شادباش نوروزی شورای جنبش دادخواهی گیلک مادران به اعضای گرفتار در مقر مجاهدین خلق
در طلیعه تحول بهار پیش رو در سال جدید آرزومندیم و انتظار داریم با تصمیماتی که اتخاذ می کنید دلهایتان نیز متحول شود و راه به رهایی شما از اسارت رجوی ببرد. یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَال عزیزان اسیر که […]
مسئول انجمن نجات گیلان مهمان خانه مرتضی پورحسن
چهارشنبه ۱۷ اسفندماه ۱۴۰۱ مصادف با ولادت با سعادت امام زمان (عج)، مرتضی پورحسن میزبان مسئول انجمن نجات گیلان به ضیافت شام بود و از ایشان در قبال زحمات بی شائبه در راستای رهایی برادر عزیزش اسماعیل از چنگال رجوی تشکر و قدردانی کرد. مسئول انجمن نجات در این دیدار و مهمانی صمیمانه ضمن تشکر […]
نامه رضا گل محمدی به برادرش عیسی گل محمدی در مقر مجاهدین خلق
سلام عیسی جان خوبی برادرم نمی دانم چه بگویم و چطور بگویم. تو سرباز وطن بودی که به اسارت نیروهای بعثی عراقی در آمدی و تاکنون چهار دهه از اسارتت میگذرد. متاسفانه رجوی ها بعد از عملیات خرابکارانه مرصاد چون نیروهایشان را از دست داده بودند، به اردوگاه صدام آمدند و با فریب و نیرنگ […]
خانواده های انجمن نجات گیلان به کمیته ناپدیدشدگان اجباری ملل متحد نامه نوشتند
خانواده های دردمند و چشم انتظار گیلک در آستانه سال نو ۱۴۰۲هجری شمسی که هر کدام عزیزی را در اسارتگاه رجوی در دهکده کنترل شده مانزا در کشور آلبانی دارند، طی نامه ای به کمیته ناپدیدشدگان اجباری ملل متحد از این نهاد استمداد طلبیدند. خانواده های رنجدیده از ظلم و جور رجوی از استان گیلان […]
تعامل خانواده ها و مسئولین انجمن نجات گیلان در سال ۱۴۰۱ به روایت تصویر
سالهای زیادی است که خانواده های دردمند و چشم انتظار گیلک در راستای رهایی عزیزان اسیرشان از چنگال رجوی وطن فروش با انجمن نجات گیلان ارتباط تنگاتنگی دارند و تا نیل به مقصود از این خواسته خود کوتاه نخواهند آمد. در سال 1401 نیز این ملاقات ها و تبادل نظر بین مسئول انجمن نجات گیلان […]
اسماعیل جان چشم به راه آمدنت هستیم
اسماعیل نیکزاد رودسری متولد 1343 شماره شناسنامه 1446 فرزند محمدعلی و طاهره در زمان خدمت سربازی در سن 22 سالگی در تاریخ 10 اردیبهشت 1365 در منطقه فکه به دست نیروهای صدام به اسارت درآمد و به اردوگاه شماره 10 صدام هدایت شد و شماره 013024 به نام او در صلیب سرخ جهانی به ثبت […]
نامه پرویز لقمانی به برادرش جمشید لقمانی در کمپ آلبانی مجاهدین خلق
جمشید جان سلام و عرض ادب. ما همه شکر خدا خوبیم و سلامت. خودت چطوری برادرم؟ چرا باید سالها ازت بیخبر باشیم؟! چرا تماسی با ما نمیگیری؟ یعنی اجازه تماس نداری!؟ جمشید جان قربونت برم یادت هست که با هم خدمت سربازی رفتیم و من آسیب دیدم؟.الان در کسوت یک جانباز هستم و در وطنم […]
پیام علی اکبر حاتم برای برادرش علی اصغر در کمپ مجاهدین خلق در آلبانی
خانواده حاتم از خانواده های فعال عضو انجمن نجات گیلان هستند. علی اکبر حاتم ، سالهاست پیگیر وضعیت برادرش علی اصغر است. علی اصغر برادر دو قلوی ایشان از اعضای اسیر تشکیلات رجوی است و سالهاست که این دو برادر از هم بیخبر و بی اطلاع هستند. علی اکبر متاثر از بی خبری از نیمه […]
دلنوشته ای برای برادر اسیرم علی قلیزاده
سلامی گرم به غریب ترین برادر دنیا، سلامی همراه با دلتنگیهای فراوان به علی جانم. امیدوارم حالت خوب و سلامت باشد. برادر مهربانم اعضای خانواده از جمله پدر خوب هستند و برایت از راه دور سلام گرم می رسانند. داداشی من امروز سه شنبه ۹ اسفندماه ۱۴۰۱ است. یعنی ۲۱ روز مانده به تحویل سال […]
پاسخ آمنه یوسفی گیلاکجانی به نامه منتسب به برادرش محمد تقی یوسفی
خانم آمنه یوسفی از خواهران دردمند و چشم به راه محمد تقی یوسفی در دیدار صمیمی روز یکشنبه مورخه اول اسفند ۱۴۰۱ با مسئول انجمن نجات گیلان گفت: با خبر هستید که رجویها بار دیگر منتسب به برادر نازنینم با سرهم کردن اراجیف، نابخردانه و به دروغ مدعی شدند راهش را خودش انتخاب کرده است […]
نامه قربانعلی بالایی به برادرانش کیومرث و مهربان بالایی در کمپ مجاهدین خلق
خدمت برادران عزیزم کیومرث و مهربان بالایی بنده قربانعلی برادر بزرگ تان به اتفاق شادمان از سر دلتنگی زیاد داریم برایتان نامه می نویسیم و جویای حال تان میشویم. ما همه به لطف و مرحمت خدا خوبیم و تنها نگرانی ما دوری و بیخبری از شما میباشد. ما دلمان خیلی برای شما دو برادر عزیز […]
نامه علیرضا سلیقه دار به برادرش خسرو سلیقه دار در کمپ مجاهدین خلق
خسرو جان سلام امیدوارم حالتون خوب و سلامت باشد. حقیقتا بعد از درگذشت مامان دیگه دل و دماغ نامه نوشتن نداشتم. چونکه ازت انتظار داشتم حداقل در دوران بیماری و بستری مامان در بیمارستان ، تماسی میگرفتی و او را از چشم انتظاری در می آوردی. خسرو جان از روزی که مامان رفت و تنهایمان […]