید و به آن جواب بدهد. پیشاپیش این موضع گیری کردن به این دلیل است که از قبل وانمود کند همچنین کاری رانکرده است و چنین اتفاقی نیفتد اگر عملیاتی بود و به حساب اسم مروارید گذاشته شد یا از این طریق با ایران در جنگ بودیم ما راه ایران را در پیش گرفته ایم و مسیرمان مسیر کردستان بوده این به حساب سازمان و الله  ما در کردکشی شرکت نداشته ایم این جوری می خواهد وانمود کند که ما را همان برای ایران از راه شمال بود درصورتی که سازمان خودش این مسئولیت را متقبل شد از دولت صدام بعد از این که  حمله امریکا و پس گرفتن کویت تحلیل سازمان این بود که دولت عراق ضعیف شده و توان انجام و جلوگیری از کردها ( معارفین عراق و از سمت جنوب شیعه ندارد ( به همین دلیل پس موقعیت استراتژیک خودش را در این موقع می دید که پس بعد ا زضعیف شدن صدام بایستی چکار کرد تنها مقابله با چه بود بخشی از  کردستان عراق ( بخشی از خاک دفاع کرد

– در بحث استراتژیک عملیات مروارید که ما  اسمش را می گذاریم کردکشی که در سال 1370 اگر خاطره ای دارید در ان زمان برای بینندگان ما بفرمایید. از موضعی که رهبریت سازمان دراین رابطه می گفت و تحلیل آن ها چه بود و تحلیل خودتان چه بود ؟

– بله. من خودم نقشی نداشتم. در یگان های مهندسی بودم. پشتیبانی یگان های رزمی چون مهندسی در واقع پشت بود. پشتیبانی را برعهده داشت.

مجری: این تحلیل سازمان چی بود و در آن موقع چه طور وانمود کردند.

– این طور وانمود کردند که با پیشروی ها این که عملیات فروغ جاویدان دو مسیرش از راه کردستان است ما مسیرمان بایستی به حساب خودشان مرز  قصر شیرین عملیات فروغ جاویدان یک بود گفتند این مرز تاریخی مان بایستی از این طرف برویم ایران حالا این که این مرز انتخاب شده و به حساب مرز ؟؟؟ فروغ یک بود. به همین دلیل و تحلیل سازمان به نیروهایش این بود که ما بایستی از این سمت برویم حالا  اگر کسی جلو ما را بگیرد این جزء عملیات ما محسوب می شود تحلیل سازمان به نیروهایش این وانمود بود که گویا ما به سمت عملیات مروارید 2 می رویم که مانع مان است در این کردستان بایستی هر کس سر راهمان می آید جز نیروهای ایران محسوب می شود باید از سر راه برداشته شود در تحلیل ها و پیام هایی که مسعود رجوی به نیروها داد این بود که ما از راه دیگری نمی توانیم برویم ونزدیک ترین مرزمان این راه است این راه را یک بار رفته ایم و باید از همین راه ادامه بدهیم و به  نیروها این جوری می قبولاند. پس از مرز جنوب که ما نمی توانیم برویم مرز آبی است واز مرز    نمی توانیم برویم چون راه طولانی می شود پس کوتاه ترین راه همان است و پس نیروها قبول می کنند که این راه راه اصلی ماست.

– یعنی این توجیه برای عملیات مروارید داشت این بود که ما اگر کار را انجام دهیم می توانیم به اصطلاح برای فتح تهران که آن اوضاعی که داشت.. این در واقع اتفاقی بود که در واقع در عراق افتاده بود این تحلیلی بود که به نیروهای پایین ارتش داده می شد ولی در رأس این نبود استراتژی سازمان به بن بست خورده بود و فهمیده بود که دولت عراق در حال سرنگونی است بایستی این مرز کردستان را از دست کردها بگیرد. آن ها چون خودمختاری می خواستند و دولت وقت را سرنگون نکند سازمان هم آمد در آن موقع خودش را جزیی از نیروهای عراقی برای جلوگیری از سرنگون شدن عراق تنگاتنگ و دست به دست مانع پیشروی کردها بشوند برای بغداد به همین دلیل در سطوح پایین توجیه این بود که مرز اصلی این است ولی در رأس خودشان و رهبرشان و شورای هماهنگ و تنگاتنگ  باارتش عراق به خصوص با گارد ریاست جمهوری عراق هماهنگ کرده بودند مسئولین حفظ و جلوگیری حمله را در کردستان به عهده گرفته بودند و فرماندهان سطح بالا همه در حزب بعث عراق توجیه شده بودند. پشتیبانی شان را با هواپیما و هلی کوپتر به عهده گرفته بودند. توپخانه ی عراق کاملاً پشتیبان شان بود. کاملاً تنگاتنگ بااعضای خود سازمان برای طرح عملیات کار می کردند. در سطح بالا این بود ولی سطح پایین گویا این که ما داریم می رویم به تهران یک مانع کوچکی جلومان هست به نام کردستان عراق بایستی این را طی کنیم در صورتی که این  نبود درواقع سازمان آینده و بقای خودش را در این این می دید که تنگاتنگ با دولت عراق همکاری کند و خودش را جزئی از آن کشور می دانست. 

– آقای جوکار به نظر شما پشت پرده چه خبر بود؟

معمولاً سازمان برای نیروهایش موارد استراتژیک و تاکتیک و ا زاین موارد را پوشیده نگه می دارد. برای سطح پایین در ارتش ولی در رأس وقتی که عملیات پیش رفت و سال ها گذشت بعد مشخص شد که اگر راه پیشروی به سمت ایران مرز  قصر شیرین بود چرا نیامدند و ادامه ندادند در صورتی که تا مرز آمده بودند ولی خود مسعود در یکی از نشست ها گفت که مرز که رفتیم به ما دستور توقف دادند کی دستور داده بود؟

خود صدام دستور داده یکی ازدوستان که اسمش مهدی بود می گفت ما از مرز که  رفتیم دستور دادند گفتند از مرز حق عبور ندارید تا مرز می توانند جلو هر مانع را بگیرید پس  جوری به نیروهای پایین فهمانده بودند که به ما اجازه نداده اند در صورتی که در سطح بالا همین بود تا مرز جلو این ها باید گرفته می شود

–     در حقیقت برای کنترل امنیت عراق رجوی یکی از ارگان ارتش صدام می شود به طور شخصی و به طور فردی خودتان در رابطه با عملیات کردکشی چه فاکت و نمونه هایی را دیده و یا شنیده اید. اگر  امکان دارد به طور مختصر برای بینندگان بیان کنید؟ اگر دوستی چیزی برای شما تعریف کرده اگر ممکن است با ذکر اسم و مشخصات و حرفی که زده برای بینندگان بیان کنید؟

–      روز اول عملیات مروارید گفتند که آن شب تا زمان حرکت نگفته بودند که عملیات در پیش داریم. فقط توجیهی را که کرده بودند سطح بالایی ها می دانستندونفرات سطح پایین نمی دانستند من که خودم پشتیبانی بودم. مهندسی لودر داشتم ان ها آمدند تا روستایی نرسیده به کلار به نام مولوچه ما تا مولوچه آمدیم. از ساعت تقریباً 12 به ما پیام رسید که عملیاتی صورت گرفته به نام مروارید بعضی از نیروهای بعثی کامل مرز سراسری کردستان را هماهنگ با ارتش سازمان پیشروی کرده بودند خاطره خودم این بود که رو به رو شدیم دیدم که مردم عادی هستند زن و بچه  و همه چیز مورد بمباران و توپ خانه قرار گرفته بود آن جا تقریباً روستا مانند بود که ما وارد شدیم خیلی شدید هم مورد بمباران قرار گرفته بود. کشته هم داشت. من خودم کشته زیاد دیدم حدوداً بالای 30 تا 40 نفر بود قبل از این که سازمان عملیات کند هواپیما رفته بود بمباران کرده بود هواپیماهای عراقی توپخانه عراق هم پشتیبانی بود ان ها هماهنگ باهم که گفتند این ها خودشان کردها خودشان موقعی که می خواستند حمله کنند به این سمت گشتند. از یک طرف هم وانمود می کردند می گفتند که چون سپاه پاسداران از ایران حمله کرده آن ها را کشته اند. یعنی این جوری وانمود می کردند تا دو روز در ان منطقه بودیم بعد از دو روز گفتند که بایستی عقب نشینی کنید. می خواهیم دوباره آن ها را بمباران کنیم. که راه باز شود. در آن موقع فرمانده ی ما ژیلا  بود که من به او گفتم آن داخل هنوز آدم هست گفت اشکال ندارد بایستی سریع عقب نشینی کنیم می خواهیم ببندیم به آتش ، ان ها دستور آتش باری داشتند.آن ها بمباران می کردند با کاتوشا – توپخانه و هلی کوپتر.

مجری: سازمان از کاتوشا خودشان استفاده کردند؟

– بله. سازمان خودشان از کاتوشا استفاده کردند. مثلاً اگر عراق توپخانه اش را می چید ، سازمان باید نزدیک ان توپخانه اش را می چید. که یکی از فرماندهان ارتش آن را هماهنگ کند. و با هم آتش بریزند و با هم قطع کنند.

مجری : آن وقت این عملیات تحت رهبری سازمان بود یا تحت رهبری عراق؟

– تحت رهبری فرمان را از بالا عراق می داد ولی هماهنگ کننده و پیشروی به عهده سازمان بود و اجرا کنندگان اصلی خود سازمان بود. ولی قاعدتاً از بالا خود عراق بود که می گفت چه کار باید بکنیم و کجا برویم. فرض اگر هلی کوپتر از بالا پشتیبانی می کرد یکی از اعضای سازمان هم داخل آن هلی کوپتر بود، خود فرماندهان  شان این طرح را پیش می بردند و از افسرهای عراقی همراهشان بود یعنی هم گام با هم دیگر اجرا می کردند.

مجری: به نظر شما این تلفیق شکل ذهنی برای بچه ها ایجاد نمی کرد؟ و یا اگر ایجاد می کرد سازمان چه توجیهی داشت؟

 خوب این که همه دچار مشکل ذهنی شده بودند حتی من هم  مسئله ذهنی داشتم که چرا تلفیق با هم دیگر؟ همه دچار مسئله ذهنی شده بودند منتها در آن  جو نمی شد چیزی گفت. کسی نمی توانست بیاید به طور واقع آن را مطرح کند این بود که خود به خود ان ها را دچار مسئله ذهنی می شدند اولین چیزی که به آن ها می گفتند و مارکی که می زدند بریده و ترس از جنگ بود که ما به سمت ایران می رویم شما چرا به سمت جنگ ترسیده اید و اعلام بریدگی می کنید.من خودم شخصاً افرادی را دیدم که در صحنه حاضر نبودند بجنگند. خیلی هم خوب فهمیدند که مسئله مسئله کردکشی است.

مجری: این چیزی که شما می  گویید به عنوان مثال کی را می گویید.

– یکی از فرماندهان به نام رمضان ،فرمانده آتش بار بود بعد رفتم دیدم آن جا نشسته یکی از بچه ها گفت نگاه کن فرمانده است حاضر نیست فرماندهی کند بعد که آمد بیرون گفت آقا این مسئله کردکشی است ما داریم مردم کردستان را می کشیم- کدام ایران – کدام پیشروی  به سمت ایران من به این کار حاضر نیستم. بعد همان جا به او مارک بریده زدند که حالا داخل صحنه که جای این کار نیست چرااعلام بریدگی کرده من خودم شخصاً دیدم گوشه ای نشسته و حاضر نیست دست به این کار بزند.

مجری: برخورد سازمان با این نفر چه بود.

– در ان لحظه داخل آن صحنه جنگ بودم. خودم شخصاً لحظه ای دیدمش از این و آن سئوال می کردند که چه شد ولی اولین چیزی که می گویند، می گویند این اعلام بریدگی کرده و دیگر جایش این جا نیست آن را آوردند عقب حالا دیگر هر کارش بکنند.

مجری: بعد از آن شما آن فردرا دیدید؟

– نه. من دیگر او را ندیدم. خیلی ها در سازمان پی به این مسئله بردند. مسئله، مسئله  ی کردکشی است ما داریم از عراق دفاع می کنیم.  همگام به دولت صدام پیش می رویم. تنگاتنگ با آن پیش می رویم. اگر که مسئله فروغ 2 باشد که راه و مسیر مشخص است کاری نباید با کردستان داشته باشیم.

مجری: یک نکته ی جالب که می توانم برای بینندگان عزیز بیان کنم در طی مصاحبه ها بعضی از بچه ها سئوال می کنم که خوب ان فرد بیش تر جلب توجه می کند مثل همین رمضان بعد که سئوال می کنم نکته ی جالب این است این افراد به طور کلی گم می شوند در سازمان یعنی بعد هیچ کس اطلاعی ا زان ندارد و این ها به کجا می روند. چه اتفاقی می افتد چه بلایی به سرشان می آید این ها را هیچ کس اطلاع ندارد.

آقای جوکار در رابطه با توجیه مسعود و مریم برای همکاری و دخالت در عملیات یک مقدار برای ما توضیح دهید.

– بله. توجیهی که درمرحله اول برای نیروها آوردند این که در شرایطی قرار گرفتیم که هر لحظه عملیات فروغ جاویدان 2 را باید انجام بدهیم و خوب نیرو هم این پیامی که داده می شد می خواهد بیاید به ایران قبول  می کند در مرحله اول قبول می کند منتها، بعد چیزی که مواجه می شد کردکشی بود ، گفتند که ایران مثلاً سپاه پاسداران آمده که بیاید قرارگاه اشرف دفاع کردیم اسم این کردکشی را گذاشته بودند که سپاه پاسداران بوده که خودش وارد خاک عراق شده ما از مرز آن طرف نرفتیم و وجیه این بود مثلاً چند تا ارتش و چند تا لشکر و سپاه آمده این قدر میزان نیرو آورده تا کجا آمده و چه قدر هم کشته داده در واقع جمع بندی که بعد از مروارید گذاشته شد توجیه برای نیروها حفاظت و دفاع از قرارگاه اشرف بود. و حفظ تک تک نیروها.

مجری: این توجیه را کی انجام می داد یعنی داخل نشست مسعود توجیه را انجام می داد یا از طریق مسئولین انجام می شد.

– نه. توجیه را مسعود رجوی انجام می داد به حساب جمع بندی اش بود از زمانی که عراق کویت را ترک کرد توجیه می کرد که ما یک دیواره ی دفاعی می چینیم. دو رتا دور اشرف قسمت شمالی شروع ان از کفری تا مرز قره تپه یا کرکوک تا مسیر کردستان به حساب دیواره ی دفاعی برای حفاظت از قرارگاه اشرف چیده بودند که بعداً مشخص شد کسی از کردها قصد گرفتن قرارگاه اشرف را نداشتند این ها خودش برای این که دولت صدام ضعیف شده بود بایستی بخشی از عراق را عهده دار می شدند درآینده ی خودشان را بر این می دیدند که در عراق هستند بایستی این کار را می کردند دیگر به بهترین راهشان که توجیه کنند که ماهمچون مسئله کردکشی نداشته ایم به حساب حفاظت از قرارگاه اشرف بوده

مجری: مسئله بعدی این هست که آیا بعد از این که عملیات مروارید انجام شد آیا شاهد بودید که امکاناتی از طریق دولت عراق به سازمان داده شود؟

– بله. بعد از عملیات مروارید کلاً پایگاه های سازمان زیاد شد در جلولا که بودیم که نیروهای ارتش عراق بودند خالی کردند. 3 تا قرارگاه بهترین پایگاه شان داده شد اسم گذاری کردند چندین سال هم دستشان بود بعد شاهد بودم تسلیحات تانک و سلاح های سبک و سنگین و نیمه سنگین سلاح هایی بودند که سلاح های مهندسی هم شاملش می شد مثل بولدوزر – لودر

مجری: شما که در قسمت مهندسی بودید آیا آماری در این زمنیه در  اختیار دارید حدوداً چند تا بودند؟

– چون سلاح های مهندسی لودر – بولدوزر بود این ها چیزهایی بودند که لودرهای ارتش عراق مشخص بود مثلاً از شرکت کاوازاکی در قرارگاه اشرف بود

مجری: قبل از عملیات یا بعد از عملیات هم قبل از عملیات و هم بعد از آن ؟

. در ضمن در عملیات هر چیزی می خواستند به ان ها می دادند بعد از عملیات حدوداً 30 تا 40 لودر کاوازاکی دیگر چیزهای مختلف به مهندسی داده بودند و امکانات تخریب داده بودند از جمله مواد و وسایل تخریب را بعد از عملیات داده بودند کلاً این وسایل مهندسی بود زرهی دیگر مشخص بود شبانه با کمرشکن وارد می کردند گویا این که رفتیم از غنائمی که مال ایران بوده گرفتیم، اگر که عملیات مروارید بوده و بعث مدعی بودند که نیروهای ایران با تانک باعملیات مروارید وارد خاک عراق شده بودند اگر که نیروهای ایران با تانک وارد عراق می شدند بایستی تانک های گرفته تانک هایی باشد که متعلق به ارتش ایران باشد در صورتی که چنین چیزی نبود.

آقای جوکار در پایان اگر نظر کسی در رابطه با این موضع گیری سازمان اعلام کرده که اصلاً درجریان کردکشی نبودیم بیان کنید؟

– در چنین شرایطی که سازمان موضع گیری می کرد خودش می داند نیروهایش که به حساب ما بودیم بردیم خیلی خوب می دانیم دراین عملیات نقش داشته چون ما با آن ها بودیم. آن ها را نمی تواند انکار کند چون سازمان در کردستان عراق جنایت سختی کرده به طوری که حتی جواب گوی آن نیست پیشاپیش  می آید تکذیب می کند به همین دلیل که جنایتش این قدر سخت بوده و این قدر چشم گیر بوده پیشاپیش از ترس آمده این را تکذیب کرده یکی از نکاتی که همیشه نیروهایش را توجیه می کرد همچون کردکشی وجود ندارد ما خودمان برای کردستان ایران در جنگیم و خواهان آزادی و خودمختاری کردستان ایران هستیم. می گفت در رأس فرمانده مهوش سپهری نسرین این کرد بود فرمانده ای  عملیات مروارید بخشی به عهده ی مهوش سپهری بود اگر کردکشی بود این مهوش کرد هم چنین چیزی در افکار ما نیست این توجیه برای نیروهای پایین داخلی بود در صورتی که بقای خودش ( سازمان) می دید و آینده ی خودش و استراتژیک خودش از هیچ چیزی فروگذار نمی کند – مسئله کردکشی در آن موقع مسئله بود. سازمان در آن شرایط  بایستی همگام با صدام جلو این کار را می گرفت خوب صدام گفته بود از جنوب به عهده گارد ریاست جمهوری از شمال هم به عهده سازمان. این زشت بود که صدام تنهایی دو طرف مرز را داشته باشد هم جنوب و هم شمال. پس به این دلیل بخش شمالی واگذار شد به سازمان با تمام امکانات و تمام پشتیبانی حتی به لحاظ فکری و چه به لحاظ تصمیمی این اتفاقی است که افتاده چه همگان چه آن هایی که برگشتند به ایران چه آن هایی که رفتند به خارج همه ی آن هایی که داخل این عملیات بودند عیناً بودند دیدن و ان را بازگو می کند این را نمی شود انکار کرد هر راه حلی هر بهانه ای بیاورند در نهایت یک نفر دروغ بگوید دیگر بیش تر از این قابل قبول نیست این اتفاقی است که انجام شده و به همین دلیل سازمان باید بیاید پایش و جواب بدهد تا زمانی که در سازمان در چارچوب تشکیلاتش هستی از بیرون خبر نداری مجبوری که قبول کنی و زمانی که می آیی بیرون چشمت باز شد می فهمی یک اتفاقی در آن زمان افتاد

 . خیلی متشکرم شما وقت تان را در اختیار ما گذاشته اید.

من هم تشکر می کنم.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا