خبر تبریک سازمان مجاهدین خلق ایران برای اعلام موجودیت نهادی به نام “کانون همکاری نهادهای جمهوریخواه ایران”، در نوع خود، بیسابقه بود، چرا که این تشکیلات تا کنون در موارد بسیار نادری از دیگر اپوزیسیون ها استقبال کرده است. در حقیقت سابقه همکاری با اپوزیسیونها برای تشکیلات مجاهدین خلق تنها در هواداری از گروههای تجزیه […]
خبر تبریک سازمان مجاهدین خلق ایران برای اعلام موجودیت نهادی به نام “کانون همکاری نهادهای جمهوریخواه ایران”، در نوع خود، بیسابقه بود، چرا که این تشکیلات تا کنون در موارد بسیار نادری از دیگر اپوزیسیون ها استقبال کرده است.
در حقیقت سابقه همکاری با اپوزیسیونها برای تشکیلات مجاهدین خلق تنها در هواداری از گروههای تجزیه طلب چون جدایی طلبان بلوچ، عرب یا کرد خلاصه شده است و با توجه به سابقه و ساختار مجاهدین خلق این تشکیلات نمیتواند در رده جنبشهای سکولار دمکرات و جهموری خواه ایرانی محسوب شود.
سازمان مجاهدین خلق که در ابتدا با ایدئولوژی ترکیبی برگرفته از اسلام و مارکسیسم شکل گرفته، در طول تاریخ خود تغییرات ایدئولوژیک و ساختاری متعددی را تجربه کرده است اما ساختار درونی آن هرگز به سمت دمکراسی و جمهوریت نرفته است. برعکس به شهادت بسیاری از تحلیلگران و سازمانهای حقوق بشری، ساختار درونی مجاهدین خلق به شدت سلسله مراتبی، فرقه گرایانه، فاقد شفافیت و دمکراسی است.
مجاهدین خلق به دلیل تمرکز قدرت در دست رهبری، فقدان انتخابات آزاد، کنترل شدید بر اعضا، اجبار مناسک و آداب دینی، با اصول دمکراسی و سکولاریسم فاصله زیادی دارد. همچنین سوابق خشونت بار آن در حملات تروریستی به شهروندان، همکاری با حکومت دیکتاتوری صدام حسین در جنگ علیه ایران، گزارشها و اسناد درباره نقض حقوق اعضا درون تشکیلات، با ارزشهای جمهوری خواهی و احترام به حقوق شهروندی در تضاد است.
علیرغم تلاشهای اخیر تشکیلات مجاهدین خلق برای ارائه چهرهای دمکراتیک و سکولار، ماهیت فرقه گرایانه و عدم پذیرش تکثرگرایی سیاسی در عمل، مانع از قرار گرفتن این سازمان در دسته نهادهای سکولار دمکرات و جمهوری خواه میشود. در زیر به نمونههایی از بروز این عدم تطابق با دمکراسی و جمهوریت میپردازیم.
مریم رجوی گسسته از نهادهای دمکراتیک و جمهوریخواه
دارا بودن ظرفیت شنیدن و گفتگو یکی از اصول دموکراسی است. مریم رجوی به عنوان رهبر حاضر مجاهدین خلق در زمان غیبت مسعود رجوی، در سالهای اخیر اساسا نقشی در ایجاد فضای مناظره و مشارکت سیاسی نداشته است، پیروانش نیز الگویی برای رفتار مدنی و دموکراتیک نداشتهاند.
واکنشهای عصبی هواداران مجاهدین خلق نسبت به هر اپوزیسیون دیگری، در حقیقت بازتاب ضعف رهبری فکری و ارتباطی رجوی است؛ رهبری که بهجای آموزش مدارا، دموکراسی و ادب به پیروان خود، در برج عاج نشسته و تنها گاهگاهی از موضع بالا در نشست یا کنفرانسی ظاهر میشود و با ژستهای دمکراتیک در مدح تشکیلاتش سخن میراند، زمینهٔ شکلگیری تعصب و طرد دیگران را فراهم کرده است.
مریم رجوی تا کنون هیچ گاه در کنار دیگر نهادهای دمکراتیک و جمهوری خواه دیده نشده است. فارغ از اینکه اعضای کانون همکاری نهادهای جمهوریخواه ایران چه کسانی هستند و آیا واقعا جمهوری خواه هستند یا خیر، هیچ گاه مریم رجوی در در همایشها و میزگردها در کنار دیگر فعالان و کنشگران این نهادها دیده نشده است.
گویی مریم رجوی، از شنیدن صدای مخالف هراس دارد، چنان که پیروانش نیز از شنیدن میگریزند. تشکیلاتی که در آن پرسشگری و دگراندیشی ، یک ارزش و حق مسلم نیست و تولید دشمنی میکند، با دموکراسی و جمهوریت فاصلهای عمیق دارد. فرهنگ سیاسی مجاهدین خلق میان عشق به رهبر و احترام به حقیقت، مرز روشنی نمیگذارد و برای دگراندیشان احترام قائل نیست.
شکست شورای ملی مقاومت و طرح ده مادهای مریم رجوی
شورای ملی مقاومت به عنوان نهادی که بیش از چهار دهه است که ادعا میکند در برگیرنده ائتلافی از اپوزیسیونهای ایران است، به معنی واقعی کلمه نهادی شکست خورده است. علیرغم تبلیغات گسترده مجاهدین خلق و پول پاشیهای بسیار، شورای ملی مقاومت با گذشته سیاه مجاهدین خلق گره خورده است.
علیرغم سازمان یافتگی و سازمان دهی منظم، کنشهای مجاهدین خلق تحت ویترین نمایشی شورای ملی مقاومت هیچ گاه مورد اقبال مخالفان ایران قرار نگرفته است. بالعکس، بیشتر نهادهای اپوزیسیون میکوشند که دامنشان به لوث وجود مجاهدین آلوده نشود.
کنشگران سیاسی مخالف ایران، همواره از فرقه مسعود رجوی تبری جستهاند اما اگر در مواردی اندک حمایتی از سوی آنها دیده شده است، صرفا متوجه اعضای درون تشکیلات مجاهدین خلق بوده است. برای نمونه پس از حملات موشکی به کمپ لیبرتی در آبان ماه سال 95، جمعی از این کنشگران در حمایت از اعضای درون کمپ به عنوان هموطن، حمله را محکوم کردند و این شاید تنها مورد حمایت از مجاهدین خلق باشد.
شورای ملی مقاومت در سالهای اخیر تلاش بسیار کرده است که طرح ده ماده ای مریم رجوی برای به اصطلاح آینده ایران را رواج دهد اما از این طرح نه تنها استقبال نشد، بلکه نقدهای فراوان بر آن وارد شد. این نقدها موجب شده است که سران مجاهدین خلق با پذیرش شکست، به دنبال روشهایی برای جلب حمایت دیگر گروهها باشند و تظاهر کنند که مانند گذشته مستبد و تمامیت خواه نیستند.
از جمله انتقادات به طرح ده مادهای، مغایرات مفاد آن با آنچه در درون تشکیلات میگذرد از جمله حق انتخاب آزاد برای پوشش، حجاب و دین و مذهب است که در ماده پنجم این طرح لحاظ شده است اما در تشکیلات مجاهدین خلق عملا لحاظ نمیشود.
طرح ده ماده ای کذایی از “دینزدایی از دولت” حرف میزند، به این معنا که نهاد اجرایی را از تسلط دین بیرون بکشد، اما همچنان “ایدئولوژی اسلامی” مدنظر خویش را در ساختار حکومت حفظ کند. این نوع سکولاریسم ساختاری نیست. فارغ از درست و غلط آن، در تعاریف سیاسی یک نظام واقعاً سکولار، دین باید نه تنها از دولت (نهاد اجرایی کشور) بلکه از حکومت (ساختار سیاسی کشور) جدا شود.
اصطلاح “خودمختاری قومی” که در بند هفتم برنامه ده مادهای، بهکار میرود، مفهومی است در دهههای گذشته، بیشتر در گفتمان چپ و دوران جنگ سرد رایج بود و تمامیت ارضی ایران را هدف گرفته است. این مفهوم امروزه حتی نزد احزاب قومی ایران و چپ ها نیز جایگاهی ندارد. اکنون احزاب کرد، بلوچ، عرب و غیره به عنوان بخشهایی از ملت ایران، اگر هم مطالباتی داشته باشند، به جای مفهوم “خودمختاری” از فدرالیسم سخن میگویند، هرچند آن هم نیازمند باز تعریف، تدقیق، چهارچوب ضوابط حقوقی و سازوکارهای تضمینکنندهٔ وحدت ملی است.
در حقیقت درونی تشکیلات مجاهدین خلق، همواره ملاک خوب و بد، سرسپردگی به رهبری رجوی بوده است. هرگونه تلاشی برای نشان دادن سازگاری با دیگر جنبشها صرفا در جهت جلب توجه و فریب افکار عمومی است. اپوزیسیونی که در تمام عرصههای جلب توجه هموطنان، شکست خورده است راهی جز رنگ عوض کردنهای گاه به گاه ندارد.
مزدا پارسی


































