پنجشنبه, ۱۳ آذر , ۱۴۰۴
اگر تمام دنیا را به من بدهند جای مهر شما را پر نخواهد کرد 16 آبان 1386

اگر تمام دنیا را به من بدهند جای مهر شما را پر نخواهد کرد

شما می دانید من الان چند سالم شده و به چه کلاسی میروم. میدانید وقتی که در کلاسهای تابستانی شرکت کردم روزی که امتحان از ما می گرفتند پرسیدند که نام پدرت چیست؟ اما من متأسفانه ندانستم که باید چه بگویم. میدانید که چقدر دلم برایتان تنگ شده است.

خانه هنوز بوی تو را می دهد – نامه به طیبه نوری 26 فروردین 1386

خانه هنوز بوی تو را می دهد – نامه به طیبه نوری

سلام، سلامی با اشک و آه، سلامی با ناله و فغان، سلامی از جان، سلامی به گرمی خون وجودم، سلامی از جگرم که گوشه ای از آن متعلق به توست. دخترم، عزیزم، دلبندم، طیبه جان چرا ما را فراموش کردی. چرا ما را از یاد برده ای. طیبه جان تمامی افراد خانواده، اعم از خواهر و برادر از دوریت نگران و ناراحت هستند از جمله منِ مادر و پدرت که دائماً چشم ما را گریان کرده ای. از اینها به کنار چرا دخترت را فراموش کرده ای. نگار را، نگار چشم گریان و تنها را، میدانی که یک دختر همرازش هم محبتش هم کلامش آرام جانش مادر است.

blank
blank
blank