بازهم سازمان اجازه ی تماس نمیدهد

بعداز شنیدن اخبار زلزله درآلبانی همه خانواده ها نگران فرزندان خود شده وتلاش داشتند از یک منبع خاص واقعیت وابعاد زلزله را بشنوند ولی باند رجوی مانع این کار شد ودرمنابع خود هم تلاش کرد لاپوشانی کند وحتی به نفرات اجازه تماس هم نداد. چرا؟
واقعیت برای آنها که درسازمان بودند روشن است که چرا باند رجوی تلاش دارد لاپوشانی کند. اما خانواده ها هم طبق معمول که درایران زلزله می آید سریع با تلفن از همدیگر خبر دار می شوند واز این جهت انتظار دارند سازمان مجاهدین سریع بچه ها را برای تماس با خانواده خود آماده میکرد. اینجا ی مسله برای خانواده سخت است چرا که تا دیروز سازمان بیان می کرد همه نفرات من تلفن دارند وهمه نفرات با خانواده خود تماس می گیرند ولی الان چه شد که این خط ارتباطی درزلزله آلبانی قطع شده تا آنجایی که درخبرها آمده این زلزله به ارتباط تلفنی زیاد خسارت نزده است ولی با این که دراین چند روز زلزله آمده وخانواده ها نگران هستند ارتباطی وجود نداشته است .
من که یک زمان طولانی درآن مناسبات بودم، دیده ام که سازمان هیچ موقع از ارتباط نفر با خانواده دستآورد دلخواه را نداشته وبعداز تماس ها ریزش ها شروع شده است .
به عنوان مثل : درسال 1368 درشمال ایران زلزله آمد مسعود خان پیام داد هر کس خواست به خانواده خود زنگ بزند. اسامی شان را بدهند تا برادران مجاهد این امکان را برای آنها فراهم کند ومسئولان آن زمان اسامی را به ستاد مرکزی دادند. از یک طرف درخواست کننده بیشتر بود و همه نفرات نگران بودند ویک فرصت پیش آمده بود که با پیام مسعود خان تماس بگیرند . عملا همه نفرات را برای تماس نبردند ولی آن نفراتی که تماس با خانواده خود داشتند درمناسبات عوض شدند واین استارت ریزش شد که 6 ماه بعد حدود دوهزار نفر درسال 69 از سازمان جدا شوند. درآن موقع تعدادی از اسیران جنگی تازه به سازمان وصل شده بودند که به اردوگاه برگشتند. این ارتباط خانواده برروی آنها تاثیر گذاشته بود .
درزلزله اردبیل که چند سال بعد از رودبار آمده بود مسعود خان پیام تماس با خانواده را نداد وگفتند سازمان تلاش دارد از خانواده های اعضای خود با خبر شده وبرادران مجاهد به شما اعلام کنند که درعمل خبری داده نشد.
همچنین درسال 80 (در زلزله بم ) که وضعیت درعراق هم خوب نبود مسعود خان پیام همبستگی داد که مراسم همبستگی درکمپ اشرف با مردم ایران برگزار شد ودیگر سازمان مجاهدین برای اعضای خود هیچ مسئولیتی هم نداشت واساساً همدردی هم با نفرات نکرد چون می دانست که اگر دراین شرایط نفرات با خانواده خود تماس داشته باشد باید کمپ دیگری مثل 69 دراشرف برای جدا شده ها داشته باشد به همین خاطر با نفرات همدردی هم نکرد .
بعداز این زلزله های بزرگ درزلزله ورزقان هم مسعود خان برای اعضای خود پیام نداد وتلاش کرد خودش را همیاران زلزله زدگان ورزقان معرفی کند و بس!
با این تجربه نباید از این سازمان انتظار داشت نفرات را برای تماس با خانواده بیاورد . یا بفرض هم پول نداشته باشد یک خط از طریق سازمان ملل دراختیار خانواده قرار دهد که خود خانواده ها تماس با فرزندان خود داشته باشد .
در سیاست سازمان ارتباط با خانواده مرز سرخ است از اول وجود داشت وامروز هم ادامه دارد این امر، برای من ودیگران که درآن مناسبات بودند شکی نیست .
همان سیاست در ندادن ملاقات به خانواده ها تکرار شد. در سال 82مسعود خان به همه پیام داد واز خانواده خواست که برای دیدار با فرزندان مجاهد خود درعراق بیایند. اما همان پیام یک مرتبه لغو شد واز نفرات خواسته شد برای دیدار با خانواده خود نروید چون این خانواده ها با رژیم آمده است .
درآن ایام خانواده من هم برای دیدار به اشرف آمدند. به من خبر دادند که خانواده ات به ملاقات آمده اند. ایشان چنان از من تعریف وتمجید کرد. من به ملاقات رفتم تا از خانواده ام درخواست کنم دیگر به ملاقات من نیایند و کاری کنم تا آنها را قانع کنم. ولی همان شب درقرارگاه نشست گذاشته بودند به من گفته شد خانواده تو اطلاعاتی هستند ومن هم گفتم دراین مدت حدود 17 سال از خانواده جدا بودم خبر ندارم .
درآن لحظه اگر من به ملاقات نمی رفتم اینها به خانواده من می گفتند ایشان نمی آید به دیدار ونمی گفتند که ما درتوجیه آن قدر تعریف کردیم که سیروس فکر کرد الان درسازمان یک چه گوارای دیگر است و وقت ملاقات با خانواده ندارد.
ادامه این ملاقات ها سبب ریزش نیرو شده ودر درسال 83 یک شب 700 نفر درخواست جدائی دادند.
درسال 72 هم این تجربه را داشتم : یک روز مسئولم مرا صدا زد و گفت پدرت درترکیه است. چون ما با ترکیه تماس نداریم یک نامه بنویس به ستاد خارجه بدهید تا آنها بدست پدرت درترکیه برسانند ومن فکر کردم دیدم زمانی نیست که ارتباط با ترکیه قطع باشد ونامه نوشتن را قبول نکردم ودرخواست تماس کردم که پدرم به دفتر سازمان آمده است وشما هم اطلاع دارید پس من هم می توانم تماس بگیرم .
اگر توجه داشته باشید خانواده ها نامه می نویسند وآن را به انجمن ها می دهند تا در سایت خود قرار دهند. ولی سازمان برای نویسنده مقاله موضع می گیرد. برای مادری یا پدری که درآخرین لحظه زندگی خود در نامه ازفرزند خود درخواست تماس کرده.
نتیجه: اگر سازمان مجاهدین واقعاً انقلابی بود در سرفصل ها می باید این ارتباط ها را با خانواده حفظ می کرد ولی چون برای سازمان حفظ حداکثری نیروها اصل است تا دررسانه های خود بگوید من دارای یک ارتش هستم واین هم فرق نمی کند درعراق باشد یا درآلبانی . بهمین خاطر سازمان کسی را برای تماس با خانواده پای تلفن یا ملاقات حضوری نمیآورد!
سیروس غضنفری

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا