از یادادشت های سیروس غضنفری عضو سابق ارتش رهائی بخش – قسمت پانزدهم
اوج این انقلاب زمانی شد که رجوی دید همه مثل خودش غرق مسائل جنسی نیستند و برای اثبات خود دست به مارک زدن کرد و صحنه های جداسازی با نام ماموریت و یا همان وارد شدن تمام نفرات به انقلاب با شعار خنثی سازی شعبه سپاه پاسداران در درون تشکیلات شروع شد. و این بحث برای کسانی که زندانی سیاسی و هوادار بودند خیلی خوب وخوشایند بود. اول نفراتی راکه بعد از سی خرداد دستگیر شده بودند ولی چندان شناخته و یا لو نرفته بوده و سریع آزاد شده بودند، دچار دردسر شدند!
نه ارسطویی است ونه ازنوع دیگرش، این منطق رجوی است!
ما بطور ساده درجواب شما که مطرح کرده بودید که چرا اینهمه سال به سراغ اشرف نشینان نیآمده وحالا یکباره عواطف خانوادگی تان گل کرده، گفته بویم «…وقتی راه زیارت ایرانی ها آنهم بعد ازپایان جنگ بطور محدودی باز شد، استخبارات عراق مهلتی برای نفس کشیدن به این زائرین نمیدادند چه برسد باینکه آنها جرات کنند نام ونشانی از شما واشرف بگیرند وبه سراغ شما بیآیند…»
رجوی در تدارک برای نبرد با خانواده ها: یک تیر و دو نشان
واقعیت اینست که سازمان با رفتن تعدادی چند از خانواده های اعضای گرفتار در فرقه رجوی به مقابل درب اردوگاه لیبرتی، که به ابتکار خود اقدام به عزیمت به عراق نموده اند، آنچنان احساس تهدید کرده است که اینگونه خود را آماده مقابله خونین با دشمن اصلی به زعم رجوی، که همانا خانواده های رنج کشیده و دردمند می باشد، نموده است.
آکسیون پاریس، محاکمه مهدی ابریشمچی (بهمن تهرانی)، گزارش محکمه و واکنش رجوی
اعضا جدا از سازمان مجاهدین و فعالین حقوق بشری روز پنج شنبه همزمان با برگزاری دادگاه مهدی ابریشم چی، در میدان سن میشل اکسیونی برگزار کردند. شاهدین زنده ای که حاضر هستند در مقابل هر دادگاهی که بخواهد به جنایت های سران سازمان مجاهدین رسیدگی کنند شهادت بدهند تعدادی از فعالان حقوق بشر، انجمن های کانون آوا، زنان، پیوند رهائی، فریاد آزادی، قلم،فانوس، انجمن یاران به نمایندگی از هزاران خانواده داغدار و مصیبت دیده و صدها عضو جداشده از این فرقه تروریستی در پاریس حضور یافتند. در این اکسیون اطلاعیه های به زبان فرانسه در بین مردم توزیع شد که مورد استقبال قرار گرفت.
زندان بان زنان لیبرتی حامی حقوق دختر مهابادی
این بار اما موضع گیری مریم رجوی بسیار مضحک تر از همیشه به نظر می رسد. مرگ دختر جوان کرد مهابادی که بر اثر حادثه ای مشکوک خود را از یکی از طبقات هتل به پایین پرتاب کرد در برابر مرگ و رنج و تجاوز به صدها زن کرد ایزدی توسط تروریست های داعش در عراق و سوریه، اگر از اهمیت کمتری برخوردار نباشد قطعا اهمیتش بیشتر نیست. این در حالی است که مریم رجوی همواره در برابر جنایت های داعش علیه زنان ایزدی از جمله به کنیزی گرفتن و تجاوز جنسی و قتل آن ها، سکوت اختیار کرده است.
خواهرم را راضی به جدا شدن از فرقه می کنم
با آقای احمد رضائی برادر صدیقه که در تشکیلات رجوی اسیر می باشد گپ و گفتگو خودمانی داشتیم وی با آن چهره بشاش و خندانش عنوان نمود که من خواهان این هستم که ملاقاتی با خواهرم داشته باشم این خواسته ای که حتی همه زندانیان از آن بهره می برند ولی در فرقه رجوی این حق از افراد گرفته شده است. وی عنوان نمود وقتی در سال 82 به ملاقات خواهرم صدیقه رفتم از وضعیت زندگی شان و نحوه برخورد و اینکه نمی توانم با خواهرم به تنهایی صحبت کنم دریافتم که رهبری فرقه جز شعار و عوام فریبی چیزی برای دیگران و اعضای خود نداشته است.
خدا رجوی را لعنت کند که عامل بدبختی خانواده ما شده است
وقتی برایش توضیح دادم که رجوی جنایتکار خانواده را کانون فساد می نامد و عنوان می کند خانواده ها مزدور می باشند با ناراحتی گفت که مزدور خودشان هستند که با صدامیان همکاری کردند و اکنون در ایران جایی ندارند. آیا من مادر پیر که به زور راه می روم می توانم تهدیدی برای آنها باشم که به او توضیح داده شد که شما خطرناکترین دشمن برای سران فرقه می باشید چون آنها سعی دارند که عاطفه فرزندی را از بین ببرند.
دلتنگی های بی پایان برای دخترم سمیه
سمیه جان عزیزکم دلتنگم خسته ام چشم انتظارم بی تابم حواسم پرت است و دیگر هیچ نیست جز فکر به روزی که بیایی که باشی که در آغوش بگیرمت. که از خواب بد و وحشتناک نبودنت بیدار شوم و امروز از همیشه غمگین ترم برای همه ی پدران و مادران دعا میکنم چه آنان که به عراق آمده اند چه آنان که شرایط آمدن را نداشته ندارند میدانم قلب نازک و مهربان توهم به درد آمده این ظلم ها و این تهمت ها و نارواها دل هر ادمی را به درد می اورد
ابریشم چی، خواجه دلقک دربار (رجوی: پیر دادی، جوان گرفتی، طلبکار هم هستی؟!)
با این وصف که مهدی ابریشم چی به مانند مریم قجر و مسعود رجوی، در هیچ جنگ و جدل و خطری شرکت نکرد و همیشه به مثابه شخصیتی لمپنی، معرفی و شناخته می شد، قبل از جنگ متحدین علیه عراق در سال ۱۳۸۲ به همراه صدها تن از فرماندهان و خود مریم قجر، صحنه جنگ و عراق جنگ زده را ترک کرده و خود را مجدداً به فرانسه رساند تا جمعاً قلاب وصل رهبری را ضخیمتر کنند و او را نیز به پاریس و جای امن تری بکشانند.
از زبان پدران و مادران به قلم مصطفی محمدی
من مصطفی محمدی زبان و قلم پدران و مادرانی هستم که با تهمت و افترا و توهین از انان استقبال کردند و سیاست از عشق چیزی سرش نمی شود و این گرگان خون خوار عزیزان مان را طعمه ای برای مقاصد شومشان قرار داده و در این راه به هر حیله ای متوسل شده اند تا این عزیزان را دور از واقعیت ها و حقایق نگه دارند و خانواده ها بزرگ ترین و خطرناک ترین دشمن این خودباخته گان مزدور محسوب میشوند چرا که عزیزان شان به خوبی پدران و مادران و خواهر و برادرانشان را میشناسند و می دانند که پدر و مادر و خانواده هیچ گاه دشمن نبوده و نیستند
تقاضای دیدار مادر”نقشه”ای علیه مجاهدین خلق؟
واما بی بوته هایی که خانواده را نقض و پدران و مادران را دشمن نامیده و خائن و مزدور خوانده اند نه تنها جایگاهی در ایران بلکه در هیچ کجای دنیا نداشته و نخواهند داشت زندان مجاهدین را خائن هایی زندان بانند که خون پدران و مادران را مباح دانسته و تنها پدران و مادران مرده را خانواده ی خویش دانسته که این خون آشامان تاریخ این زمان نه چند رنگ که هزار رنگ و هزار تویند که دم از میهن و خاک و خلق و خدا میزنند که خداوند در دل های پدران و مادران پشت دروازه های بسته ی لیبرتی ست
دادگاه پاریس مهدی ابریشمچی را به دلیل اتهامات تروریستی محاکمه کرد ـ گزارش دوم
شرکت کنندگان در آکسیون در گفتگوهای مستقیم با شهروندان فرانسوی، خطر وجود فرقه تروریستی مجاهدین خلق را در پاریس خاطرنشان کردند و این پرسش را مطرح می نمودند که چه تفاوتی بین مسعود رجوی و ابوبکر البغدادی هست؟ آیا سازمان مجاهدین خلق و داعش هردو از یک جنس و ماهیت نیستند؟