شنبه, ۱۵ آذر , ۱۴۰۴
نامه محمد حسن پور محمد علی بازکیایی به فرزندش اسماعیل در کمپ مجاهدین خلق 13 آبان 1403

نامه محمد حسن پور محمد علی بازکیایی به فرزندش اسماعیل در کمپ مجاهدین خلق

اسماعیل جان سلام خوبی؟ فرزندم چرا حداقل با یک تماس ما را از نگرانی در نمی آوری !؟ ما به لطف خدا خوبیم ولی دلتنگ و چشم انتظار تو هستیم. مادرت که خیلی مریض احوال است و من هم همینطور ولی باید که امورات زندگی مان بگذرد و سعی و تلاشم را داشته باشم. البته […]

پدر اسماعیل بازکیایی: کاش اسماعیل در پیری عصای دستم می بود 04 مهر 1400

پدر اسماعیل بازکیایی: کاش اسماعیل در پیری عصای دستم می بود

پدر چشم انتظار اسماعیل بازکیایی طی تماس تلفنی که با آقای پوراحمد مسئول انجمن نجات گیلان داشت گفت: سلام آقای پوراحمد خوبین شما؟ خانم تان خوب هستند. باورکنید هیچوقت مهربانی هایتان را فراموش نکردیم و نمی کنیم . فقط سالمند و مریض احوال شده ایم و قدرت مان را از دست دادیم . طوریکه در […]

در انتظار یک تماس تلفنی از اسماعیل هستیم 09 دی 1399

در انتظار یک تماس تلفنی از اسماعیل هستیم

سلام عالیجناب بنده محمدحسین پورمحمدعلی بازکیایی وهمسرم مولود طریقتی والدین فرزند اسیرم اسماعیل هستیم که در کشور آلبانی در اسارت رجوی محبوس است و حق ندارد با ما در تماس باشد . فرزندم اسماعیل 35 سال است که فریب سران این سازمان را خورده است و عمر و جوانی اش را برباد داده است وماهم […]

blank
blank
blank