جواد احمدی مشهور به “دکتر وحید”، پزشکی است که پس از سوگند پزشکی، بخش عظیم دوران خدمت به خلق را، در بهداریهای تشکیلات مجاهدین خلق گذرانده است. چنانکه در مصاحبه ای با شبکه تلویزیونی مجاهدین خلق رسالت او در زندگی این بوده است که “خود را به دریای تشکیلات” بیندازد. به نظر میرسد که در […]
جواد احمدی مشهور به “دکتر وحید”، پزشکی است که پس از سوگند پزشکی، بخش عظیم دوران خدمت به خلق را، در بهداریهای تشکیلات مجاهدین خلق گذرانده است. چنانکه در مصاحبه ای با شبکه تلویزیونی مجاهدین خلق رسالت او در زندگی این بوده است که “خود را به دریای تشکیلات” بیندازد. به نظر میرسد که در دریای پرتلاطم و حادثه خیز تشکیلات مجاهدین خلق که زندان و بازجویی و شکنجه بخشی از آن است، دکتر وحید با توجه به تخصصش، مخزن الاسراری کم نظیر است. به شهادت بسیاری از اعضای جدا شده، دکتر وحید نه تنها مداوای اعضای مجاهدین خلق را در اولویت خدمات خود قرار نداده است بلکه در سرپوش گذاشتن بر بسیاری از قتلهایی که در تشکیلات رخ داده است، همکاریهای تمام عیاری با سران تشکیلات داشته است. انتشار خاطرات رضا گوران از دوران زندان و شکنجه در کمپ اشرف، موجب شد که بر مبنای خاطرات و اظهارات دیگر اعضای جداشده، مروری بر نقش دکتر وحید در چرخه سرکوب و خفقان تشکیلات مسعود رجوی داشته باشیم.
نادیده گرفتن شکنجه و ضرب و شتم
رضا گوران پس از متحمل شدن بازجوییهای طولانی همراه با ضرب و شتم و گرسنگی بسیار در سلول انفرادی، هنگامی که به بهداری کمپ اشرف برده میشود، از دکتر وحید خواهش میکند که شکنجهگران را از این کار باز دارد اما او در پاسخ تنها سکوت میکند. گوران مینویسد: “بعدها فهمیدم او دکتر وحید (جواد احمدی)، دکتر بیمارستان اشرف بوده است. تا آنجایی که اطلاع دارم و شنیدهام، او کاملاً گوشبهفرمان سران تشکیلات بود و هرچه به او دیکته میکردند، بدون اما و اگر انجام میداد.”
در پی انتشار خاطره رضا گوران درباره دکتر وحید، حسن مرادی از دیگر اعضای پیشین مجاهدین خلق بر این باور است که “دکتر وحید جزء کسانى است که اسرار زیادى از شرایط حاکم بر فرقه دارد.” به نوشته او، خیلى از کسانى که شکنجه شده یا زیر شکنجه کشته شده بودند نهایتا از بخش امداد سر در میآوردند و دکتر وحید مسئول رسیدگى و صدور گواهى فوت بود.
صدور گواهی فوت جعلی
حسن مرادی که دکتر وحید را “مخزن الاسرار جنایتهای رجوی” میخواند، خاطره خود از یکی از این موارد را در ذیل مطلب رضا گوران نوشته است: “یادم میآید در سال هفتاد و یک، ناصر محمدى دلجو در لشگر ۳۷، شب در هنگام نگهبانى اسلحه را روى قلب خود گذاشته بود و شلیک کرده بود. روز بعد جنازه او را به گورستانى در شهر خالص برده و دفن کرده بودند. یکى از بچهها که براى تدفین او رفته بود، بعدها به من گفت که به افسر عراقى گفته بودند که در هنگام نگهبانى خوابش برده و شلیک ناخواسته صورت گرفته در گواهى فوت هم که دکتر وحید تنظیم و امضا کرده بوده، شلیک نا خواسته عنوان شده بود.”
یکی از کسانی که زیر شکنجههای بازجویان مجاهدین خلق کشته شد، قربانعلی ترابی بود. تعدادی از هم سلولی های ترابی شاهد مرگ دلخراش او بودند. شهادت رسمی این شاهدان برای نخستین بار در سال 2005 در گزارش سازمان دیدبان حقوق بشر با عنوان “خروج ممنوع” منتشر شد اما محمدرضا ترابی فرزند قربانعلی که از کودک سربازان پیشین مجاهدین خلق است، تنها زمانی که پس از 18 سال از تشکیلات جدا شد و به جهان آزاد دسترسی پیدا کرد، از قتل پدرش به دست بازجویان تشکیلات مطلع شد.
پس از جدایی از تشکیلات، محمدرضا ترابی برای پیگیری قتل پدری که از کودکی دیگر ندیده بود و احقاق حقوق کودکی خود، فعالیت های خود در شبکههای اجتماعی و در جمع دیگر اعضای جدا شده را آغاز کرد و در این مسیر اطلاعات بیشتری درباره مرگ پدر دست یافت. از جمله پیامی که دریافت کرد، فرستنده در آن از نقش دکتر وحید در ماجرای سربه نیست کردن جنازه پدرش نوشته بود: “محمدرضا با تاسف شدید باید بهت اطلاع بدم که پدر نازنینت در زندان اشرف در زیر شکنجه شهید شد. و پدرت در قبرستان الکرخ در نزدیکی قرارگاه سابق بدیع زاده، در قطعه مجهول الهویه دفن شد و فقط یک شماره بالای قبرش نصب کردهاند. ضمنا حدود دوازده نفر در آن قبرستان دفن شده اند. خدا را شاهد و گواه میگیرم که عین واقعیت است و تعداد کمی این را میدانند. من دوباره دو تا از بچه هایی که گفته میشد خودکشی کرده بودند را بردیم همانجا. مختارجنت، مجید عالمیان، نریمان و عادل و دکتر وحید هم بودند. از دهن مختار در رفت گفت میدونی ترابی هم همین جاست؟…”
همچنین، در جلسه بیست و هفتم دادگاه محاکمه سران مجاهدین خلق که در بهمن ماه سال گذشته در تهران برگزار شد، عیسی آزاده عضو پیشین تشکیلات در خصوص شکنجه اعضا در درون قرارگاه های مجاهدین خلق به قاضی دادگاه گفت: “…اگر کسی خودکشی میکرد و یا کشته میشد؛ امینترین و مطمئنترین فرد تشکیلات برای فیلمبرداری فقط جواد قدیری بود. برای صدور جواز دفن برای کشته شدگان و شکنجه شدهها نیز دکتر وحید بود…”
رضا گوران در پی نوشت مطالبش درباره دکتر وحید، در حساب کاربری خود در فیس بودک، نکاتی را عنوان میکند که پیش از این، به دلیل ملاحظاتی در کتاب خاطراتش مکتوب نکرده است. اکنون در بحث کارکردهای دکتر وحید برای سازمان مسعود رجوی، رضا گوران چنین مینویسد:
“…شنیدهام که او برای کسانی که به خودزنی یا خودکشی دست میزدند، مدارک پزشکی را جعل میکرد، چنانکه حقیقت زندگی و رنج آن افراد محو شود و همهچیز مطابق خواست فرقه ثبت گردد، تا بعدها نه ردّی بماند و نه خونخواهیای. شنیدهام که منتقدان سازمان، با داروها و آمپولهایی “تجویزشده”، دچار آسیبهای جدی جسمی و روحی شدهاند. آسیبهایی که هرگز در پروندهها آنگونه که بوده ثبت نشد. و در مجموع، آنگونه که شنیدهام، دکتر وحید جعبهسیاه تمام مرگها، خودزنیها، خودکشیها و حذفهای خاموشِ فرقه رجوی است.”
قصور در رسیدگیهای پزشکی
سید جواد احمدی علون آبادی، اکنون در آلبانی در قرارگاه موسوم به اشرف 3، کماکان به خدمت خود به عنوان پزشک رازداری که در دریای سرسپردگی به مریم و مسعود رجوی فنا شده است، ادامه میدهد. اعضایی که در سالهای اخیر از تشکیلات جدا شدهاند، از کوتاهیهای دکتر وحید در رسیدگیهای پزشکی و درمان اعضا سخن میگویند. به گفته آنها، او و همکارانش برای ممانعت از خروج اعضا از قرارگاه و پیشگیری از احتمال فرار آنها، مشکلات سلامتی افراد را به سادگی نادیده میگیرند. علی زمانی، عضو انجمن نجات آلبانی که چند سالی است که از تشکیلات فرار کرده است درباره دکتر وحید چنین میگوید: “در آلبانی من بیمار بودم. در بهداری سازمان، دکتر وحید و چند دکتر گفتند اگر عمل کنی بدتر میشوی. مرا سرگردان کردند. به متخصص که مراجعه کردم گفت که با عمل جراحی مداوا میشوم اما دکترهای سازمان مرا میترساندند که عوارض دارد.”
مزدا پارسی

