نجات در هفته ای که گذشت – شماره 3

13 تا 18 شهریور 1400

*شنبه 13 شهریور

خاطره ای از خروج خفت بار فرقه رجوی از اشرف و گِل گرفتن درب آن

روز دهم شهریور سال 92 به خاطر خیره سری رجوی حدود 52 نفر جانشان را در اشرف از دست دادند. رجوی برای گرفتن باج از دولت قانونی عراق حاضر نبود به طور کامل اشرف را تخلیه کند و به همین خاطر تعدادی را در آنجا نگه داشته بود تا به خیال خام خود شاید با فروش وسایل پولی به دست بیاورد.

قرارگاه اشرف – مرکز 49 – کنار مسجد ضرار فرقه رجوی

آقای هادی شبانی در این مقاله به خاطرات خود در سفر به عراق بعد از تخلیه پادگان اشرف پرداخته و مروری مختصر بر سرگذشت خود در سازمان کرده است. او در پایان بیان حال همه جداشدگان را این طور می نویسد:
این گوشه ای از خاطره من از رفتن به عراق بعد از خروج خفت بار رجوی ها از اشرف بود و برایم درس های بسیار گرانبهایی داشت و به واقع به این نکته رسیدم که این همه سال عمر خود را به پای چه جنایتکاری تلف نمودم و اکنون خوشحال هستم که توانستم با تصمیمی قاطع که برایم بسیار سخت بود از رجوی جدا شده و معنی زندگی و خانواده را درک کنم .

این رجزخوانی ها، با قطع پول عربستان تمام خواهد شد – قسمت دوم

قسمت پایانی مقاله ای که ماهیت ضد مردمی فرقه رجوی را که مدام دم از خلق می زند برملا می سازد.

*یکشنبه 14 شهریور

آیا اشو الگوی مسعود رجوی بود؟ – قسمت اول

در این مقاله که ادامه خواهد داشت به خصوصیات فرقه ای مجاهدین خلق تحت رهبری مسعود رجوی و مقایسه آن با دیگر فرقه ها از نظر ماهیت و عملکرد پرداخته شده است که حاوی نکات و مطالب بسیار آموزنده و جالبی است.

نشریه انجمن نجات – شماره 103

یکصد و سومین نشریه انجمن نجات مربوط به ماه های مرداد و شهریور سال 1400 منتشر شد.
لینک نشریه انجمن نجات شماره 103

رزاقی: دو موضوع مهم در همایش سراسری خانواده ها و جداشدگان مطرح شد

محمد رزاقی از اعضای سابق فرقه رجوی در پاریس که میهمان تلویزیون مردم بود در رابطه با این که “چرا فرقه رجوی به همایش خانواده ها در ایران واکنش نشان نداد؟” و این که “واقعا چرا گروه طالبان تغییراتی کرده اما فرقه رجوی نه؟” صحبت نمود.

فرقه رجوی دیگر بار از کدامین طناب پوسیده می خواهد خود را آویزان کند؟

این مقاله یک تجزیه و تحلیل سیاسی در خصوص وضعیت مجاهدین خلق در ارتباط با اوضاع و احوال کنونی منطقه است. در این مقاله به خروج کامل نیروهای آمریکایی از افغانستان و امیدی که فرقه رجوی به آمریکا بسته بود اشاره می شود. سؤال اینست که حال رجوی به چه کسی امید خواهد بست؟

پنجاه و هفتمین سال تأسیس سازمان مجاهدین خلق، ربطی به مسعود رجوی ندارد

در این مقاله بعد از شرح سوابق تأسیس و فعالیت های سازمان مجاهدین خلق از ابتدا تاکنون، نتیجه گیری می شود که برقرار کردن ارتباط منطقی بین بنیانگذران سازمان در سال 1344 و مسعود رجوی پس از 1367، یک وصله ی ناجور و نچسب است که هرگز هم این ارتباط برقرارشدنی نیست!

این مقاله در پایان اشاره می کند که همه می دانند اگر محمد حنیف نژاد، زنده می ماند هرگز این کسانی که خود را میراث دار سازمان مجاهدین خلق سال 44 می دانند را به رسمیت نمی شناخت و قبول نداشت و مسعود رجوی را هم که ابداً نمی پذیرفت.
پس در آستانه 15 شهریور امسال، مسعود رجوی از کمترین مشروعیت سیاسی از این لحاظ برخوردار نیست و همان بهتر که سالگرد دگردیسی در سازمان مجاهدین خلق را اعلام و این سازمان را ”فرقه ی رجوی” بنامد که شایسته تر است. چرا که حنیف نژاد هرگز قبول نمی کرد که این مناسبات ضدانسانی بر جمعی مسلط شود که زیر پرچم و نام سازمان مجاهدین خلق برقرار گردیده است.

ملاقات با خانواده علی مدد صادقی در دفتر انجمن نجات استان زنجان

خانواده علی مدد صادقی در دیدار با اعضای انجمن نجات استان زنجان، نسبت به وضعیت علی مدد صادقی عضو گرفتار در فرقه رجوی در آلبانی ابراز نگرانی کردند. آنان تاکید نمودند که مریم رجوی و سایر عوامل فرقه علی رغم این که مدعی آزادی و دمکراسی هستند، ابتدایی ترین حقوق را از خانواده های چشم انتظار که سال هاست در حسرت دیدار فرزندان خود می باشند عامدانه سلب کرده و اجازه هر گونه ملاقات و تماس تلفنی را به آن ها نمی دهند .

 

*دوشنبه 15 شهریور

آیا اشو الگوی مسعود رجوی بود؟ – قسمت دوم

این مقاله قسمت پایانی مقایسه تطبیقی فرقه رجوی با فرقه اشو می باشد که حاوی نکات جالب و آموزنده ایست، به ویژه این که ماهیت فرقه ای تشکیلات اشو نیز نشان داده می شود. در سال های گذشته جملات بسیاری از اشو به خورد جوانان داده می شد و با این سخنان ایجاد جاذبه می کردند در حالی که به نوعی تلاش برای تبلیغ یک فرقه مخرب بوده است. فرقه رجوی هم با شیوه های موذیانه، بسیاری از جوانان را جذب کرد و به نابودی کشاند.


در این مطلب آمده است:
حسن حیرانی عضو جدا شده از مجاهدین خلق که ساکن آلبانی است، تاکنون در مصاحبه‌ های گوناگون با رسانه‌ ها، انتقادات خود به مسعود رجوی را با افشاگری درباره روابط درونی تشکیلات اعلام کرده است. او در مصاحبه ای با گاردین گفت: «برای مثال، شما مجبور بودید که بگویید مثلاً من دختری را در تلویزیون دیدم و تحریک شدم یا امروز صبح خودارضایی کردم. اگر زیادی به این‌ ها اعتراف کنی، نسبت به تو خشمگین می ‌شوند و می‌ گویند تو که هر روز تحریک می ‌شوی چگونه می ‌خواهی برای مردم ایران آزادی بیاوری؟». در گزارش گاردین آمده است که «هر روز عصر، مردها باید در گروه‌ های کوچک با فرمانده هانشان برای «آموزش‌ های ایدئولوژیک» گرد هم بیایند و به افکار جنسی که ممکن است در طول روز داشته باشند اعتراف کنند.»

پشت پرده تبلیغات رجوی، شوهای تکراری و حاضران اجاره ای و فریبکاری ها از عراق تا آلبانی

نامه هایی با جوهر نامرئی به اسم خانواده ها و برای ارائه به دادگاه آلمان

غفور فتاحیان از جداشدگان از فرقه رجوی در پاریس و مسئول انجمن نجات از فرقه ها در مقاله خود به ذکر ترفندهایی می پردازد که سازمان مجاهدین خلق در برخورد با مسائل و مشکلات برای ادامه بقای خود به کار می گیرد.
او به خاطراتش در عراق رجوع کرده و به شرح شگردهایی که سازمان شیادانه برای به اصطلاح جمع آوری امضاهای حمایت از اهالی یا جلب حمایت های خارجی به کار می گرفت می پردازد. او همچنین اشاره می کند که برای دادگاهی در آلمانی افراد را در عراق جمع کرده و با جوهر نامرئی نامه هایی دیکته شده نوشتند تا به عنوان نامه های خانواده ها از داخل کشور مورد استفاده قرار گیرد.

شعبده انتصابات نمایشی مسئول اول در درون فرقه رجوی، بازی با زهرا مریخی برای دو سال دیگر

غفور فتاحیان در مقاله دیگری به ابقای زهرا مریخی در پست نمایشی مسئول اول سازمان برای دو سال دیگر می پردازد. او در مقاله خود با اشاره به خاطرات و تجارب گذشته اش نتیجه گیری می نماید که این قبیل نمایشات صرفاً کارکرد سرگرم نمودن نیروهای داخل سازمان را دارد و دارای هیچ کارکرد دیگری برای مجاهدین خلق نیست.

قبول فردیت خودخواهانه، دستاورد انقلاب مجاهدین خلق؟

این مقاله به استانداردهای دوگانه درونی و بیرونی مجاهدین خلق از جهات مختلف از جمله در قبال مقوله “فردیت” می پردازد و نشان می دهد که اگرچه فریاد این فرقه در نفی فردیت بلند است اما رهبر و الگوی آن در عمل بارزترین نمونه و مصداق فردیت افسارگسیخته به شمار می رود.

سیاستمداران غربی تا چه حد به ماهیت فرقه مجاهدین خلق اشراف دارند؟

ماحصل این مقاله با استناد به تجارب شخصی نویسنده به علاوه اظهارات مقامات و پژوهشگران غربی اینست که سیاستمداران غربی کاملاً به ماهیت فرقه رجوی آگاه هستند و می دانند که با چه سازمانی تحت رهبری چه موجودی سر و کار دارند اما منافع مقطعی شان ایجاب می کند که از این گروه که خود را عرضه داشته است استفاده ابزاری به مدت لازم انجام دهند.

مروری بر مواضع آیت الله طالقانی در مورد مجاهدین خلق

این مقاله به مواضع قاطع مرحوم آیت الله سید محمود علایی طالقانی در برابر سازمان مجاهدین خلق و خصوصا مواضع مسعود رجوی و همچنین سوءاستفاده هایی که فرقه رجوی تلاش داشت از ایشان بنماید اشاره دارد. در این مقاله عنوان شده است که:
مجاهدین خلق که ایشان را پدر صدا می زند بیشترین سوءاستفاده ها را بعد از پیروزی انقلاب از ایشان نمودند. در حالی که آیت الله طالقانی اتفاقاً قاطع ترین مواضع را در سرفصل های مختلف این فرقه انجام داد.

سالگرد سازمان ضد بشری مجاهدین خلق در شرایط رو به افول

این مقاله به سابقه سازمان مجاهدین خلق از زمان تأسیس در سال 1344 توسط محمد حنیف نژاد پرداخته و با شرایط امروز مقایسه نموده و نهایتاً این طور نتیجه گیری می کند:
امروز سران سازمان ضد انسانی مجاهدین خلق در حالی برای برگزاری جشن 57 امین سالگرد تاسیس سازمان خود تبلیغ می کنند که دیگر امپریالیسم هدف مبارزاتی آن ها نبوده بلکه مزدوری برای آن افتخار می باشد. این در حالیست که ریشه این سازمان با تلاش خانواده هایی که فرزندانشان با ترفندهای سران این فرقه در زندان هایشان گرفتار می باشند و همچنین افرادی که توانستند خودشان را از ذهن شویی های سران فرقه رجوی نجات دهند در حال متلاشی شدن می باشد و ان شاء الله در آینده ای نزدیک جشن از هم گسیختن سازمان ضد انسانی مجاهدین خلق را با هم خواهیم گرفت .

دهه ها جرم و جنایت افتخار ندارد

این مقاله با اشاره به سوابق سراسر خیانت و جنایت سازمان مجاهدین خلق تحت رهبری مسعود و مریم رجوی نتیجه گیری می کند که:
مسعود رجوی در طول پروسه ننگین این سال ها همواره با دو چهره متفاوت اعضای فرقه را فریب داده و زندگی آن ها را به تباهی کشیده است، و حال در آستانه 15 شهریور که برابر است با تأسیس سازمان، با تبلیغات بی هدف تلاش می کند عملکرد های غیر انسانی اش را به عنوان افتخاراتش وارونه جلوه دهد.

نقض مستمر حقوق بشر در فرقه ی مخوف رجوی

این مطلب در پایان، بعد از شرح نقض مستمر پایه ای ترین حقوق انسانی در فرقه مخرب رجوی، عنوان می دارد که:
راستی اگر حقوق بشری وجود دارد، پس کجاست؟ آیا فقط با مرگ است که این اعضا می توانند از چنگال خونین رجوی ها آزاد شوند؟ رسانه ها، ارگان های حقوق بشری، شخصیت های مدافع حقوق انسان ها، سازمان های مدعی حقوق بشر، سازمان ملل متحد، کمیساریای عالی ملل متحد برای پناهندگان، صلیب سرخ جهانی و… کجا هستند؟ انگار که ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند، که اعضای سازمان در اسارت باقی بمانند.

*سه شنبه 16 شهریور

انتخاب مسئول اول در فرقه مجاهدین خلق از کجا و چرا شروع شد؟

این مطلب موشکافانه مقوله “مسئول اول” را در سازمان تحت رهبری مسعود رجوی مورد بررسی و ارزیابی قرار می دهد. در این مقاله به عنوان دلیل ابقای “زهرا مریخی” عنوان می گردد که به نظر می رسد بسیاری از مسئولین فرقه دیگر مورد اعتماد رجوی ها نیستند و هر آن ممکن است از این فرقه جدا شوند.
همچنین در پایان نتیجه گیری می شود که انتصاب دوباره زهرا مریخی نشان دهنده استیصال و درماندگی رجوی ها و وخامت اوضاع تشکیلات فرقه در بالاترین سطح آن است. این البته از نتایج سقوط صدام و اخراج سازمان از عراق می باشد و خود علامتی از دوران اضمحلال و نابودی فرقه تروریستی رجوی است.

جنازه گردانی مجدد مجاهدین ضد خلق

نویسنده به یک سؤال مهم اشاره می کند که چرا در سالگرد تأسیس سازمان مجاهدین خلق نوار سخنرانی 22 سال قبل مسعود رجوی پخش می گردد. وی در این مقاله با استناد به مشاهدات خود در داخل فرقه رجوی تناقضاتی را بیرون می کشد و سپس با اشاره به انتخاب یا انتصاب مجدد زهرا مریخی از اعضای فعلی سازمان مجاهدین خلق می پرسد که چرا این برادر مسعود، در سالگرد سازمان حداقل یک فایل صوتی برای کسانی که از همه چیز خود گذشتند، نمی فرستد؟

رمالی زهرا مریخی، عضو شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق با عدد پنجاه و هفت؟!

این مطلب به مقوله ابقای مجدد “زهرا مریخی” به عنوان “مسئول اول” فرقه رجوی پرداخته و به اطلاعیه سازمان در این رابطه اشاره کرده که گفته شده است “خواهر مجاهد زهرا مریخی (عضو شورای رهبری مجاهدین) با تبریک به‌ مناسبت پنجاه و هفتمین سال تأسیس سازمان مجاهدین خلق ایران گفت این عدد (۵۷ سال) بیانگر شکست دیکتاتوریهای شاه و شیخ در انهدام و ریشه ‌کن کردن و نسل‌ کشی و قتل‌عام مجاهدین خلق و نوید پیروزی خلق و میهن اسیر ماست.”
در این مقاله با اشاره به این مطلب عنوان گردیده است که: “اما آنچه که در این اطلاعیه بیشتر از هر چیز دیگری مایه تمسخر مخاطبان را فراهم کرده دخیل بستن مجاهدین خلق به عدد ۵۷ برای «سرنگونی» است!”

سازمان مسعود، از ظهور تا سقوط

این مقاله به پانزدهم شهریور یعنی سالروز تأسیس سازمان مجاهدین خلق اشاره دارد و سیر تحولات آن را تا به امروز مورد بررسی مختصر قرار داده و به مفقود شدن مسعود رجوی پرداخته است. در این مطلب در خصوص وضعیت فعلی فرقه رجوی آمده است:
البته سرکردگان این فرقه بی صاحب بسیار تلاش می کنند تا با انواع و اقسام ترفند ها و حقه ها و فریب ها، اذهان عمومی و رسانه های کنجکاو را دور بزنند و با فرافکنی و هذیان گویی سؤالات بسیاری را بی پاسخ بگذارند، از جمله این که چرا مسعود رجوی بعد از نزدیک به دو دهه هنوز تلاش می کند به موش و گربه بازی ادامه دهد و خودش را مخفی نگه دارد؟ به راستی هدف او چیست؟
سپس به دلایل ناپدید شدن مسعود رجوی از جهات مختلف پرداخته ولی نتیجه گیری شده است که دلیل هرچه باشد “وقتی در گرامیداشت سالگرد سازمان مجاهدین خلق از مسعود رجوی حرفی در میان نیست یعنی که تلویحا فراموشش کردند یا عمداً کنار گذاشته اند، یعنی که خطاب به افکار عمومی و رسانه ها و خبرنگاران کنجکاو هم می گویند که شما هم فراموشش کنید.”

30 سالی که در سازمان مجاهدین خلق بودم جز خیانت و مزدوری ندیدم

“عباس” یکی از جداشدگان در کرمانشاه مجدداً به مشاهدات و خاطرات خود در سازمان مجاهدین خلق مراجعه کرده و می نویسد:
“در حقیقت برای شخص من که از بدو ورود رهبری این فرقه (مسعود رجوی) به عراق از سال 1365 تا خروج خفت بار آخرین نفر از عراق در سال 1395 در اختیار آن ها بودم، مثل روز روشن است که هیچ وظیفه و تکلیفی برای فرقه مجاهدین خلق به غیر از خیانت و جنایت علیه منافع ملی ایران و کشتار و خونریزی به دستور دیکتاتور عراق (صدام ) نداشته اند، و این دهه آخر هم این خیانت ها را در نوکری برای آمریکا وعربستان سعودی واسرائیل انجام داده اند.”

او که سی سال از عمر خود را همراه با مجاهدین خلق در عراق گذرانده است به کارنامه سراسر خیانت و جنایت فرقه رجوی در این سی سال اشاره می کند و نهایتاً عنوان می دارد که “هرچه از نقش رجوی در این 30 سال بگوییم قطره ای از دریاست و تنها نوک کوه یخی است که فعلاً برای همگان روشن شده است. اما در کل مردم ایران یک چیز را خوب می دانند که رجوی در این 30 سال رفتن به عراق برای دشمن فعالیت و علیه ملت ایران می کرد. همین خیانت و جنایت، بدون روشن شدن جزئیات، کارنامه سیاه رجوی را به مردم نشان داد.”

دگردیسی یک سازمان انقلابی و انزوای آن

این مقاله به یاوه گویی های شیادانه فرقه رجوی در خصوص مقولاتی از جمله عدم وابستگی مالی و غیره می پردازد و نشان می دهد که با وجود شاهدان بسیار چقدر در بیان خود ناصادق است.

زهرا مریخی در رقابتی تنگاتنگ با خودش دوباره انتخاب شد

در این مقاله مطالب جالبی در خصوص انتصابات و اتفاقات این دوران در داخل فرقه رجوی، از جمله معرفی دختر مریم رجوی به عنوان معاون مسئول اول پرداخته شده است. در پایان نتیجه گیری می شود که زهرا مریخی در یک رقابت تنگاتنگ با خودش به مسئول اولی سازمان دست یافت تا دو سال دیگر فشارهای تشکیلاتی بر روی افراد را بیشتر کند. ولی چیزی که به خوبی مشهود است زهرا مریخی با همه حقه بازی ها هم نمی تواند وضعیت وخامت بار تشکیلات را جمع و جور کند .

*چهارشنبه 17 شهریور

شعله های خشم در قرارگاه اشرف

این مقاله تحلیلی بعد از ذکر یک پیشینه قبلی مفصل از حرکت های سازمان مجاهدین خلق در عراق به “نمایش انتخاباتی 15 شهریور در سالگرد تأسیس سازمان” می پردازد و نتیجه گیری می کند که نمایش فریبکارانه انتخاب مسئول اول نیز چیزی جز سرگرم کردن نیروها با یک بازی جدید و بیرون آوردن آن ها از روحیه یأس و سرخوردگی نبود، و البته بیش از همه برای دختران مجاهد اثرگذار بود و نکاتی پیرامون خود داشت که باید در مبحث جداگانه حول آن صحبت کرد.

از رأس هرم سازمان مجاهدین خلق، بوی تعفن مُردگی به مشام می رسد

در شهریور امسال انتظار می رفت که سازمان مجاهدین خلق با تبلیغات فزاینده ای که از خود نشان می داد و می دهد اکتی رو کرده و در انتخاب مسئول اول سازمان از برگی نو رونمایی کند، ولی در کمال حیرت مشاهده کردیم که علی رغم تبلیغاتی که شاهدش بودیم جایگزینی برای “زهرا مریخی” پیدا نشد، و ظاهراً قرار شده است که مریخی در مسئول اولی سازمان باقی بماند. در حقیقت باید به این اعتراف کنیم که این سازمان با بحران جدی رهبری و هویت در رأس هرم تشکیلاتی مواجه است.
در این مقاله نتیجه گیری شده است که اکنون ذی صلاح تر از “زهرا مریخی” یافت می نشود زیرا مسعود رجوی چند سالی است که در حال جستجو می باشد، و گویا همه به نوعی ته ذهنشان از منظر مسعود رجوی رفتنی هستند یا اگر قصد ماندن دارند بیشتر علیه مسعود رجوی خواهند بود. فعلاً با این بحران مرگبار دست و پنجه نرم می کنند تا ببینیم این بحران کجا کمر مسعود رجوی را خواهد شکست و او را به زمین خواهد کوبید.

در تشکیلات رجوی فقط یک نفر حاکم است و بقیه هیچ هستند

من هرگز برای این نوع انتصاب ها ارزشی قایل نبوده و قاطعانه اعلام می کنم که این همه سخنرانی و قیام و قعود در حق کسی که به قول رجوی کلفت دوم است، ابداً موردی نداشته و بیش ازهمه استیصال باند رجوی دربرخورد با مسائل تشکیلاتی را نشان می دهد و با این گونه کوه ساختن از کاه، برآنست که اذهان را از شکست سازمان مجاهدین خلق و تبدیل آن به فرقه و باند رجوی دور نگه دارد.

نمایش مسخره انتخاب مسئول اول فرقه رجوی

نمایشی جهت انتخاب مسئول اولی برگزار کردند و اگر کسی آن ها را نشناسد فکر می کند چقدر دموکراتیک و آزاد هستند، انتخابی با صددرصد آراء جنبه منطقی ندارد. ما که برای سالیان درون تشکیلات فرقه بودیم می دانیم انتخابی در کار نیست، بلکه انتصاب است. معمولا از پیش مریم قجر با مسئولین بحث انتخاب مسئول اولی را تعیین تکلیف می کند سپس برای نمایش و تبلیغات موضوع مسئول اول را توی جمع می آورند در نهایت فرد مورد نظر مریم قجر را که تنها کاندید هست انتخاب می کنند.
در این مقاله با استناد به تجارب فردی نشان داده شده است که وقتی تضادها در داخل تشکیلات قابل مهار نیست به چنین بازی های مسخره و تبلیغات نمایشی رو می آورند. در پایان نتیجه گیری شده است که بنابراین به لحاظ سیاسی برگزاری برنامه مسخره انتخاب مسئول اول هیچ مشکلی از فرقه رجوی حل نخواهد کرد و باید قیمتش را بدهد. باز هم باید از مواضع خودش عقب بنشیند، مثل مصاحبه ای که اخیراً فرزین هاشمی از اعضای روابط خارجی با خبرنگار ساندی تایمز انجام داد. وی در مقابل سؤال خبرنگار در مورد نشست های عملیات جاری و غسل، به صراحت آن ها را منکر شد. باید متنظر بیشتر از این ها باشیم.

*پنجشنبه 18 شهریور

قصه های پر غصه

پدر چشم انتظار مرتضی قدیمی، که بیش از 3 دهه گرفتار فرقه رجوی در آلبانی است، در روستای دره سجین شهرستان ابهر استان زنجان، در این روزها به دلیل کهولت سن و بیماری زمین گیر شده است.

مادر مرتضی قدیمی می گوید: همسرم در واپسین زندگی فقط دوست دارد برای آخرین بار مرتضی را در آغوش بگیرد.
از شنیدن این جمله مادر عزیزمان قلبمان به درد آمد و هزاران بار رجوی ملعون و مریم قجر جنایتکار را نفرین و لعن کردیم که با دروغ و تزویر جوانان مردم را در چنبره تشکیلات کثیف خود با ترفند انقلاب و وعده های دروغین از کانون گرم خانواده ها جدا کرده و دیدارشان را برای آن ها تبدیل به یک آرزو نموده است .
قصه های پر غصه خانواده ها ی چشم انتظار همچون پدر مرتضی چنان درد آور است که باید در تاریخ ثبت شوند. متأسفیم برای جامعه بشری اروپایی که برای حقوق بشر سینه چاک می کنند ولی میزبان شیطان شده اند.

چرا اشرف ابریشمچی معاون مسئول اول شد؟

علی اکرامی به عنوان یک عضو قدیمی سابق مجاهدین خلق با رجوع به مشاهدات بیش از 22 سالی که در فرقه رجوی بوده و به سبب مسئولیتش در روابط خارجی در جریان تمامی تحولات و اتفاقات این تشکیلات در عراق بوده است اعلام می دارد که “هیچ گاه مسأله انتخابات و تعیین افراد با آرای مستقیم و آزاد اعضا وجود نداشته و در تمامی این سالیان مسئولین در رده های مختلف ابتدا توسط مسعود و مریم گزینش و سپس به اعضای شورای مرکزی و دیگر کادرها ابلاغ می شده است. ملاک و گزینش افراد نیز نه براساس صلاحیت و توانمندی ها بلکه به میزان سرسپردگی به مسعود و مریم و فرمان پذیری مطلق از آنها بوده است و به قول مریم اعضایی شایستگی انتخاب شدن دارند که کاملاً از خود تهی شده و ذوب شده باشند.”

نویسنده با توجه به شناختی که خود از اشرف ابریشچی، دختر مهدی ابریشمچی و مریم قجر عضدانلو، در سال های 70 تا 74 در بخش روابط دارد این انتخاب غیر منتظره را نه بر اساس صلاحیت بلکه به دلیل ایجاد شوک در تشکیلات می داند و می نویسد:
تجربه این نوع انتخاب شدن های غیرمنتظره در تشکیلات مجاهدین خلق این است که می خواهند با غیر مترقبه خواندن این شکل انتخاب، اذهان اعضا را به چالش بطلبند و ماه ها آن ها را درگیر نشست هایی کنند که فرد می بایست از صبح تا شب به سر و مغزش بکوبد تا به این جواب برسد که اشرف چرا؟ مکانیزم این نشست ها هم بدین گونه سناریو سازی شده که اول فرد باید این انتخاب را صوری و فرمالیستی ببیند وعلت این انتخاب را به وابستگی خونی اشرف به مریم و رابطه فرزند – مادری ربط دهد و یکسری فاکت و تناقض بنویسد تا سرانجام به یکسری واقعیت های من درآوردی که مسئولین نشست به او القاء می کنند برسد و بر مشروعیت این انتخاب و صلاحیت اشرف ایمان بیاورد!
اکرامی هدف اصلی از برگزاری این خیمه شب بازی را علاوه بر تولید خوراک برای نشست ها و سرگرم کردن ماهها وقت اعضا و انحراف اذهان از بن بست وضعیت کنونی، جمع و جور کردن اشرف و ایجاد انگیزه درونی برای ماندن در تشکیلات می داند.

همه ای که هیچ است

نویسنده که قریب به 10 سال به صورت حرفه ای و شبانه روزی در تشکیلات فرقه رجوی اسیر و گرفتار بوده است از تجارب خود در خصوص به اصطلاح انتخابات و درون سازمان مجاهدین خلق می نویسد. او معتقد است که اگر یک قطره آزادی، یک لحظه آزاد اندیشی، یک دم اختیار، برای اعضای سازمان قائل شوند و حصارهای اشرف 3 و نگهبانان متعدد و سکیوریتی های مسلح به سلاح گرم آلبانیائی را برداشته و نشست های تفتیش عقاید را تعطیل کرده و بگویند همه در ماندن و رفتن مختار هستند، به شما قول می دهم تا 72 ساعت آدم عاقل و بالغی در آنجا نخواهد ماند.

این مطلب بعد از شرح شرایط دیکتاتوری شدید در درون فرقه رجوی و سرکوب و خفقانی که اعمال می گردد نتیجه گیری کرده است که مخلص کلام این که بلند کردن دست همه در یک رأی گیری در فرقه ی رجوی دلیل همدل بودن و یکدست بودن آنان نیست، این همه محصول سرکوب و شستشوی مغزی سالیان است که با نابودی هویت فردی و انسانی آنان، همراه بوده است، گذار از سیستم زندگی دیکتاتور زده و ترس آلوده در فرقه ی رجوی، به زندگی عادی مبتنی بر امنیت و هویت فردی، آموزش اجتماعی و فرهنگی جدیدی را طلب می کند که نیازمند سازمان دهی جدیدی است.

مجاهدین خلق آینه پندها و عبرت ها

رستم آلبوغبیش از خوزستان مروری کوتاه بر تاریخچه و سوابق سازمان مجاهدین خلق تا به امروز، که به یک برگ سوخته در دست محافل و جریانات استعماری و جناح های جنگ طلب آمریکایی و جاسوسی صهیونیستی تبدیل شده است، دارد.

موضوع جدیدی به نشست های شستشوی مغزی فرقه رجوی اضافه شد

این مطلب نیز به شرح نمایش مسخره انتخاب مسئول اول سازمان مجاهدین خلق و بی شمار معاونین وی از جمله دختر مریم رجوی می پردازد و اضافه می نماید که معمولاً در فرقه رجوی بعد ازبرگزاری چنین نمایشاتی، نشست های درونی مغزشویی شروع و تا مدت ها اعضا را با طرح سؤال “چرا مجدداً مریخی انتخاب شد” مشغول بحث های طولانی بیهوده می کنند. . . موضوع جدیدی هم برای طولانی تر شدن نشست های درونی و درواقع سرگرم کردن اعضا اضافه شده “چرایی انتخاب اشرف ابریشمچی به عنوان یکی از معاونان مسئول اول” که همه اعضا باید تناقضات خود درباره انتخاب او را بنویسند .

حقوق بشر را ابتدا برای اعضای فرقه خودتان تعریف و پیاده سازی کنید

این مطلب پاسخی قاطع و افشاگرانه به دعاوی دموکراسی و حقوق بشر مریم رجوی است که فقط شعار می دهد اما در عمل در درون فرقه اش کوچکترین اثری از دموکراسی و حقوق بشر نیست. در این مقاله نمونه های بارزی از نقض اولیه ترین حقوق انسانی بر اساس تجارب نویسنده آورده شده و برخورد دوگانه مریم رجوی در این خصوص برملا گردیده است.

قابل توجه هفته:
در هفته ای که گذشت فرقه مخرب رجوی پنجاه و ششمین سالگرد تأسیس سازمان مجاهدین خلق (یا به قول خودش آغاز پنجاه و هفتمین سال تأسیس) را با معرفی مجدد زهرا مریخی به عنوان مسئول اول و ابقای او به مدت دو سال دیگر جشن گرفت و روی این موضوع خیلی مانور داد و تلاش نمود تا حداکثر استفاده تبلیغی را از آن بنماید.
نویسندگان سایت نجات هم که اغلب تجاربی با این فرقه مخرب دارند، در مقابل این تبلیغات سراسر کذب و فریب بیکار ننشسته و دست به افشاگری زدند و ماهیت واقعی این فرقه تروریستی را خصوصاً برای نسل هایی که آشنایی کافی با آن ندارند در مقالات متعددی برملا نمودند.

پاسخ به یک نامه:
در یکی از نامه های واصله، به مقالات درج شده در سایت نجات ایراد گرفته شده بود که در تحلیل ها و نتیجه گیری ها تناقض وجود دارد. به عنوان مثال در یک مقاله تأکید می گردد که مسعود رجوی مرده است اما در مقاله دیگری بیان می شود که قطعاً هنوز زنده است و دلایل متفاوتی برای غیبت او بیان می گردد، یا در مطلبی اشاره می شود که حساب سران فعلی مجاهدین خلق از بنیانگذاران سازمان که صادق و انقلابی بودند جداست اما در مطلب دیگر وضعیت فعلی را ادامه منطقی و طبیعی حرکت سازمان از زمان تأسیس می داند.

در پاسخ به این نامه باید توضیح داده شود که اولاً مطالب درج شده در سایت نجات نظرات تحلیلی خود نویسندگان است که لزوماً قرار نیست کاملاً یکسان و برابر باشند. ثانیاً انجمن و سایت نجات یک ارگان سیاسی با مواضع مشخص سیاسی نیست و کار این سایت هم ارائه تحلیل های سیاسی نمی باشد. سازمان مردم نهاد “انجمن نجات” یک ارگان حقوق بشری است که اساسا برای تحقق خواسته برحق خانواده های اعضای گرفتار در فرقه رجوی در آلبانی یعنی حق ارتباط با عزیزانشان تلاش می کند.

خروج از نسخه موبایل