اوور، نقطه کور وال دواز

در یادداشتی پیرامون دلایل استتار رسانه ای اوورسورواز محل استقرار مریم عضدانلو و شمار نامعلومی از اعضای سازمان مجاهدین به دلایلی فرضی درباره این سرپوش رسانه ای اشاره کردیم. به این فرض اشاره کردیم که محصور کردن اوور بیشتر به دلیل هراس و نگرانی مجاهدین از ریزش اعضای مستقر در اوور است. اعضای جداشده از سازمان بارها بر این نکته تاکید کرده اند که رجوی مرز کیفی میان بریده و فراری از مناسبات مجاهدین قائل بوده و هست. آنها از قول رجوی نقل می کنند که او حاضر است روزانه یک عضو بریده و جداشده داشته باشد تا سالیانه یک عضو فراری. و از قول رجوی استناد می کنند که هزینه یک فرد فراری از مناسبات در مقایسه با افراد به اصطلاح بریده و جداشده، پرناشدنی و غیرقابل جبران است.

رجوی دلیل این مرز کیفی را در این مهم می بیند که یک فرد بریده و جداشده به دلیل پروسه ای که از آغاز روند ناهمخوانی اش با سازمان شروع و تا جداشدن طی می کند در مقایسه با عضوی که از مناسبات فرار می کند، هزینه کمتری را بر سازمان تحمیل می کند. یک عضو جداشده از سازمان پروسه جداشدن یک بریده را اینگونه بازخوانی می کند. فرد به اصطلاح در مواجه با تشکیلات ناگزیر است به ابهاماتی از سوی سازمان از جمله احتمال همکاری با دشمن پاسخ بدهد. مجاهدین با مستمسک قرار دادن چنین احتمالی به اصطلاح میز را به گونه ای می چینند که فرد را ناگزیر به نوشتن دست خطی می کنند که اذعان می دارد در کمال سلامت و در عین حال رضایت از سازمان جدا شده و دلیل جدایی اش را هم بریدگی از مبارزه توجیه می کند. در ادامه عضو ناهمخوان الزاما باید به این نکته نیز اعتراف کند که اگر پس از جداشدن هرگونه موضع گیری و انتقادی نسبت به سازمان مطرح کرد تحت فشار بوده و در نتیجه فاقد ارزش می باشد. کما اینکه بسیاری از جداشدگان از سازمان که پس از گذراندن این پروسه از سازمان جداشده اند به محض افشاگری درباره سازمان دستنوشته های آنها بر روی رسانه های مجاهدین درج شده است.

مرضیه قرصی که در سال گذشته از سازمان جدا گشته با چنین هجمه ای از سوی سازمان مواجه شد. توجیه مجاهدین برای اینگونه رفتارها این است که در واقع مفر و احتمال هر گونه همکاری ولو از سرناگزیری با دشمن را مسدود می کنیم و به اصطلاح خودشان به این طریق هزینه ریزش افراد را به حداقل می رسانند. اما در نقطه مقابل کسانی که موفق به فرار از مناسبات می شوند و رد پاهای اینگونه از خود باقی نمی گذارند افشاگری هایشان هزینه های مضاعفی بر سازمان تحمیل می کند. بواسطه همین ارزیابی و تحلیل است که رجوی بر روی افراد فراری به نسبت بریده ها و جداشده ها حساسیت بیشتری از خود نشان می دهد. وقتی این حساسیت در قرارگاه اشرف تا این اندازه است قاعدتا هزینه ها و تاثیرات چنین ریزش ها و فرارهایی در محل استقرار مجاهدین در اوور به صورت مضاعف افزایش می یابد. یکی از دلایل امنیتی کردن و کنترل اوور جلوگیری از چنین تبعاتی است.

تجربه افراد جداشده از سازمان در اروپا نشان داده افشاگری های آنها به نسبت کسانی که از قرارگاه اشرف از سازمان منفک می شوند، بازخوردهای بیشتری داشته است. این افراد به دلیل حضور در غرب و قرابت بیشتر با فرهنگ و حساسیت های موجود می دانند چگونه و با چه زبانی باید ماهیت مجاهدین را افشاگری کنند. فی المثل کتاب خاطرات یک شورشی مسعود بنی صدر در مقایسه با افشاگری های شفاهی تاثیرات مضاعف تری به جا گذاشته است. موضوع دیگری که باعث شده مجاهدین اوور را از کانون رسانه ای خود خارج و در مقابل بر روی اشرف زوم کنند، حساسیت های دستگاه های امنیتی فرانسه و غرب نسبت به اوور است. پیشتر در گزارشاتی که دی اس دی تهیه کرده به موارد زیادی از تخلفات اعضای مستقر در اوور اشاره داشته است. از جمله فرماندهی این مکان برای سازماندهی ترورهای داخل ایران و همچنین تدارک و برنامه ریزی چگونگی برخورد با منتقدین و جداشدگان.

در کنار این گمانه زنی ها می توان به دلایل دیگری از جمله مزاحمت برای شهروندان و ساکنین اوور اشاره کرد. کما اینکه در زمان اخراج رجوی از فرانسه پلیس این کشور یکی از دلایل اخراج او را شکایات شهروندان این منطقه و سلب آرامش و امنیت ذکر کرد. در کنار این احتمالات به نظر می رسد دلایل پنهان و آشکار دیگری باعث این تعمد و محمل سازی باشد. واقعیت این است که فی الحال مجاهدین تنها دو مکان استراتژیک بیشتر ندارند. یکی قرارگاه اشرف و دیگری اوور. اما این دو مکان با بافت کاملا متفاوت هر کدام به نوعی در معرض تلاشی و برچیدن شدن هستند.

مجاهدین می دانند با از دست دادن قرارگاه اشرف آن گونه که می خواهند و مایل هستند قادر نخواهند بود از اوور استفاده استراتژیک بکنند. اما بی میل هم نیستند که این مکان را به هر صورت ولو با پذیرش نوعی کنترل محسوس شبیه قرارگاه اشرف کماکان حفظ کنند. به این دلیل که اگر این مکان را به هر دلیل از دست بدهند، در واقع نقطه ثقل رسانه ای و ظرف استراتژیک خود را بکلی از دست خواهند داد. از سوی دیگر مجاهدین به دلیل تحرکات فرقه ای و تروریستی خود و بر اساس پیش فرض هایی که برای حفظ چنین موجودیتی قائل هستند، اساسا قادر به زندگی معمولی نیستند. هر ظرفی برای مجاهدین و در هر نقطه ای گذشته از اینکه یک امکان جمعی را برای آنها مهیا می کند، یک نظم منحصر و استراتژیک را نیز در خود مستتر دارد. درست در نقطه مقابل زندگی چریکی برای مجاهدین که استقرار محلی از اعراب ندارد، در فاز کنونی مکان استقرار برای مجاهدین به مثابه یک شریان حیاتی عمل می کند. منتهی با این تفاوت که این ظرف بنا به موقعیت اجتماعی و سیاسی اش اهمیت خاص خود را برای مجاهدین دارد.

مجاهدین بسیار علاقمند هستند سوای نام شان به نوعی نام یک مکان نیز تداعی کننده هویت و حیات فیزیکی آنها باشد. کما اینکه در سال های نه چندان دور نام اوور نیز همسو با بار ارزشی و معنایی اشرف برای مجاهدین از اعتبار و ارزش خاصی برخوردار بود. این اهمیت از این رو است که برای مجاهدین مکان اوور اساسا نمادی برای تحرکات سیاسی مجاهدین در غرب است. در این خصوص حتی می توان به الگوبرداری ناشیانه مجاهدین از محل اقامت آیت الله خمینی در نوفل لو شاتو نیز اشاره کرد. اما سوای همه تفاوت های ممکن باید حداقل به این فاکتور اشاره کرد که نوفل لو شاتو همه روزه با هجوم اقشار مختلف مردم و شهروندان و خبرنگارانی از سراسر دنیا مواجه بود که آزادانه و بدون هیچ محدودیت و محذوریت امنیتی قادر بودند، با رهبر دینی مردم ایران ملاقات کنند.

اما چنانچه در یادداشت پیش از قول خبرنگاران نقل کردیم اوور بیش از اینکه محل استقرار یک گروه سیاسی باشد به یک دژ کاملا امنیتی و محصور در پیچیده ترین سیستم های کنترل تبدیل شده است. قاعدتا چنین مکان هایی همواره محل و مکان تردد ناراضیان و اعضای اپوزیسیون یک حاکمیت هستند. نگاهی اجمالی به جریانات حاضر در غرب و استدعا و دعوت لیدرهای آنها از مردم و سایر گروه ها برای حضور در این مکان ها و مشارکت و رایزنی درباره مسائل مختلف گواه این ادعا است که اوور بر خلاف عرف و سنت مرسوم مکان استقرار اعضاء و گروه های اپوزیسیون آگاهانه به یک تافته جدابافته تبدیل شده است. اما سوای این مسائل آنچه علی القاعده باید برای دولت مردان فرانسوی در درجه اول اهمیت قرار بگیرد، این است که فلسفه وجودی اوور برای مجاهدین چیست؟

اگر اوور تنها منحصر به محل اقامت چند پناهنده سیاسی است، در مقایسه با موارد مشابه در گذشته و حال این همه تفاوت کمی و کیفی چه توجیه و دلیل قانع کننده ای می تواند داشته باشد. مضاعف بر اینکه دستگاه های امنیتی فرانسه کرارا بر تخلفات افراد مستقر در این مکان تاکید کرده اند. واقعیت این است که اوور بر خلاف صورت فریبنده و اغواکننده اش که بعضا کبوتران صلح و آزادی هم از بام و… آن به هوا فرستاده می شوند، و یک بانوی ظاهر آلامد و ژاندارک مسلک را در خود جای داده بیشتر به یک ایوان مخوف شبیه است تا چیز دیگر. این شک بیشتر از اینجا ناشی می شود که بر خلاف دعوت های همه روزه مجاهدین از حامیان غربی شان برای دیدار و ملاقات با ساکنین اشرف، مجاهدین به شدت از هر گونه تعامل و تردد به اوور اجتناب می کنند. به نظر می رسد همین میل به اختفاگری و ایزوله کردن اوور از نگاه حتی حامیان غربی مجاهدین، می تواند دلیل قابل اعتنایی برای کنجکاوی بیشتر درباره اوور باشد.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا